*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

زیر باران باید رفت...

 

 

 

از دیروز تا حالا عجب بارونی داره میاد...چه حالی میده زیر بارون رفتن و خیس شدن...

قدیمآ فکر میکردم؛خدا بارون را میفرسته تا آدمها همگی باهم پاک بشن. گرچه بزرگ و بزرگتر 

شدیم"ولی هنوزم همون عقیده را دارم...اینهایی که میخونی"زبان حال خودمه.. 

میدونم که از لحاظ وزن وقافیه اصلا نمیشه بهش نمره داد.!.ولی حرف دله دیگه.. 

پس جایی نداره جزنشستن بر دل دوست...بزرگان برمن میبخشند این جسارت را.. *قاصدک*  

 

  

ابرهای پاره پاره
جمع میشن دوباره
بیاین بریم تماشا
بارون میخواد بباره
یه وقت براش ناز نکنیم
چترهامونو بازنکنیم
اون میدونه هلاکِ شیم
بذار تا خیس آب بشیم
   

  

خدا اونو دوسش داره
که واسه مافرستاده  
اونی که بی نصیب میشه
تواین فضا غریب میشه
باید ببینه چی شده 
 اسیر بی کسی شده
  

 

بارون که رحمت خداست
واسه تموم بنده هاست
به سینه مون صفامیده
به قلب مون جلا میده  

 

نکنه قهرش بگیره
بره و آتیش بگیره
اون وقت همه خسته بشن
یه مرغ پـربسته بشن
قدر اونو  ما بدونیم  
 بدون اون هراسونیم
  

یه وقت براش ناز نکنیم
چترهامونو بازنکنیم
اون میدونه هلاکِ شیم
بذار تا خیس آب بشیم
  

 

  

پس از باران (1) دل نوشته قبلی زیادی غم داشت!!.منم حسّاس!!.گفتم بیام و این مثلاًشعر! را 

بذارم اینجا و تقدیم کنم به:هرکس که با خوندن اون دل نوشته غم به دلش نشست..شادباشید

پس از باران (2)یادم نمیادهیچوقت زیر بارون چتردستم گرفته باشم..اصلاً ندارم که بگیرم.نمیدونید 

چه حالی میده زیر بارون خیس آب شدن!.گواه این حرفم سینوزیتیه که این روزها اَمونم را بریده!! 

پس از باران (3)اصلاً هم ربطی به پسران آبی پایتخت نداره.!.اینها را آبی نوشتم چون قـرمـزتـه.! 

پس ازباران(4)سیلوهای اون پُست پرشده ازنوازشهای شما،برای سالهای قحطی نوازش!!

پس لطفاً اینجا راهم شرمنده نوازشهاتون کنید؛برای روزی که حیرون ِ یک نوازشیم.!!

یاعلی مدد

نظرات 80 + ارسال نظر
ستاره چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 06:02

صبح بخیر قاصدک عزیز
نمیدونم اول شدم یا نه و خدا کنه اول بشم.شاید یه جایزه بهم

دادی.این دفعه نوازش را بصورت نقدی پرداخت کنی.خوب

میخوام بخوابم.فقط خواستم بگم الان کامنت های شیرینت

تایید شدند برای اینکه میخواسنم جلوی چشمانم باشد که هیچ

جمله ای بدون جواب نماند.

در پناه لطف دوست

بله اینم نقدی:باکمال میل اعلام میکنم این (یاردلنواز*! )حال میکنه بنده رو شرمنده کنه...خیلی...اصلا عادتش شده شرمنده ساختن.!!!
عقده شد برای ما یه بار تو وبلاگ بعضی هااا بریم نظرات گهربارمونوببینیم و محظوظ ! بشیم(منظور حظ ببریم)!!
واقعا ممنونم که همسفر امشبم شما بودی..تابعد سرکدوم بخت برگشته ای هوار بشیم خدا عالمه!!...زنده باشی دوست گرامی.یاحق

... چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 10:17 http://zohore-u.blogfa.com

طلوع می کند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم می پرد نشانه ی چیست؟
شنیده ام که می آید کسی به مهمانی

به روزام و منتظر حضور سبز شما

مهــدوی باشیــد و بس...!

ممنون از ارسال شعرتون..خدمت میرسم....موفق باشید

مریم چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 12:54 http://ghasedakekhial.blogfa.com

سلام قاصدک چه قدر خوب شد نظرات این قسمتو فعال کردین.
نفهمیدم چی شده؟؟؟؟ من که نظرات کسی رو حذف نمی کنم.

خب اونجا دیگه ظرفیتش پرشده بود مثل ظرفیت خودم!!
حالاکی باشما بودکه به خودتون گرفتید؛من که کامنت دادم بهتون که شما رو بایه قاصدک دیگه اشتباه گرفتم.
ازبس قاصدک زیاد شده!! اینم از خواص بهاره.!

صبور چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 16:19 http://sangesabor.blogfa.com

سلام مهربان

ممنون از حضورت و بگم که من فقط در باره ی شما حقیقت رو میگم نه من !!! از تک تک دوستان نظر خواهی کنی میبینی که همه با من موافقن؟

درسته منم یادمه اول اشناییمونو..........دلیلشم همین در پی شاعر اشعار بودین!!!!

باور کن هر شعری رو هنگام پاتک!! اگر نام شاعرش باشه با ذکر نام شاعرش میذارم مگه مثل این شعر که نام شاعرش ذکر نشده بود ......
منم که خودم بی هنرم از اول هم گفتم طبع شعر ندارم ولی عاشق شعر و شاعریم......

به خاطر اینکه برام عقده نشه این دم اخر عمری این وب رو راه انداختم ولی به شما قول دادم که اشعار رو با نام شاعرشون بنویسم

خوب پر چونگی کردم معذرت
شاد و سلامت باشی

خواهش میکنم دیگه اینقدر شرمنده نکنید!.واقعا ممنون دوست مهربانم
ببخش دیگه؛من نمیتونم فقط بیام وبه دوکلمه ء:خوب بود؛کفایت کنم
فقط عیبم اینه که وقتی مطلب زیبایی میبینم باید حتما نام صاحبشو بدونم
*اول آشنایی مون یادم میاد*ببخشید جوگیرشدم!!.راستی اگرشما
اینو میگین پس من تنها بازمانده دوران پارینه سنگی ام دیگه؟خیلی ممنون
من از حرفهاتون درس میگیرم پس پرحرفی هم نیست..خوش باشید..

سوگند چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 16:34 http://sogandeik.blogfa.com

سلام قاصدک عزیز و مهربان امیدوارم که حالتون خوب باشه .ودر ضمن خسته نباشید من با اجازتون از ظهر نشستم سر نظر هایی که داشین فضولی کردم و بادقت می خوتدم باید بگم احسنت به شما دوستانی که اینقدر راحت وصمیمی یر خورد میکنید . همیشه شاد ببینمتون من هم حسودیم شد به یک همچنین دوستانیکه مثل دختر وپدر و برادر همدیگرر را خطاب میکنند .حسودی کار شایسته ای نیست اما........به دوستی ها باید حسودی کرد چون کم پیش میاد دوستی ها پای دارو شرمنده از شما گرامی بابت خواندن پیام ها
خوشجال میشم کلبه حقیرانه من را هم با قدهاتون منور کنید


زندگی زیباست به شرطه آنکه زیباییهایش را باور کنیم

خوشحام که نوازشهای دوستان هم مورد اقبال واقع گردیده!!.شنیدی میگن: از دور دل میبره از نزدیک زَهره؟!! وصف حال این روزهای ماست!!
قاصدک باوجود دوستانی چون شماست که رونق میگیره بازارش!!
اختیار دارید...جهت استفاده بیشتر خدمت خواهم رسید.شادباشید

بهار چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 18:03 http://baharjoOn69.blogfa.com

سلام. حالتون چطوره؟
داشتم رد میشدم گفتم یه سلامی هم عرض کنم.
روز خوش.

ببخشید..من زیربارون بودم متوجه حضورتون نشدم..
شما هم شاد باشید..مهربون

گروه انسانهای سبز GPG چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 19:18 http://gpgir.blogfa.com

با سلام و خسته نباشید
(دور دنیا با پای پیاده برای اولین بار در تاریخ توسط یک گروه ایرانی با پیام عشق ، صلح و عدالت برای زندگی در اعتراض به فقر ، بی عدالتی ، تبعیض انسانی ، سوء استفاده از کودکان ، جنگ و کشتار انسانهای بیگناه )حرکتی نو برای رسیدن به اتحاد ملی و مبارزه بر علیه بی عدالتی و تبعیض انسانی
شما و تمام دوستان سبز اندیش تان به دور از هر گونه نگرش سیاسی ، نژادی و دینی در یک اعتراض مردمی برای رسیدن به یک هدف انسانی به جمع حامیان طرح کمربند صلح جهانی بپیوندید .
سبز باشیم سبز زندگی کنیم تا در عشق گذشت و انسانیت در جامعه زنده بماند. گروه انسانهای سبز GPG
در صورت تمایل پیوند به ما اطلاع دهید تا با کمال میل شما در در پیوندهای سبز ما قرار دهیم .با تشکر برایتان سربلندی و موفقیت آرزومندیم .

سلامت و موفق و سربلند باشید..انشاالله......ممنون از لطفتون

فاطمه چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 19:40 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام بابایی خوبی؟
کی این پستو باز کردید که من خبر دار نشدم؟!!!
سوگند خانم دوستی خوب واسه همچین روزایی خوبه که بیخبر پستو باز میکنند وما بیخبریم ای دل غافل...بابایی یه خاله هم پیدا کردم ولی هنوز جوابمو نداده!چه عجب ابجی وداداشی نیومدن؟!!خواستم یه شعربگم گفتم این دفعه یه متن خوشگل بنویسم اخه شعرام ته کشیده(قهقهه)
زندگی ارام است،مثل یک خواب بلند،زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ،زندگی رویایی است،مثل رویای یک کودک ناز،زندگی زیبایی است،مثل زیبایی یک غنچه باز،زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست،زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه دست پدر است،زندگی مثل زمان در گذر...کاش بابام ومامانم بودند ودستاشونو غرق بوسه می کردم کاش...
همیشه سربلند وپاینده باشی
یاعلی

شما سرگرم وبگردی بودی باباییییی!!.وقت این کارهارونداشتی!!
بله ایشون هم از دوستان قاصدکند که این روزها ازدست شماها ایشون هم درامان نیستند.!
.............
شعر زیبا و پر معنایی بودممنون...
داشته هاتو اونقدر گرامی وعزیز بدار که در فراقشون کمتر از واژه ء ای کاش استفاده کنی...منظورم فقط شما نیست هاا.این سفارشی ست به همه از جمله خودم.....شاد باشی و سلامت.....یاعلی مدد

فاطمه چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 20:00 http://www.omresokhteh.blogfa.com

بابایی چی شده پست جدیدو بستین اومدید بالا از دست ما ذله شدید؟!!!شدیدصد تاییها؟نظراتو میگم باید تو کتاب گینس ثبتش کنیم(خنده)اخی ابجی نیستش که بهش تیکه بندازم!
راستی به مامان گفتم دانشمندم اونم فکرکرده دانشمند واقعیم شما که منکرش نیستید(قهقهه)همش شد شکل...
شادباشی

اگر وقت کردی! پس از یافتن فک وفامیل؛پی نوشت ها رو بخونی متوجه میشی؛ بابایییی!
خبری از آبجی تون نیست دلواپسش شدم هاااا..یه زنگ به عمو محمودش! بزن ببین نمیدونه کجاست اون یکی بابایییی؟!!!
شاد باشید زنگوله های پای ِ تابوت من!!

بهار چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 21:02 http://baharjoOn69.blogfa.com

سلام. خوش به حالتون که زیر بارون بودین. من دلم گرفته و دلم میخواست بودم زیر بارون.
دعا کنید.

خب دعا کنید.......هروقت لکه ابری هم تو هوا دیدید بگید:

بیا ای ابر با باران..کویر خشک ما را غرق باران و گلستان کن

*************خدا کند که ببارد*************

مریم چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 21:23

سلام قاصدک جالبه شما هر مطلب جدیدی که می ذارین پست قبلی رو فعال می کنید. اون جا کجاست که داره بارون میاد؟ این جا که امروز خیلی گرم بود (نمی گم این جا کجاست ولی شاید خودتون تا حالا متوجه شده باشین) این قدر این جا اون جا کردم نمی دونم الان کجام!!!!!!

فقط برای همین دوپست این کار رو کردم چون میخواستم به بهونه کامنت
هم شده دوستان درنگ و تأملی بر*موجهای شرمندگی*داشته باشند!!
اینجا" تهران"سرزمین گنگ های خواب نما شده ست!!.
اونجا رو نمیدونم..هرکجا هستید در امان خدا باشید..یاعلی مدد

ستاره چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 22:03 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام و زیر تگرگ رفته بودی.الان سالمی؟؟

از پشت پنجره به دانه های تگرگ نگاه میکردم و یادت افتادم.

اگر شماره موبایلت را داشتم.بهت زنگ میزدم و میگفتم که
مبادا شجاعت بخرج بدی و بروی زیر رگبار تگرگ گر چه شما
از رگبارهای دیگه نترسیدید و چه برسد به تگرگ و اما من
گر چه خیلی جوونم اما از حرکات موزونم گذشته انهم زیر تگرگ
اما دلهامون خیلی بهم راه داره هااااااااا

موقع بارون توخیابون بودم وتگرگ که اومد داشتم بانوشتن همین(باز باران)
شماها راوسوسه میکردم برید زیر بارون !!.وگرنه منم دم پنجره بودم که!!
امروز وقت بارش بارون یادتموم دوستانی بودم که گفتندبارون رو دوست دارن هآآآآآ
**قابل توجه دوستان**
گزارش هواشناسی؛؛اینو بدونید که نوازشهای تگرگی معلوم میکنه
نویسنده شون اهل تهرانه!!.چون امروز تهران تگرگ میبارید!!

یونیکورن چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 22:15 http://silveraster.blogsky.com

سلام.

فکر کنم قراره امشب سرزمین پیچیده ی من یه تغییراتی کنه اگر خدا بخواد و صلاح باشه...

هنوز نمی دونم درسته یا غلط. دوست ندارم سوء تفاهم پیش بیاد...

دعا بفرمایید برامون پدر فاطمه خانوم!!

شاد باشید و سلامت خانوادگی جمیعا و لاتفرقوا !!

خدا خواست...صلاح نبود!!!.
شما دعا کنید بحال این پدر فاطمه خانوم ها.!!
*فعلا که خانواده دارن به جای ریسمان الهی به صورت ما چنگ میزنن!!*
* اتفاقا در این حالت همگی متحدشدن و لا تفرقوا !!!*

سوگند چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 22:38 http://sogandenik.blogfa.com

سلام سلام چه بارونی چقدر خداوند با سخاوته ببین چه میکنه

بااون تگرگ هاش که مثل نقل روسرمون می ریزه وای چه قدر زیباست ........
فرمودید بیام ولی چیزی ندیدم یااینکه چشم ........ نداشتم
لبخند
ممنون از محبتت که زیر بارون هم به فکر دوستان هستین شاد باشی. راستی بهتون تبریک میگم با این دختر مامانی تازه من هم خالشم زنده باشه خیلی هم دوستش دارم...

خب اقامتگاه شماهم لو رفت!(تگرگ!)* ممنوم دوست عزیز همشهری!!

خب الحمدلله این دختره خاله هم پیدا کرد!ببینم ازفردا راه میفته
تو وبلاگهادنبال کدوم فک و فامیل دیگه شون!!

یونیکورن چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 23:29

سرزمین پیچیده م یاسی شد. عطر یاس توش پیچیده...

واقعا چه زیبا نوشتی؟!.چون فقط :
*عطرش پیچیده توصدتا خونه..خودش کجاهاست خدا میدونه!*

یونیکورن چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 23:37

آسمون سرزمین پیچیده کش اومده...

یونیکورن دلش بارونی شده.... عجب هوای خوبیه خدا.....

انشالله که همیشه بارونی بمونه دل یونیکورن عزیزما.!!

یونیکورن پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 00:12

سلام.

ببخشید قاصدک. وجدانم ناراحت بود... حذفش کردم. بردمش یه جای مناسب تر... یه جایی که خدا بیشتر می شنوه شاید...

کفر میگم. معذرت میخوام که نظرتون حذف شد با این کار من.

شاد باشید. بازم شرمنده.

خواهش میکنم..ولی تازه داشتم ذوق میکردم که برای این پستت دوم شدم!!.همون بهتر که حذف شدچون اون اولی از اونا بودکه اصلا نخونده بود.کاش برای(سلام دوست من)هم میگفتم ممنون از امانتداری تون!!
چون همین دیشب کلی تعریفتون راکردم!!.دشمنت شرمنده..شادباشی

ستاره پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 00:43 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام و شبتان بخیر دوست عزیز

پدرم در حد یک دیوان شعر گفته است.اما منتشر نکرده است.
من هم ای......ولی نه تمرکز دارم و نه فرصت و پریشانی
افکار را هم اضافه کنید و البته کمالات دیگر را....
در مورد نام فامیلم خیلی نزدیک شدید.
قاصدک عزیز شما با افتخار لینک شدید.

مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می از جا نان گرانجانی بود

بله متوجه شدم و خوندم چندتا از اشعار پدر را...
دعا کنید من متمرکز بشم تا بتونم حدسیاتم را به یقین تبدیل کنم.
در همه موارد هاااا...!!۱
منم قبل از اینها با کمال میل و افتخار لینکتون کردم بطوری که اگه کسی الان ببینه نمیتونه تشخیص بده دوست تازه واردهستی ؟قدیمی هستی ؟! چی هستی خب؟....!!
شاد باشی و سلامت دوست گرامی

یونیکورن پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 06:16

سلام قاصدک.

امانتدار بودم دیگه! نظرهایی که گفته بودم سر جاشون بودن. هنوز تایید نشده بودن اما من فکر کردم گم شدن.

در ضمن اون متن رو می تونید جایی که گفتک بخونید. سپاس از لطف تون.

امانتداری شما که به من ثابت شده ! اون مزاح بود!!
تازه! من یک ربع پس از انتقال بصورت اتفاقی همونجا بودم!! و دیدم!
خواهش میکنم...لطفی نیست...استفاده میکنم..شادباشی

سوگند پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 10:28 http://sogandenik.blogfa.com

سلام و درود خدمت شما مهربان
دوست گرامی من هیچوقت نمیرنجم چون موقعیت شمارا درک میکنم دیگه اهل وعیال داشتن هم خودش کلی وقت میگره مخصوصا دخترها لبخند... خدا خودش نگه دارشون باشه واقعا شیرینن من هم ۳ تاشو دارم اگه روزی سرم با حرفهاشون نبرن شب نمیشه خلاصه که خیلی خوبه حالا که شدن ۵ تا با دختر خواهرهام وایییییییییی خبلی عالی .........
راستی دختر کوچیکه هم که الحمدلله حالش خوبه نگرانش بودی
در ضمن خوشحالم که همچون دوستان بزرگواری چون شمارو دارم وممنونم که اومدین پیشم امیدوارم همیشه شاد باشین


خدا ببخشه بهتون هم حقیقی ها و هم مجازی ها را
گرچه فرقی ندارن چون اصل اینه که درطول روز از حال والدینشون غافل نباشن
الانم حداقل دوسه ساعتی رو کنارتونند دیگه.پس زنده باشند و باشید
من که کاره ای نیستم؛اینها اثرات همون؛اَمَّن یـُجیـبة "
انشالله که سلامت باشن....وظیفه بود....یاعلی مدد

فاطمه پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 11:26 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام بابایی خوبی؟این چند وقت خیلی اذیتتون کردم ببخشید
ابجی هستش ماشا...ما رو نوازش فرمودن شده یه کاراگاه واسه خودش هرجا میرم میاد دنبالم!!!اگه من چند روز نباشم اینجوری که دنبال ابجی میگردین دنبال من میگردین؟!!!فکر نکنم ؟ته تغاریه دیگه...به خاله هم سر زده بعدش همش به من حرف میزنید...میخوام پیشنهاد بدم به یونیکورن که بشه ابجیم (الان ابجی گوشاشوتیز میکنه که ردمو بگیره)دیگه میترسم برم وبگردی!!!واسه خودم اسم در اوردم با این سو پیشینه!!!
بابایی عصر میخوام برم ویلای مربوطه اجازه میدی؟دنبالم نگردید نگرانم بشین(هرچند کسی نگرانم نمیشه)؟
واسه عصر ادینه خودمو میرسونم ...
به اهل خونه بگید این چند روز نیستم تا وبشونو بهم بریزم برمیگردم جبران میکنم...درپناه حق یاعلی

اختیار دارین.بابایییی!.ولی تو رو خدا..میشه بسسسسه.!!!
اون یونیکورن رو اصلا...اونومیدونم زیر بار این حرفها نمی ره.!.گرچه من
همین حرف را در مورد صبور هم زدم ولی ناغافل دیدم میگی مامان صبور!!
برو برو که خیلی خسته شدی این چند روز...برو ویلای مربوطه..!!
اصلا من از اولش هم با فئودالیسم مخالف بودم!!.
تعطیلات آخرهفته خوش بگذره رئیس !!......سلامت باشی....

صبور پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 12:08 http://sangesabor.blogfa.com

سلام قاصدک

خوشحالم از این جمع صمیمی!

منتظر اپ قاصدک ادینه ها هستم

بدروود

حتما....البته بیاری حق....شاد باشی...التماس دعا....یاعلی مدد

صبور پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 12:28 http://sangesabor.blogfa.com

در ضمن شما همیشه سالار و سرور من و همه ی ملت ایران هستید و هیچگاه دل ازار نمیشید

بر قرار باشید و شاد

ما خاک پای تموم مردم نجیب ایرانیم و مخلص دوست مهربانی چون شما
انشاالله که همیشه سایه پرمهرتون بر سر خانواده گرامیتون برقرارباشه..

سمانه پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 16:06 http://roz-siah.blogfa.com

سلاااااااااام بر دوست بزرگوارم
خوبین سلامتین ..ایام به کامتون باشه...
ازوقتی این مطلب بارون رو نوشتی شهرمون دارهرروز بارون میاد انشاالله همیشه خدا برکتشو رو زمین پهن کنه مخصوصا رو سرما کویر نشینها...
باز باران با ترانه
با گهر های فراوان
می خورد بر بام خانه
یادم آید روز باران
گردش یک روز شیرین
توی جنگلهای گیلان....
اینو پارسال تو وبلاگم گذاشتم شعرقدیمی بچگیهامونه...

شکر....الحمدلله.....انشاالله که شما هم سلامت باشید
لطف خدا همیشه جاریه..کوتاهی از ماست...
فکرنکنم کسی باشه که وقت بارش باران یاد این شعر زیبا نیفته.!.
آدمو میبره به دل خاطرات گذشته:
کودکی ده ساله بودم
......................شاد و خرم
...................................نرم و نازک
...............................................چست و چابک.!!!
........................ممنون که باعث تجدید خاطره شدید...در پناه حق

سمانه پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 16:07 http://roz-siah.blogfa.com

زتختش شاه را می آورم زیر

شب خودخواه را می آورم زیر

بخواهی می نشانم جای شب تو

بخواهی ماه را می آورم زیر

سمانه پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 16:08 http://roz-siah.blogfa.com

وزید از هر طرف باد خدا ، سرد

گل سرخ وگل نیلی ، گل زرد

گل زردم! رخت را آن طرف کن

تبسم هایت اشکم را در آورد

سمانه پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 16:08 http://roz-siah.blogfa.com

چه داری توی آن چشم سیاهت؟

به هم می ریزد آبی با نگاهت

گناه کل عالم را نویسم

پس از این ،پای چشم بی گناهت

و سپاس ویژه بابت تمام اشعار زیبا که ارسال کردی دوست عزیز
همشه شاد و همواره برقرار باشی................یاعلی مدد

**قاصدک ِ تنها** پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 18:30 http://m-shaker.blogsky.com

سلام.
اومدم که باذوق بگم نفر شش هزارمین بازدید قاصدک خودم بودم
که خبری تموم ذوق زمینی ام را به حزن و اندوه تبدیل کرد....
طی سه روز گذشته دوتن دیگر از عزیزان جانباز نخاعی و شیمیایی
به دیدار معبود شتافتند
**در این شب آدینه فاتحه ای مهمان کنیم اسیران خاک را**قاصدک

مولای من"کاروان مرگ هرآن بر دروازه های شهر انتظارم رامی کشد
**و من برای رفتن نیز تو را بهانه میکنم**

م.عروج پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 20:09 http://shabtub.persianblog.ir

والا من که از اون پست آخری سر در نیوووردم.
ببینم وب شما ایراد داره که هر پستی که می نویسید یه پست قبلش کامنت دونیش باز می شه؟!!!!
.
بحث بابا و مامان و غیره رو هم بنا به تصمیم اخیر من و محیا همینجا مختومه اعلام می کنم ( مغرور )

نخیر دوست من؛ منظور خاصی داشتم..!!
زنده باد این دختر باباییی!که داره کار اصلی رو میکنه...اونم مردونه باشما!!

سوخته پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 20:41 http://soukhte.blogfa.com

هوالحق
سلام دوست خوبم . ایام پرسوز فاطمیه رو بهتون تسلیت میگم .
شما برای فاطمیه امسال چه برنامه ای دارید ؟!
کلبه سوخته ما در انتظار حضور سبز و قلم ارزشمند شماست .
____________@_______@ @_____
_____________@@__@_@@@_____
_____________@__@@_____@_____
____________@@_@__@_____@_____
___________@@@_____@@___@@@@@_____
__________@@@@______@@_@____@@_____
_________@@@@_______@@______@_@_____
_________@@@@_______@_______@_____
_________@@@@@_____@_______@_____
__________@@@@@____@______@_____
___________@@@@@@@______@_____
__@@@_________@@@@@_@_____
@@@@@@@________@@_____
_@@@@@@@_______@_____
__@@@@@@_______@@_____
___@@_____@_____@_____
____@______@____@_____@_@@_____
_______@@@@_@__@@_@_@@@@@_____
_____@@@@@@_@_@@__@@@@@@@_____
____@@@@@@@__@@______@@@@@_____
____@@@@@_____@_________@@@_____
____@@_________@__________@_____
_____@_________@_____
_______________@_____
____________@_@_____
موفق باشید – سجــــــــاد

منم این ایام مصیبت اهل بیت را به آقا امام زمان و شیعیان تسلیت میگم
موفق و موید باشی.دوست عزیز

شبنم پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 21:30 http://sky-lady.blogfa.com

سلام به دوست عزیزم
من شما رو همیشه به وبلاگم دعوت میکنم چه براتون بنویسم و چه ننویسم ..شما تاج سر منی ....... خوش حالم میکنی که مییایی و برام حرفای قشنگت رو مینویسی...
دوست من شعری که نوشتی درباره بارون عالیییی بود.
هر وقت بارون مییاد مامانم میگه: زیر بارون که بری و بنت دونه های بارونو حس کنه... هم ارامش میگیری و هم اگه زیر بارون دعا کنی ...خدا جوابتو میده...من اینو بارها امتحان کردم و خدا هم هیچ وقت تنهام نذاشته........همیشه کنارمه ..

شما لطف دارید دوست گرامی..اومدم و باز هم میآم چون خوب مینویسی
واقعا که چه زیبا گفتن مادر گرامیتون... خدا که ما رو تنها نمیذاره...این ماییم که خدا رو تنها میذاریم و نمیگیم خداهم دلتنگ بنده هاش میشه..دلتنگیهای خدا خیلی قشنگه..کاش دلتنگ ماهم بشه....شرمنده کردی که اومدی..به امید دیدار.یاعلی مدد

مریم پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 22:17

نه متاسفانه حدستون اشتباه بود ۱۰ امتیاز منفی.
در ضمن لطفا دیگه از کلمه مزاحم٬ مزاحمت٬ زحمت و سایر هم خانواده های این کلمه حداقل در کامنت هایی که برای من می فرستین استفاده نکنین وگرنه ...
منتظر قاصدک آدینه هام پس فعلا خداحافظ.

حالا چرا اینقدر محکم و قاطع؟؟!.خوبه تأکیدکردم اشتباه بود نگو..!!
اگه *زحمتی* نیست و *مزاحم*نیستم لطف کن و بگو وگرنه چی؟؟!!
قاصدک آدینه ها هم بیاری حق چشم...............زحمت نشه؟؟!!

یونیکورن پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 23:30

سلام.

نمی‌دونم چرا بعد از اولین حماقتم در دیدن فیلم مجازات مرگ، دوباره نشستم و به طرز احمقانه‌ای این فیلم رو تا نزدیک انتها دیدم!! واقعا چه کار اشتباهی!! یکی نیست بگه تو که جنبه نداری نگاه نکن خب!!! بشین فیلم ایرانی ببین که آخرش همه چیز به خوبی و خوشی تموم بشه!!

این جوریاست!!

این فیلم همونی نیست که یه باردیگه هم ازش نام بردی؟!!
مثل این بیسوادآ که تویه مجلس میشینن و به سخنران خیره میشن و هر
چنددقیقه سرشون رو به نشانه تایید تکون میدن؛ منم اون بار فقط یه سرتکون دادم که یعنی بـــلـــه مانیزهم آره ولی باور بفرمایید نخیر!!نقدفیلم لطفا..!
راستی هرکی حوصله ش سر میره میتونه بخوابه! یا نخوونه !! ولی اینجوری نگام نکنه!!
من اگه تو کلبه خودمم حرف نزنم که دق میکنم که !!!..باشما نبودم آآآ
نمیدونم چرا این توضیح بنظرم واجب اومد.!!.ازبس یه جوری آدمو نگاه میکنن " آدم سنگینی شو حس میکنه!!!

مریم پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 23:42

از دست شما قاصدک!!!!

از دست و زبان که برآید؟!!!

مریم پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 23:47

وگرنه...
مجبور می شم تحمل کنم همین. خیلی ممنونم از این که...
شما همیشه این قدر حرف گوش کنید؟؟؟

خوب خاطرم جمع شدبا گفتن این جملات..!.آخه یعنی چی قاصدک را تهدید کردن؟مگه چقدر دل داره این قاصدک؟.قبلا هم گفتم دل دااااارم نه دلدار.
باور بفرمایید همنشینی با قاصدکها بخصوص از نوع خیالییش! اینجورش کرده!
منظورهمون امتیاز منفی هستش!!. راستی *زحمت *کشیدی اومدی!

یونیکورن پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 23:55

سلام.

اگر بدونید چی شده...

یاس اومده تو اتاقم. عطرش پیچیده تو دلم. البته من نکندم شاخه رو! بابا کنده بود. دلم سوخت اما دلم شاد شد!! همین تناقضش جالبه نه!!!؟؟؟!

تازشم... نمیگم!! بعدا می‌فهمید!

خیر ِایشاالله...جالبه.....ولی نه.!!..اول باید دید و مطمئن شد!!
چون این یاسها خیلی زود فقط عطرشون به جا می مونه...!!.پس میام..

فاطمه جمعه 18 اردیبهشت 1388 ساعت 00:04 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام بابایی...با اب شفا بخش...بروزم ومنتظر قدمهای سبزتون.
شادباشی

شما هم شب بیدار؟؟؟؟...اینا از اثرات مجالست با قاصدکهاااااا...میام

مریم جمعه 18 اردیبهشت 1388 ساعت 06:05

حالا خوبه خودمم یه قاصدکم تازه از نوع خیالیش با روحیات حساس.

خب معلومه ..خیال از روحیه ای حساس نشأت میگیره.!!
کاش همه چیز خیال بود...

صبور جمعه 18 اردیبهشت 1388 ساعت 09:06 http://sangesabor.blogfa.com


یا علی رفتم بقیع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه(س) آنجا نبود
یا علی قبر پرستویت کجاست؟
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟
هرچه باشد من نمک پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است
فاطمه (س) حلال صدها مشکل است

ایام عزای دخت رسول مکرم اسلام(ص) ام الائمه همسر مولا

حضرت فاطمه زهرا(س)را به عموم دوستداران و محبان اهل بیت

تسلیت و تعزیت عرض مینمایم.

ممنون از ارسال شعر زیبای مرحوم محمدرضاآغاسی.التماس دعا

مریم جمعه 18 اردیبهشت 1388 ساعت 16:07

داشتم قسمت نظراتو می خوندم دیدم نوشته توسط: زحمت نشه داشتم فکر می کردم یعنی کیه که همچین اسمی واسه خودش انتخاب کرده

Zahmat keshidi...oomadi....

صبا جمعه 18 اردیبهشت 1388 ساعت 17:45

سلام.

فکر کنم باز نظرم نرسیده. آدینه ها...

Hatman bayad begam bazam
sharmandeh.?!!!
Vali raftam o didam..2 bar.!!

سلام.حال شما؟

کنجکاوی باعث شد بیام اینجا !
می گم وبلاگ شما چرا اینقد بارونیه؟؟؟

خب اولا که بارون خوبه دیگه....
دومش اینکه؛بارون پناه خوبیه برای غمها و تنهایی هاو بیکسی ها..!
خوشحال میشن بازم بیای..سلامت باشی.....یاعلی مدد

قاصدک تنها جمعه 18 اردیبهشت 1388 ساعت 21:49 http://www.ghasedak-e-tanha.persianblog.ir

سلام گلم
کاش همیشه بارون میومد و همیشه زیر بارون قدم میزدیم.
خوشحالم که توی جمع قاصدک ها وارد شدم .
منم با افتخار و با اجازه لینکت کردم .

خوش اومدی به جمع دوستان قاصدک و قاصدک هاااا...
منم که هفته گذشته لینکتون کرده بودم....شادباشی

یونیکورن جمعه 18 اردیبهشت 1388 ساعت 21:53

سلام.

جواب نظرات تون رو در "سلام به خدا" خوندید؟

Baleh
avalin forsat khedmat miresam

مریم شنبه 19 اردیبهشت 1388 ساعت 12:55

سلام قاصدک ممنون ازت. در ضمن یه کامنت تو قاصدک آدینه ها برات فرستادم ولی پاک شد از اونجایی که خیلی طولانی بود الان اعصاب ندارم دوباره بنویسم و خیلی هم از این بابت عصبانی هستم. تا بعد

خب باید هم پاک بشه!! چرانیومدی اینجا؟!.ناراحتی نداره وقت کردی مینویسی و منم میبینم..معلومه...از این که بااین حال اومدی !!.ممنونم

بهار شنبه 19 اردیبهشت 1388 ساعت 17:06 http://baharjoOn69.blogfa.com

سلام. خیلی ممنونم. شما همیشه لطف دارید به من. بله کاملا حق با شماست. دیگه نمی خوام غصه بخورم. یعنی دارم سعی میکنم. و مطمئنم که میتونم.
یکی دو روز قبل ولی خیلی برام سخت بود. خوبه حالا که تموم شده. الان خیلی بهترم. خوشحالم که دوستی مثل شما دارم. حرفاتون همیشه قشنگه. همیشه.
بازم ممنون.

خوشحالم کردی..هم برای اومدنت....و هم از این حرفی که زدی!!
خدا راشکر....اختیار دارین.....شادباشی ...درامان خدا

سوگند شنبه 19 اردیبهشت 1388 ساعت 19:41 http://sogandenik.blogfa.com

خم کرد پشت زمین را ناگاه داغ گرانت هفت آسمان گریه کردند بر تربت بی نشانت
سلام به قاصدک عزیز
ایام عزاداری حضرت فاطمه (س) ام ابیها دخت گرامی رسول اکرم و الگوی زنان مومنه بر تمامی عاشقان تسلیت باد.

ای پر از غوغای کوچه از نوا افتاده ای
خسته و بی تاب و در بستر ز پا افتاده ای
آب می کردی و سوسو میزدی مانند شمع
آتشی اما خموش و بی صدا افتاده ای
زخمهایت را مگر مرحم به غیر از مرگ نیست
کی دوای درد عالم بی دوا افتاده ای
خیز بر پا و ببین جان کندن روز و شبم
مهربان قد کمان من چرا افتاده ای
گاه پشت در اسیر آتش و میخ و لگد
گاه بین کوچه در موج بلا افتاده ای
از تمام صورتت از چادرت خون می چکید
دیدمت بر خاک با سیلی ز پا افتاده ای
در پیم با دست می گشتی و می گفتی حسن
ای فروغ چشم تارم من کجا افتاده ای

منم مجددا این ایام حزن انگیز را به عموم دوستان و جنابعالی تسلیت میگم
ممنون بابت این شعر....التماس دعا...یاعلی مدد

یونیکورن شنبه 19 اردیبهشت 1388 ساعت 23:35

سلام.

نمی دونم چرا نظراتی که این دو سه روز دادم آشکار نشده. به هر حال اومده بودم خبرتون کنم. بگم که امشب تا فردا صبح نظرات *سلام به خدا* رو باز می کنم. برای اینکه حرفتون زمین نمونه. ببخشید منو.

خدانگهدار.

برای کامنت*دعوت به ادینه *عذرخواستم و برای بقیه هم توضیح دادم!
ممنون که نذاشتید زمین بمونه ! البته اگرحرفی باشه!!.
وقتی نیست..سکوت بهتر از تکراره..!.یاحق

مرتضی یکشنبه 20 اردیبهشت 1388 ساعت 07:47 http://mani83

سلام دوست عزیزم
خوبی
صبح بخیر
چه خبر ؟

فاطمه یکشنبه 20 اردیبهشت 1388 ساعت 19:36 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام خوبی؟
بازم اومدم که وبتونو بهم بزنم
من اپم ومنتظر نوازشتون
درپناه حق.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد