*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

سنگرخوب وقشنگی داشتم...

بازاین دل هوایی شدوبیقرار..ذهنم پرکشیدبه: 

اون شبهایی که دل همش زمزمه داشت...یادشبآی حمله ای که رمز(یافاطمه)داشت 

این ایام مصادفه باسالگرد عملیات والفجرهشت که به این عملیات تعلق خاطری دارم که بعدها میگم..همراه باقطعه شعری ازعبدالجبارکاکایی نثار ارواح پاک شهیدان انقلاب اسلامی ، جنگ تحمیلی و امام شهدا وبخصوص شهدای گمنام فاتحه ای راقرائت مینمائیم....  

 

 

 

 

دستـه گلای بی زبون

 

گمشده های بی نشون

 

یـه ریزه خاکسترشون

 

دو حلقه انگشترشون

 

یـه تیکه استخون سر

 

یه شاخه گل یه بال و پر

 

یـه دکمه پیرهنشون

 

یـه ذره خاک تنشون

 

.....

 

تـابوتـای یـه اندازه

 

توهرکدوم یـه سربازه

 

بـاده که شیون میزنه

 

ابـره که بر تن میزنه

 

تابوتـا خیس آب میشن

 

دستـه گـُلا خراب میشن

 

می پیچه توشهر و دهات

 

عـطـر سلام و صلوات

 

.....

 

آی مادرای مهربون

 

بچه هاتون ، بچه هاتون

 

دسته گلائی که دادین

 

به جبهه ها فرستادین

 

حالا با تـابوت اومدن

 

با بوی باروت اومدن

 

سر ندارن پا ندارن

 

شوق تماشا ندارن

 

مادرا از خدا میخوان

 

با گریه و دعا میخوان

 

 تابوتاشونو باز کنن

 

بچه هاشونو ناز کنن

  

.... 

 

 

 

 

 اما بوئی عجیب میاد

 

بو کنی بوی سیب میاد

 

میگن کسی که پا بشه

 

راهی جبهه ها بشه

 

سر به بیابون بزاره

 

تو عاشقی جون بزاره

 

اونجا که آفتاب میشینه

 

باغ گل سیب میبینه 

....

 

بچه های نجیب من

 

باغ گلای سیب من

 

رو عشقتون پا نذارید

 

ایرانو تنها نذارید

 

میهنو تنها نذارید

 

مولا رو تنها نذارید 

 

یاعلی مدد 

نظرات 6 + ارسال نظر
محسن یکشنبه 20 بهمن 1387 ساعت 12:17

طاعون

اینک که شهر شعله ور بی خیالی است

جای برادران غیورم چه خالی است

جای برادران غیوری که بعدشان

این شهر در محاصره خشکسالی است

بی ادعا ز خویش گذشتند و پل شدند

رد عبور صاعقه شان این حوالی است

من حرف میزنم و دلم شعر می شود

در واژه های من هیجانات لالی است

طاعون گرفته ایم و کسی حس نمی کند

تا آنکه زنده بودنمان احتمالی است

آلوده است کوچه ، خیابان به زندگی

چیزی که هست و نیست و حالی به حالی است

بر من چه سخت می گذرند این غروب ها

جای برادران غیورم چه خالی است

نوشته شده توسط سجاد بهرامی پور

سلام.عالی بود...
آقامحسن دست ازاین عادت چوب کاری کردن ما بردار..چون نمیتونم محبتت راجبران کنم!!!!!!
بازم ممنون
یــــا عـــــلــــــی مــــــــد د

محسن یکشنبه 20 بهمن 1387 ساعت 12:38

سلام این مطلب را اگر دوست داشتی بذارتو سایت.

یاد ایام بخیر

روز 20 بهمن سالروز آغاز عملیات والفجر 8 است. این عملیات

در سال 1364 انجام شد

عاشقان را چه اشتیاقی بود که محبوبشان به درگاه ایستاده

است و آنها را به سوی خویش می‌خواند، چه رازی است در نگاه

معشوق که عاشقان را این چنین واله و سرگردان می‌کند؟ چه

شبی است شب حمله که قرار از عاشقان می‌رباید؟ عطش

زیارت ابا عبدالله (ع) در جانشان بیشتر می‌شد. هنوز زمان

می‌خواهد تا دنیا بهفمد اسلام با دنیا چه می‌کند؟.

مهسا یکشنبه 20 بهمن 1387 ساعت 13:25 http://asemane-del.blogfa.com

خسته ایم؛

از چهار فصل یکنواخت

از زمستانهای پی در پی

از لحظه های بی بهار

از این روزهای گرفتار

از تکرار این همه تکرار

چشمانمان

به ضریح گامهایت، دخیل بسته اند؛

قدم بر چشم ما بگذار!

سودابه دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 10:05 http://sangesabor.blogfa.com

سلام قاصدک عزیز

گفته بودی نام شاعر رو بنویسم ولی گاهی یا بهتره بگم اکثرا که مطالب رو جمع اوری میکنم نام شاعرش ذکر نشده

به همین دلیل نمیتونم بنویسم از کیه؟

ولی مطمئا هر کدومو که داشته باشه حتما مینویسم

س ا غ ر دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 20:17 http://bazmeallast.blogfa.com

سلام قاصدک بزرگوار

با تشکر از حضور سبزتون در الست....

منکران گفتند با یک گل نمی‏گردد بهار


لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود

س ا غ ر دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 20:18 http://bazmeallast.blogfa.com

این روزها روزهای ماندگار و تکرار نشدنی در تاریخ ایران عزیز

ماست...روزهایی که لحظه به لحظه آن یاد آور شجاعت و

دلاوری مردان و زنانی از تبار عشق است وایثار.... عزیزانی که

عاشقانه جان خود را در طبق اخلاص گذاشتند وبا رهبری امام

خمینی(ره) به مبارزه با ظلم و استبداد بر خاستند و با

جانفشانی های خود در دل بهمن بهار آفریدند...یاد و خاطره امام

خمینی (ره)و شهدا گرامی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد