*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

برگ نوشته ای ازآن ایــّـام..

نامه

 

آخرشب داشتم پیاده از هیئت میومدم خونه. 

 

سریه چهارراه صدای ضبط ماشینی توجهم راجلب کرد.

 

دوتا جوون سرنشین ماشینی بودند که مجهز بود به سیستم صوتی آنچنانی.!

 

از اونایی که بقول نسل سومی ها !! فاز میده وباهاش فضا رومیترکونند!!

 

جالب از اون جهت که مـُراعات اربعین را کرده بودن وبجای اون خواننده ها 

 

این حاج سعیدحدادیان بودکه میخوند:

 

این رفیقم که می بینی...همیشه بودهمسفرم 

 

زیر آتیش بودسپرم...انیس ویار و یاورم..عزیزتر ازبرادرم  

 

بقیه درادامه مطلب

 

 

کربلای جبهه ها یادش بخیر.. 

 

 

حال کردم هم از شعر و صدا هم ازجوونایی که دیگه دور و دورتر می شدند...

 

شب..تو راه خونه..پیاده..زیر لب زمزمه میکردم: 

 

یادامام وشهدا..دلــو میبره کـرب وبلا..دلــو میبره کـرب وبلا..

 

بهمن1364بودکه آخرین مرخصی رو اومدم خونه. 

 

وقت برگشتن به برادرم گفتم اهل خونه رو آماده کن شاید دیگه برنگشتم!

 

آخه اون روزا بوی عجیبی منطقه رافراگرفته بودهمه میگفتن یه عملیات بزرگ تو راهه.

 

اینو میشد حتی ازغذایی که برامون میاوردن فهمید.!.

 

 

برعکس روزای قبل تو یک هفته 5-4 بارغذامون مرغ بود!!داشتن پروارمون میکردند!!

 

وقتی برگشتم منطقه نامه حاوی چندتاعکس دختربچه که خواهرزاده های قاسم بود رو بهش دادم.

 

خوشحال شد،ولی گفت:راضی نبودم نامه ام روببری خونه وبعدجواب هم بیاری 

 

همون اهواز پست میکردی. گفتم: موشک جواب موشک!!

 

مادرم گفت:تویه روزبارونی..موتورسوارجوونی..بالباس خاکی..خیس آب نامه ات را اورد 

 

فهمیدم کار توبوده حالا تلافی کردم.!دوسه روز گذشت که... 

 

 

دیدم قاسم اومدتوسنگروگفت:پاشو بیابیرون چندتاعکس یادگاری بندازیم

 

به جمع بچه هاپیوستم.هرکی یه تیکه ای می انداخت..

 

یکی میگفت:عکس دامادیه!..اون یکی می گفت نورانی شدی!..و.و.و.

 

یه دفعه من پیشنهاد دادم آقا معلوم نیست بعدعملیات کی زنده ست وکی مرده..پس عهدکنیم

 

هرکی زنده موند،یه سری از عکسهارو چاپ کنه بفرسته خونه اونی که نیست...

 

تومجلس شورای سرپایی مون با اکثریت آرا و قید دوفوریت به تصویب رسید!!!

 

عملیات والفجر8انجام شدو بندرفاو  تسلیم قوای ایرانی گردید..برگشتیم عقب..

 

نیروهای صـدام دست به بمباران منطقه زدند..مقر مارا هم هدف گرفتند..

 

دو روز قبل بارون اومده بودوزمین گـِـل آلود بود..دست غیب الهی مددکارمون شد!!

 

از۳راکتی که جنگنده ها به مقر مازدند۲تا که شیمیایی بودتو گـِـل فرورفت وعمل نکرد.!

 

گرنگهدارمن آن است که من میدانم....شیشه را دربغل سنگ نگه میدارد

 

اما یه راکت منفجرشدو حدود90نفر زخمی وشهیدشدند.. 

 

پریدم سمت سنگرمخابرات... 

 

 

دیدم بیرون سنگر..دم یه چاله پدافندی..قاسم افتاده رو زمین وتو خون غوطه وره... 

 

به کمک بچه ها سوارآمبولانسش کردم ورفتم بهداری تا ازبقیه بچه ها خبردار بشم...

 

توی راه قاسم شهید شد..نمیدونم چراهروقت یاداین شهید رومیکنم بی اختیار میگم:

 

السلام علیک یا فاطمةالزهرا

 

آخه یه ترکش بزرگ پهلوی قاسم رو پاره کرده بود! 

 

توی آمبولانس..بین راه بیمارستان طالقانی آبادان..قاسم آسمونی شد..

 

چندروز بعدیه سری عکس را باگریه وزاری بچه هاپست کردیم برای مادری که یک پسرداشت...

 

به آدرس:تــهران_خیابان خاوران_ روبروی پمپ بنزین_منزل شهید قاسم عبدی

 

شادی روح شهدا وامام شهدا فاتحةمع الصلواة


 

آفتاب و گل

 

منو شب هردو بر بالین این بیمار بیداریم

 

منو شب هردو حالِ درهمِ آشفته ای داریم

 

پریشانیم...دل تنگیم

 

به خودپیچیده تر،ازبـُغضِ خونین شبآهنگیم

 

هوا:دم کرده،خون آلود،آتش خیز،آتش ریز

 

به جان این فرو غلتیده درخون،آتش تب تیز

 

تنی اینجا به خاک افتاده پرپر میزند درپیش چشم من

 

که اورا دشنه آجین کرده دست دوست یادشمن

 

وگر باور توانی کرد دست دوست با دشمن

 

جهان بی مهر می ماند که می میرد مسیحایی

 

نگاهی می شود ویران که می ارزد به دنیایی

 

من این را نیک میدانم،که شب را،ساعتی دیگر

 

فروزان آفتابی هست،چون لبخند گل پیروز..

 

 

شب آیا هیچ میداند،گر این بد حال،

 

نماند تاسحرگاهان،زبانم لال،

 

جهان باصدهزاران آفتاب و گل،

 

دگر درچشم من،تاریکِ تاریک است چون امروز.؟..

 

شعر از:فریدون مشیری  

یاعلی مدد

دیشب تعدادبازدیدکنندگان ازمرز۱۰۰۰گذشت.این مسئولیتم را بیشترمیکنه.. 

 

ضمن تشکرازهمه بینندگان وبلاگ،،دعاکنید سربلند بیرون بیام.انشالله 

نظرات 15 + ارسال نظر
اصغر عظیمی مهر سه‌شنبه 29 بهمن 1387 ساعت 09:09 http://piyaderooh.persianblog.ir

سلام ! خوندم ! من هم یه مجموعه شعر دفاع مقدس در دست کار دارم برای چاپ !!! به نتیجه که رسد خبرت میکنم !!!!

ممنون از حضور ونوازشت..
باکمال میل منتظر شنیدن خبرچاپ کتابت هستم..

مرتضی سه‌شنبه 29 بهمن 1387 ساعت 09:16 http://mani83.blogsky.com

سلام
خوبید
خسته نباشید
جالب بود .. موفق باشید

ممنون . خوبم شما خوبی؟؟!!بازم برا نوازشمون بیا.منت میذاری.
.یاعلی مدد

اشعار فاطمی سه‌شنبه 29 بهمن 1387 ساعت 09:24 http://fatemi84.blogfa.com

سلام

خاطره قشنگی بود . دست شما درد نکند

خداوند آن شهید عزیز و همه شهدا را بیامرزد .

ممنون از حضور ونوازشت..
دوست عزیز درحقیقت محرک من برای نقل این حکایت شما بودید.
یادم نمیره.!!یاعلی مدد

مهدی=-=-دفتر عشق سه‌شنبه 29 بهمن 1387 ساعت 09:33 http://www.daftareshghe.blogsky.com/

سلام خوبی؟
جالب بود
مرسی از حضورت
موفق باشی

سلام آقا مهدی..ممنون ازنوازشت..ولی این که همش شد تعریف!!
دوست داشتم برای بهتر شدن یکی بادیده نقد نگاه کنه.
انشالله درپست های بعدی ما را بنواز..!!!

س ا غ ر سه‌شنبه 29 بهمن 1387 ساعت 14:32 http://bazmeallast.blogfa.com

سلام

خاطره زیبایی بود....


زند به روی گل سرخ طئنه خون شهید

که سرختر بود آن روی لاله گون شهید

شهید شمع شبستان و جان جانان است

شهید لاله خونین این گلستان است

شهید معنی و مصداق پاکبازی بود

شهید در دو جهان سر افراز بود

شهید شعله ای ز عشق هست در جانش

نثار کرده چو جانان جان من به قربانش

شهید پرتوی از عشق و صدق و ایمان است

شهید جلوه ای زنورپاک یزدان است

شهید رهرو راه حسین و کربلاست

شهید روشنی چشم ومونس دل ماست

****تا ابد زنده یاد شهیدان****





ممنون از حضور و نوازشت (باشعرشهید)

( یاد یاران وشهیدان زنده باد )
یاعلی مدد

س ا غ ر سه‌شنبه 29 بهمن 1387 ساعت 14:36 http://bazmeallast.blogfa.com

یاد سخنانی از شهید چمران افتادم....

حیفم اومد اینجا ننویسمشون...

خدایا! بگذار گستاخانه در میدان شهادت بتازیم.

بگذار خودخواهی و مصلحت طلبی را ابراهیم وار در کعبه ی فداکاری، قربانی کنیم.

بگذار غرور و تکبر را در آب خالص و خلوص صدق و تواضع شستشو دهیم.

بگذار پروانه وار به دور شمع بسوزیم و از نور خود دنیای ظلمت زده ی موجود را روشن کنیم.

خدایا! بگذار با شمشیر بران شهادت، جبر تاریخ را ببریم و با خون خود ننگ هزارساله ی تاریخ را بشوییم.


انشاالله خداوند همه ی ما را با شهدا محشور بگرداند.

یاد سردار بی نشان،عارف وارسته،سالک طریق الی الله،سرگشته کوی یار درکوچه های صور و صیدا وجنوب لبنان...

شهیدچمران گرامی باد.ممنون از نوازش و یادآوریت..

آفتابگردون سه‌شنبه 29 بهمن 1387 ساعت 17:36 http://aftab39gardun.blogfa.com

سلام

ممنون که خبرم کردین.واقعا این خاطره ی خودتون بود؟؟؟باور کردنی نیست برام از این جهت که شما اون دورانو درک کرده باشین.
اگه واقعا مال خودتونه.بهتون تبریک میگم به خاطر این قلم
ز یباتون.خیلی قشنگ بود.خیلی خیلی ...
از دیدتون خیلی خوشم اومد...
منتظر خاطرات بعدیتون هستم
اگه مال خودتون نبود هم میگم خیلی سلیقه تون خوبه تبریک میگم.ایشالا بیشتر بذارین ما هم فیض ببریم
علی علی

سلام
ازاینکه دست نوشته ام مورداقبال واقع شد رب متعال راسپاسگزارم.
اصراری ندارم که بگم باور کن مال خودمه!!! ولی رجوع کن به پست غروبهای دلواپسی وکامنت های مربوطه..
جای دیگرهم گفته ام:یک اثرتاوقتی درمالکیت صاحب اثر است که منتشرنشده باشدبه محض اتنشار از تملک شخص (به شرط مقبول واقع شدن)خارج میگردد..خودشماباچندتا شعر ارتباط برقرارکرده وبه حافظه سپرده اید بی آنکه نام سراینده را بدونید.این اثر است که میماندوبس..
به هرحال باحضور ونوازش گرمت شرمنده ام کردید...یاعلی مدد

مهسا سه‌شنبه 29 بهمن 1387 ساعت 18:57 http://asemane-del.blogfa.com

[گل]در هوای صبح طالع

یار ما در پرده هم خورشیدوار

می درخشد در نگاه روزگار

صبح، خطی از خطوط سرخ اوست

آب، نقشی از نگاهش در گذار

صخره ها سختی از او آموختند

کوه ها از صبر او بی اعتبار

نخلها بنشانده در باغ سحر

چشمها بر جاده ها در انتظار

زنگ از آیینه ها پرداخته

صیقل صد آفتابش بر عذار

در تقاضای حضورش، شاهدان

در هوای صبح طالع، اشکبار

آه می دانم که حجم سبز اوست

خواهد آمد با کتابی از بهار[گل]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام دوست خوبم

من خیلی این مداحی رو دوست دارم،ممنون که نوشتیش...

بازهم منتظر حضور سبزتون هستم...

یاعلی

سلام .ممنون از نوازش پــُر ازمهرت
این بار یادت رفت بگی:
خواهی که فرستندبرایت برکات..بفرست مدام برمحمدصلواة
اللهم صل علی محمد وآل محمد..!!!..یاعلی مدد

امین شیرزادی چهارشنبه 30 بهمن 1387 ساعت 14:08 http://sukootestan.persianblog.ir/

سلام.ممنون از حضورپرازمهربانی شما. وسپاس از دعوتتان.
خواندم ولذت بردم..یاعلی مدد

سلام .بابت حضور و نوازشت ممنون .ولی دوست عزیز همه تعریف میکنندکاش شما نقد میکردیدبه خصوص واگویه های دل قاصدک راکه در حیطه کاری تان هم بود..انشاالله درمجالی دیگر...

اشعار فاطمی پنج‌شنبه 1 اسفند 1387 ساعت 01:25 http://fatemi84.blogfa.com

سلام

آخر خاطره آفرینی کجا

و بهانه خاطره نویسی کجا ؟!

از زمین تا کهکشان ....

ممنون..جناب فاطمی!.من وظیفه داشتم تشکر کنم..
شما هم کمتر شکسته نفسی کن.!.یاعلی مدد

محسن پنج‌شنبه 1 اسفند 1387 ساعت 11:34

سلام

نبینم ژیاده باشی میگفتی در خدمت باشیم.

انشاالله خدا برات برسونه وسیله نقلیه وشما هم راحتر بتونید

به کارات برسی.

سلام آقامحسن..ممنون ازنوازشت..اگه منظورت پیاده ست،معمولا دوست دارم بعضی وقتاآخرای شب قدم بزنم.!!.ازدعای خیرت ممنون..
وسیله هست....درخدمت باشیم؟!!..یاعلی مدد

میثم پنج‌شنبه 1 اسفند 1387 ساعت 14:33 http://meisamh.pib.ir

اینا الان احساسات! باید این چیزا رو اعتقاد کرد.

سلام.میثم جان...
راستش متوجه منظورت نشدم! بگذار به پای کم سوادی ام..ولی قبلا گفتم اینا دل نوشته هامه والبته که خالی ازاشکال نیست..بیشتر توضیح بده...
ممنون از حضور ونوازشت..یاعلی مدد

سودابه پنج‌شنبه 1 اسفند 1387 ساعت 16:22 http://sangesabor.blogfa.com

سلام دوست گرامی عذر تقصیر برای دیر اومدنم!!!

مهمان عزیزی داشتم مادر شوهرم اومده بود تا در مراسم ختم انعامی که برای همسرش برگزار کرده بودم شرکت کنه باعث خوشحالیم بود

اما خاطره ی شما که واقعا منو یاد روزهای دفاع مقدس و جنگ و شهادت پسر عموی عزیزم انداخت

شهدا که به جایگاه بلندشون رسیدن ولی ما چی ؟

ایا ادامه دهندگان واقعی اونا هستیم ؟ ایا خون سرخشان را پاس میداریم و حومتشان را نگه میداریم؟

انشالله که همینطور باشه

موفق و شاد و قلمتان سبز باشد

ممنون ازحضور ونوازش صمیمی ات.ضمن عرض تسلیت مجدد حضورشما
بارویی سیاه وکوله باری از گناه،برای جمله اموات وگذشتگان،وبویژه پسرعموی شهیدتان،ازدرگاه ایزدمنان،طلب غفران الهی دارم..
باعث مسرت حقیر است که دلنوشته ام دوستان دل آگاهی چون(سنگ صبور)را به تعمق وتفکر وا داشته...
به راستی که بقول دکتر شریعتی:
آنان که رفتندکاری حسینی کرده اند،آنان که مانده اند بایدکاری زینبی بکنند
خدا کندکه شرمنده شهدا نگردیم...!! انشاالله...

تبسم سه‌شنبه 6 اسفند 1387 ساعت 19:17 http://tabassomazad.blogfa.com

سلام! ممنون که آمدید
ما ارادتمند همه رزمندگان دیروز و امروز هستیم...

هستی پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1389 ساعت 15:36 http://gloeniloofar.blogfa.com

سلام عمو جان
خدا را شکر که الان زنده و سلامتی عموی خوبم
خدا رحمت کند آقا قاسم را . رحت شده هستند جاشون توی بالا بالاهای بهشت است مطمئنم

انشاالله ۲۲۰ سال سالم و سلامت باشید عمو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد