*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

اتل متل یه بابا...

 

راستش میخواستم بمناسبت این ایام فرخنده اشعار مولودی بذارم.ولی یادقراری افتادم که درواپسین روزهای سال گذشته داده بودم.قراربراین بود که گه گاه یادی از عزیزان جانباز نخاعی و شیمیایی کنیم تا مبادا که مثل خیلی از سیاسیون فراموش کنیم این رفاه و امنیتی که ازش دم میزنند حاصل زحمات چه کسانی ست..وبازهم باید یادآورشوم و خدا را شاهد بگیرم که غرض ازنگارش این واگویه" خودم نبودم چراکه درمقابل رنجهای این عزیزان تنها چیزی که عایدم میشود عرق شرم است و بس...

اگردروقت خواندن این پست باعث تکدرخاطر عزیزی شدم عذرمیخوام..ولی لازم بود.! *قاصدک*  

تقدیم به همسران وبخصوص دختران جانبازان قطع نخاع و شیمیایی 

 

اتل متل یه بابا  که اون قدیم قدیما 

حسرتشو مى خوردن تمومى بچه ها 

اتل متل یه دختر در دونه باباش بود 

هر جا که بابا مى رفت دخترش هم باهاش بود  

اون عاشق بابا بود بابا عاشق اون بود

به گفته رفیقاش بابا چه مهربون بود

تویه روز آفتابى  بابا تنها گذاشتش

عازم جبهه ها شد دخترُ جا گذاشتش 

چه روزهاى سختى بود اون روزهاى جدایى

چه سالهاى بدى بود ایّام بى بابایى

چه لحظه سختى بود اون لحظه رفتنش

ولى بدتر از اون بود لحظه برگشتنش 

هنوز یادش نرفته نشون به اون نشونه

اونکه خودش رفته بود آوردنش به خونه

زهرا بهش سلام کرد  بابا فقط نگاش کرد

اداى احترام کرد   بابا فقط نگاش کرد 

خاک کفش بابارو   سرمه تو چشاش کرد

هى بابارو بغل کرد   بابا فقط نگاش کرد

زهرا براش زبون ریخت  دو صد دفعه صداش کرد

پیش چشاش ضجّه کرد   بابا فقط نگاش کرد 

اتل متل یه بابا   یه مرد بى ادعا

مى خوان که زود بمیره  تموم خواستگارا

اتل متل یه دختر   که برعکس قدیما

براش دل مى سوزونن  تمومى بچه ها 

زهرا به فکر باباش   بابا به فکر زهرا

گاهى به فکر دیروز   گاهى به فکر فردا

یه روز مى گفت که خیلى  براش آرزو داره

ولى حالا دخترش  زیرش لگن مى ذاره 

یه روزمى گفت دوست دارم  عروسیتو ببینم

ولى حالا دخترش   میگه به پات مى شینم

مى گفت برات بهترین  عروسى رو مى گیرم

ولى حالا مى شنوه   تا خوب نشى نمیرم 

وقت غذا که مى شه  سرنگُ ور مى داره

یه زرده تخم مرغ  توى سرنگ مى ذاره

گوشه لُپ باباش  سرنگ و مى فشاره

براى اشک چشماش  هى بهونه میاره 

«غصه نخور بابا جون   اشکم مال پیازه»

بابا با چشماش مى گه   خدا برات بسازه

هر شب وقتى بابارو   مى خوابونه توى جاش

با کلى اندوه و غم    میره سر کتاباش  

حافظُ ور مى داره   راه گلوش مى گیره

قسم مى ده حافظُ   خواجه بابام نمیره

دو چشماشو مى بنده  خدا خدا مى کنه

با آهى از ته دل   حافظُ وا مى کنه  

فالُ و شاهد فالُ  به یک نظر مى بینه

نمى خونه، چرا که   هر شب جواب همینه

برا بعضی‌ آدمها      بنده‌های‌ آب‌ و نون‌

قبول‌ کنین‌ به‌ خدا    بابام‌ شده‌ نردبون‌  

میلاد ارباب ادب و وفا و جوانمردی برعموم جانبازان گرامی مبارک باد 

التماس دعا...یاعلی مدد

نظرات 34 + ارسال نظر
ستاره شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 08:15 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام دوست عزیز و قاصدک مهربون

خوندم دل نوشته ی غمگینت را که سراسر حقیقت است.

نمیدانم شعر از خودت بود یا نه ؟؟ولی فرقی نمی کند....

مهم اینست که بعضی ها برای رسیدن به صندلی های مقام

و منصب ، حاضرند به هر وسیله ای متوسل بشوند و از شانه

های حتی جانبازان عزیز و فداکار مانند نردبان ترقی سوء -

- استفاده بکنند.

خدایشان ، جزایشان را بدهد.

در پناه حق ، سلامت و سربلند باشی

دوست گرامی..نخیر..این شعر دنباله سلسله شعرهایی تحت عنوان اتل متل هست
که متاسفانه نام شاعر را فراموش کردم..من اگه میتونستم اینقدرشعربگم
که وبلاگ درست نمیکردم.میرفتم دنبال کارچاپ کتاب شعرم!!!...
بله متاسفانه جانبازان فقط به دردهمین ایام میخورند و جهت انداختن عکس یادگاری!.
جانبازخوب اونیه که ازناحیه زبان هم مجروحیت داشته باشه!!!.
ممنون از توجه تون..یاعلی مدد

ستاره شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 08:18 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

با سلامی دوباره

میلاد با سعادت سرور آزادگان جهان،امام حسین (ع) و

سقّای دشت کربلا ،اسوه غیرت و وفاداری و شجاعت ،

قمربنی هاشم ،حضرت عبّاس (ع) و سیّد الساجدین امام

سجّاد (ع) ،بر تمامی دوستداران و شیفتگان اهل بیت علیهم

السلام مبارک باد.

* * * * * * * * * * * * * * * * *

منم مجدداْ تبریک میگم این اعیاد بزرگ و فرخنده را..زنده باشید و سرافراز.

ستاره شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 08:29 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلامی چو بوی خوش آشنایی

خوب شد که قبل از نوشتن این کامنت تلافی به وبم سر زدم

و خبر ندادنتان را دیدم.

متشکرم از کامنت تلافی شما

در ضمن پرنده های قشنگی را بالای سر در وبلاگتان گذاشتید

سبز باشید و سر افراز

خب شما خبرندادید دیروز آپ تون را..منم تلافی کردم و کامنت دادم که نمیگم اپ کردم
ولی اونها مرغ عشقندهااا..فوقش قناری اند..نکنه با فنچ تون اشتباه بگیرید.؟!٬

صبور شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 08:36 http://http://sangesabor.blogfa.com/

سلام قاصدک گرامی
بالاخره اول شدم

من هم خجسته میلاد سرور شهیدان امام حسین (ع) سید الساجدین امام زین العابدین (ع) و علم دار و سقای کربلا را به شما تبریک و تهنیت عرض میکنم روز های شادی داشته باشید

همچنین تشکر و قدر دانی بابت تهیه این پستها که با سلیقه ی خوب شما زیباتر شده

زبان و بیان ما قاصر است از ترسیم مقام بلندپایه عزیزانى که‏براى اعلاءِ کلمه حقّ، وحقیقت و دفاع از اسلام و کشور اسلامى وبازگرداندن ارامش به ملتمان جانبازى و ایثار ‏نموده‏اند.

شما با خدای حکیم معامله کرده اید خوش به سعادتون تحمل صبر و بردباریتان را چه کسی بهتر از خدا میداند واوست که اجر جمیلش رو تقدیمتان میکند

به یکبار نمیتونم احساسم رو بیان کنم پس اگر سعادتی باشه خدمت میرسم دوباره




ازنظرمن همه اولند.مهم اومدنه اول و آخرش مهم نیست.ستاره خانوم لطف کردن و اول اومدن
دوست عزیز..واقعا ممنون از این همه بذل محبت..درحقیقت این منم که عاجزم
از بیان حال خود..بیشترازاین شرمنده نکنید لطفا..
منم این اعیاد بزرگ و مملو از خیرو برکت را به شما و خانواده گرامی تون تبریک میگم
ممنون که بازم میاییدولی خجالت زده ام نکنید.گفتم که غرض ازنگاشتن این پست خودم نبودم

صبور شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 09:46 http://sangesabor.blogfa.com

نام من سرباز کوی عترت است

دوره‌ی آموزشی‌ام هیئت است

پادگانم چادری شد وصله‌دار

سردرش عکس "علی" با ذوالفقار

ارتش حیدر محل خدمتم

بهر "جانبازی" پی هر فرصتم

نقش سردوشی من یا فاطمه است

قمقمه‌ام پر ز آب علقمه است

اسم رمز حمله‌ام "یاس علی" است

افسر ما فوقم "عباس علی" است

خب من قرار بود این هفته دوسه تا آپ بذارم.یکی شم همین شعربود!!
ممنون که سوژه منو سوزوندید!!!(نیشخند)ولی کاملشو دارم.شاید گذاشتمش.!
به هرحال..بازم سپاسگزارم..برقرارباشید..یاعلی مدد

فاطمه شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 10:17 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام بابایی پیشاپیش روز جانباز رو بهتون تبریک میگم.
هر کاری کردم عکسها بالا نمی اومد انشا...دفعه دیگه میبینمش.
خوبه که از جانبازان شیمیایی ونخاعی کردید هر چند هرچی بگیم بازم کمه باید از نزدیک دیدشون تا دردشونو حس کنی.

جانباز قصیده بلند زمان،گل پر طراوت بوستان جهاد و چشمه جوشان عشق است .جانباز عنصری پاک باخته است که از دیروز و امروز خود بگذشت تا فردای انقلاب سالم بماند.او روحش به سوی رضوان الهی سیر نمود و تن خسته اش امروز،سند شجاعت و صلابت ایران زمین است و جراحت تن نازنینش ،تا قیام قیامت بر تارک عالم می درخشد.
بازم این روزای مبارک رو بهتون تبریک میگم.

خانومی..لطف کردی اومدی..عکسها را تعمدی کوچیک گذاشتم تا همه راحت بتونند ببینند
ولی باز مثل پست پارسالی شروع نکنید که تو کدوم شونی هاااا.!.
بله..واقعا که با یکی دوجمله نمیشه عمری دردکشیدن این عزیزان را توصیف کرد
منم مجددآ این اعیاد را بهت تبریک میکم....یاعلی مدد

فاطمه شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 10:20 http://www.omresokhteh.blogfa.com

بازم سلام...
بابایی من اپم نمیای؟خوشحالم میکنی یه سر بهم بزنید.
یه تبریک کوچولو و پیشکش ناقابلیست تقدیم به شما.
یاعلی

دختر خوبم.فاطمه خانوم..واقعا ازت ممنونم..شرمنده کردی
اومدم و دیدم.نهایت قدرشناسیت را از یادگاران دوران دفاع مقدس را.

مریم شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 10:47 http://ghasedakekhial.blogfa.com

سلام قاصدک
زود اومدم که جا نمونم
حالتون خوبه؟
قبلا اعیاد شعبانیه رو تبریک گفتم ولی بازم می گم عیدتون مبارک
این روزو به همه به خصوص شما آقای قاصدک خان تبریک می گم.
(گل) (گل) (گل) (گل) (گل) (گل)
(گل) (گل) (گل) (گل) (گل) (گل)
(گل) (گل) (گل) (گل) (گل) (گل)
(گل) (گل) (گل) (گل) (گل) (گل)
(گل) (گل) (گل) (گل) (گل) (گل)
(گل) (گل) (گل) (گل) (گل) (گل)
(گل) (گل) (گل) (گل) (گل) (گل)
(گل) (گل) (گل) (گل) (گل) (گل)

خوب شد جا نموندی قاصدک عزیز...ممنون شما خوبید؟؟
انشاالله که این عید برشما و خانواده هم مبارک باشد..تشکربابت این همه گل!
هنوزم خوشت میاد از سرگیجه گرفتن آقای قاصدک خان؟؟!!!!!

مریم شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 10:53 http://ghasedakekhial.blogfa.com

در مورد پستتون چی بگم شما همه چیزو کامل گفتین
کاش بتونیم زحمات و رنج هایی که کشیدن جبران کنیم

قدرشناسی نسل سومی های عزیز خیلی وقته که ثابت شده...خداوند شمارا
برای پدر و مادرتون نگهداره که واقعاْ باید از داشتن چنین فرزندانی بخودشون ببالند

شمس شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 13:12 http://mushtagh.blogfa.com

واقعا نمی دونم چی باید بگم ! !!!!
سلام
بغض راه گلو و اشک دریچه چشمام رو گرفته
نوشتن برام سخته
هر وقت دوباره رفتین پیششون از طرف یک خواهر ببوسینشون و ...
تصویر رو هم دیدم
زنده باشید و سلامت
اما چون شطرنجی نکردید صورتتان را نشناختم که ( گل)
اسطوره هستید برای کنجکاو کردن ( گل )

دوست عزیزشبانگاهی.!..چرا روزگاهی ! شدید؟!!(خوشمزه بلاگفایی)
ممنون از این همه احساسات پاک و صمیمانه.خدا خیرتون بده
خب من اون دفعه شطرنجی کردم گفتیدچرا؟؟!.این بار درست گذاشتم میگید:
اسطوره کنجکاو کردنم؟!. دیگه چکارباید بکنم تا ثابت تون بشه این حس خودپسندی ام؟!

قاصدک شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 13:29 http://www.ghasedake-eshgh.blogfa.com

سکوتم را به باران هدیه کردم
تمام زندگی را گریه کردم
نبودی در فراق شانه هایت
به هر خاکی رسیدم تکیه کردم
×××××××××××××××××
آفتابگردان دنبال خورشید می گشت
ناگهان ستاره ای چشمک زد..
آفتابگردان سرش را پایین انداخت آری...
گلها هیچ وقت خیانت نمی کنند
×××××××××××××××××
میگی گل رو دوست داری ولی میچینیش...
میگی بارون رو دوست داری ولی با چتر میری زیرش...
میگی پرنده رو دوست داری ولی تو قفس میندازیش...
چه جوری میتونم نترسم وقتی میگی دوستم داری؟؟؟



+++++++++++++++++++++++++++++++


سلام به آقا قاصدک!!
خوبی؟ایشالا که باشی
عزیز اول بابات این شعرت ممنونم چون واقعا اشک آدمو در میاره
بابای منم جانبازه ولی درصدش کمه خواست مدرکشو بگیره انقد اینور اونور پاس دادن دیگه بی خیال شد از این شهر به اون شهر واقعا آدم تاسف میخوره.

داداشی من اومد بگم که
۱-لینک کردم
۲-بله شاید حق با تو باشه ولی من فقط اومدم تورو به وبم دعوت کنم وقتی گوشه ی وبمو خوندی منظورم این بود که هرکسیو دعوت کردم آپمو بخونه بخونه و جواب یا همون نظر بده نه که الکی بگه خوبه در صورتی که من فقط اومده بودم تورو دعوت کنم همین!

شایدم من اشتباه میکنم ولی بابت این شعرت واقعا ازت ممنونم خیلی قشنگ بود
۳- اگه خواستی لینکم کنی با اسم وبم لینکم کن


یاعلی

قاصدک عزیز..ممنون که متوجه شدی قاصدک خانوم نیستم خب!!!.
خوشحالم که مورداقبال واقع شد این شعر....
اجرپدرت محفوظه..مطمئن باش...حتی اگه درصد بهش ندن.
نگاهمون به آسمونها باشه..زمینی ها حقیرند و قابل ترحم.!!
بله منم خوشم نمیاد کسی نخونده بگه خوب بود..ولی خب شما که اومدی
ودعوت کردی خب اگه میخوندی راه دوری نمیرفت هااا..(این شعرهم مال من نبود)
درمورد لینک هم لطف کردی...چشم..ولی من هرکسی را لینک کنم ولش نمیکنم هااا
فکراتو بکن...بعدا نگی نگفتی.!٬..زنده باشی قاصدک عاشق..یاعلی مدد

غریبه شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 14:27 http://banouye-sib.blogsky.com/

سلام به قاصدک گرامی

عید شما مبارک....

اگه هر کی وقت نداره میتونه وقت نذاره واسه خوندن این که ناراحتی نداره خوندن مطالب خوب و زیبا سعادت میخواد که در حال حاضر نصیب بنده حقیر هم شده.....

...........................

اما شعر خیلی زیبا بیان کرده حال ماهارو....... و مثل همیشه خیلی زحمت کشیدید
دست شما درد نکنه

وقتی بابام رفت جبهه بی خبر رفت ......کسی پشت سرش اب نریخت.....کسی از زیر قران ردش نکرد ......اب میریزند پشت مسافر تا زود تر از سفر بیاد و از زیر قران ردش میکنند تا به سلامت بیاد......اما پدر غریبانه رفت و خبر مجروحیتش خیلی زود تر از خودش بخونه ما اومد......پدر من هم ارزو داشت بعد از سه فرزند دختر که خدا بهش یه پسر داده بود رو با پای خودش به پارک ببره اما هیچوقت نتونست .....صدای ناله های بابا هنوز تو گوشمه هر شب فکر میکنم داره صدام میکنه.....تصویر پاهای سیاه و کبود و باد کرده پدر هر لحظه جلوی چشمامه......دعای خیر پدر همش تو گوشمه.....میدونید چی عذابم میده بی توقع بودن پدر عذابم میده .......راست گفتید وقتی زخم های بابا رو پانسمان میکنم و ناخنهاش رو مثل شکنجه گر ها مجبور میشم که بکشم تا زیرش عفونت نکنه اشک امونم نمیده بابام میگه ولش کن دخترم دلت نمیاد ناخنم رو بکشی میگم نه بابا جون این اشک مال اب پیازه .....دارم غذا هم درست میکنم.....وقتی بابا تنها میمونه با یه فلاکس چایی تو خونه دلم اتیش میگیره اما چی کار باید کرد که در محدودیت هایی قرارمون دادند نمیتونیم تنهاش نزاریم ....اخه زیر دست زن داداشه .....زیاد بری مزاحمی.....اره امثال بابا هامون شدن مثل یه نردبون ...پله های ترقی برای پزشکای اماتور که جانبازا براشون شدند یه موش ازمایشگاهی با عرض شرمندگی..... از اول پستتون اشک ریختم نوشتم ....درد بابا های ما تو این چند سطر نوشته جا نمیشه ....اشکم دیگه اجازه نمیده......

همدم بابای من شده تخت و فلاکسش
چهار دیواری تنگ و رادیوی ۲ موجش

بابای مهربونم همدم درد نداره



روز جانباز رو خدمت شما بزرگ و گرامی تبریک میگم

و سپاسگزارم از اینهمه لطفتون به جانبازان و خانواده هاشون

یا علی

دوست سبز شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 16:30

زندان؛ قتلگاه جوانان سبز وطن شده

نگرانی از به شهادت رسیدن شمار دیگری از بازداشت شدگان، از این جهت بصورت جدی وارد است که تصاویر و فیلم های منتشر شده از حوادث اخیر بوضوح نشان می دهد که سرکوبگران، پس از ضرب و شتم مردم خصوصا جوانان با باتوم های برقی، آنها را بازداشت و بجای انتقال به مراکز اورژانس، روانه زندان می کنند.
قتل پسر دکتر عبدالحسین روح الامینی نجف آبادی از اعضای ستاد انتخاباتی محسن رضایی و رئیس مرکز انستیتو پاستور ایران، در زندان اوین، می تواند پیام آور دو واقعیت تلخ باشد. اول اینکه تعداد کشته شدگان و برخورد با بازداشت شدگان به درجه ای از شدت رسیده که دامن خودی ها را نیز گرفته است. دوم اینکه قبح کشته شدن بازداشت شدگان در نزد حکومت ریخته شده و دیگر نظام در اعمال خشونت عریان به مرحله ای رسیده است که از کشتن افراد در زندان، که مسوولیت مستقیم آن مطابق قوانین داخلی و بین المللی با مقام های ارشد هر نظامی است ابای ندارد.

محسن روح الامینی که دیروز خبر شهادت اش به سرعت در خیلی از سایت های خبری منتشر شد، گفته می شود در جریان اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات و در سالروز 18 تیر در تهران دستگیر و روانه زندان اوین شده و به خانواده اش اطلاع داده بودند که بزودی آزاد می شود، اما چند روز بعد مطابق اول مرداد ماه جنازه او را به خانواده اش تحویل می دهند. بنابر اخبار منتشر شده، وی بعلت ضربات وارده بر سرش و عدم مراقبت پزشکی به شهادت رسیده است. همچنین گفته می شود او سومین پسر دکتر روح الامینی و از طرفداران میرحسین موسوی بوده است. دو برادر دیگر او از هواداران محسن رضایی بوده اند. وابستگی پدر این شهید جنبش سبز به جریان خود خوانده اصولگرا، باعث شد تا این خبر با سرعت بیشتری نسبت به دیگر شهدای جنبش سبز به صورت فراگیر منتشر و خانواده اش از طرف مقام های رسمی نظام پیام تسلیت دریافت کنند. محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت، ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیما و شهاب الدین صدر رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس از جمله کسانی بودند که پیام تسلیتی برای پدرش ارسال کردند. گفته می شود پدر او از دوستان نزدیک احمدی نژاد است و با حکم وزیر بهداشت دولت او به ریاست انستیتو پاستور رسیده است.

دوست سبز شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 16:32

بعد از به قتل رسیدن شماری از زندانیان سیاسی در زندان های کشور در دهه شصت، که با اعتراض آیت الله منتظری و برکناری ایشان از قائم مقامی رهبری منجر شده بود، موضوع قتل بازداشت شدگان در ایران، زمانی بصورت گسترده و در سطح بین المللی مطرح شد که زهرا کاظمی خبرنگار و عکاس ایرانی-کانادایی در زندان اوین کشته شد. در این رخداد که از سوی نمایندگان مجلس ششم با جدیت پیگیری شد، نام قاضی مرتضوی بعنوان متهم ردیف اول مطرح، ولی هیچگاه به اتهام وی رسیدگی نشد تا بعد از آن، خبر کشته شدن شمار دیگری از بازداشت شدگان منتشر شود.

قتل اکبر محمدی، زهرا بنی یعقوب، امید رضا میر صیافی و دهها نمونه دیگر، بی آنکه کسی خود را پاسخگو بداند به وقوع پیوست تا در شرایط فعلی که شمار زیادی از خانواده های ایرانی که فرزندانشان در بند گرفتار شده اند در نگرانی و بی پناهی، شنیدن خبری از عزیزانشان را به انتظار بنشینند. براساس گزارش های منتشر شده طی روزهای اخیر جسد شماری از بازداشت شدگان اخیر به خانواده های آنها تحویل شده است و جسد شماری دیگر هنوز در سردخانه های اطراف تهران نگهداری می شود. گفته می شود حمید مداح؛ دانشجوی فعال ستاد مرکزی موسوی در مشهد، سهراب اعرابی و محمد کامرانی از دیگر جوانانی هستند که پس از بازداشت و ضرب و شتم به شهادت رسیده اند.

نگرانی از به شهادت رسیدن شمار دیگری از بازداشت شدگان، از این جهت بصورت جدی وارد است که تصاویر و فیلم های منتشر شده از حوادث اخیر بوضوح نشان می دهد که سرکوبگران، پس از ضرب و شتم مردم خصوصا جوانان با باتوم های برقی، آنها را بازداشت و روانه زندان می کنند، در حالیکه این تصاویر گویای این واقعیت است که، این افراد بعلت شدت ضربات وارده، باید به جای بازداشتگاه مستقیما به مراکز اورژانس کشور منتقل شوند. حقی که دستگاههای قضایی و امنیتی و نظامی در حال حاضر از بازداشت شدگان آسیب دیده سلب می کنند. این مهم نه تنها در قوانین و استانداردهای جهانی بعنوان حداقل حقوق زندانیان و بازداشت شدگان بیمار و آسیب دیده به رسمیت شناخته شده، بلکه مطابق قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی نیز حفاظت از جان زندانی برعهده سازمان امور زندانهاست.

امروز محسن روح الامینی در زندان به شهادت رسید، دیروز امید رضا میر صیافی ها و دریغ که فردا نام های تازه ای از پرپرشدن جوانان سبز وطن در قتل گاه اوین بشنویم.

دوست سبز شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 16:33

فردا صدای سبزها در "مسجد بلال صدا و سیما" شنیده می‌شود
مجلس ختم شهید محسن روح الامینی، یکشنبه 4 مرداد "ساعت 4 بعدازظهر"

مجلس ختم شهید محسن روح‌الامینی، از شهدای جنبش سبز، روز یکشنبه در مسجد بلال برگزار می‌شود.
در حالی که بسیاری از خانواده‌های شهدای جنبش سبز حتی از برگزاری یک مراسم کوچ برای فرزندان خود نیز منع شده‌اند، دکتر روح‌الامینی پدر این شهید جنبش سبز که به محافل اصولگرا نزدیک است، موفق شد برای برگزاری مراسم ختم فرزند خود، با مسجد بلال که متعلق به سازمان صدا و سیما است، هماهنگی کند.

ضرغامی و چند تن دیگر از مسئولان صدا و سیما به محض مطلع شدن از درگذشت فرزند روح‌الامینی، در صفحه اول روزنامه جام جم متعلق به صدا و سیما به وی پیام تسلیت دادند و اکنون هم مسجد بلال را برای برگزاری مراسم ختم محسن روح‌الامینی در اختیار خانواده‌ی وی قرار دادند.

در همین حال «موج سبز آزادی» کسب اطلاع کرده که بسیاری از فعالان جنبش سبز قصد دارند در این مجلس ختم شرکت کنند تا ضمن ابراز همدردی با خانواده‌ی این شهید و تاکید بر تداوم راه او، بار دیگر نسبت به فجایع پیش آمده پس از کودتای انتخاباتی اعتراض کنند.

سوگند شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 18:12 http://sogandenik.blogfa.com

آینه داران مثال آمدند..............کوچ نشینان خیال آمدند...........دست خدا بذر نظر کاشته ست............کِشت به کِشت، آینه انباشته

ست.............ما ز عدم آینه رو بوده ایم ..............خاک نشینان سبو بوده ایم........... اعیاد شعبانیه مبارکباد ... لحظه ها رو به تپش

درآوریم ! صدای گامهای کسی می آید !!
سلام قاصدک عزیز ومهربان

سوگند شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 18:23 http://sogandenik.blogfa.com

سلام ودرود به شما مهربان
ماه مبارک شعبان که نوید بخش انتظار و ضیافت عشق است بر شما مبارک . مهربان عزیزانی که تصویر گر عشق بودند و ایثار ؛ بر هیچ کس پوشیده نیست که ما همه آزادی و اقتدارمان را مدیون جانبازی شهیدان و نیز جانبازان هستیم . برای تک تک آنان آرزوی تندرستی و سلامتی داریم . آنچه که باعث سنگینی بار غم این عزیزان میشود مدعیانی است که به اعتبار خون شهیدان و ایثار این عزیزان اینک بر مسند قدرت نشستند و خون مردم رو در شیشه دارند و به بهانه خدمت فقط و فقط ثروت اندازوی میکنند و مردم به قول خودشان نجیب را هر روز مستاصل تر و فقر تر و درمانده تر میکنند و از ایران آباد و آزاد فقط یه نام به جا گذاشتند و بس بگذار بگذریم که درد خود حکایتی دیگر است و زخم بر زخم افزون .... برای همه جانبازان میهنمان آرزوی سلامتی و صبر و برای شهیدانمان مغفرت الهی آرزو میکنم . دلشاد باشی و پرتوان

مریم شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 22:40 http://www.raze-nahan.blogfa.com

عرض ادب و سلام خدمت شما برادر بزرگوارم
ایام پر برکت شعبانیه را خدمت شما و خانواده محترم و بزرگوارتان تبریک عرض می نمایم .
موفق و سلامت باشید .

Khanoom moalem.telefonam ghat shodeh.ta farda agar vasl shod khedmat miresam.
Mamnoon az tabriketoon

محمد مهدی شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 22:59 http://sobhe14.blogfa.com

سلام و سلامی دوباره
اعیاد شعبانیه و روز جانباز بر شما دوست عزیز و گرامی مبارک و میمون باد.
شاد و همیشه سرفراز باشید.

جناب سامع..ممنون از تبریکتون..برشما هم مبارک باشه انشاالله
خدمت میرسم..یاعلی مدد

داود حیدری یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 00:15

آقا دوباره سلام
میخواستم عرض کنم که این مجموعه اتل متل متعلق به زنده یاد ابوالفضل سپهره. جهت استحضار اون دوستی که سوال کرده بودند. روح مرحوم سپهر شاد باد. خدا نگهدار

مریم یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 00:55 http://www.raze-nahan.blogfa.com

سلام
قاصدک عزیز
از شما تشکر می کنم به خاطر این که یادی کردید از بزرگ مردان کشورمان ، جانبازان عزیز و و خانواده های بزرگوارشان . بانوی سیب عزیز هم نوشته ی زیبای شما را کامل کرد .
ما همیشه مدیون شما عزیزان هستیم زبان ما قاصر است از این که از شما جانبازان عزیز و خانواده های محترمتان تشکر کنیم ، جانبازان قطع نخاع و شیمایی که حقی بزرگتر بر گردن همه ی ما دارند . امیدوارم خدای بزرگ به شما جانبازان و خانواده های عزیزتان اجر و صبر و سلامتی عنایت کند .

چسان وصف گویم چگونه سرایم
من ناشکیبا شکیباییت را
بمیرم نبینم پریشانی تو
بمانم ببینم شکوفایی ات را

فاطمه یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 01:59 http://rozayebarani.blogfa.com/

سلام قاصدک مهربون
نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم

دردم از یارست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

دوست سبز یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 04:07

نیمه شعبان : سبز . سبز . سبز

در خبرها دیدیم آقای کروبی نهیب خوبی به کودتاچیان زده است که "راه چاره ای برای خروج از بحران کنونی بیابید والا مدیریت روزهای سخت رمضان ، قدس ، محرم ، عاشورا و 22 بهمن دشوار خواهد بود!"؛
عملا" کروبی ، در لفافه ، به من و تویی که پرچمداران آزادیخواهی جنبش سبزیم ، راهی نشان داده است.
در همین رابطه ، و از آنجا که تا جایی که میدانم ماه شعبان قمری فرا رسیده است ، نظری به ذهنم رسید که بد ندیدم با دوستان به اشتراکش بگذارم.
همه میدانیم که در تهران و تمام شهرهای ایران ، به مناسبت نیمه ی شعبان ، تمام کوچه ها و خیابانهای شهر را چراغانی میکنند. محکوم کردن و تحریم این حرکت ، مطمئنن جواب نمیدهد و اینکه بخواهیم که کسی به چراغانی شهر و کوچه ها نپردازد ، خیالی باطل است. پس راه دیگری که به نظرم کاملا" عملی است اینکه از همین الان تمام بچه های جنبش سبز که نقشی در چراغانی کوچه و محله ی شان دارند ، هر چه لامپ و ریسه و مهتابی و پرچم سبز است را ازهمین الان از بازار تهیه کنند تا در شب نیمه ی شعبان ، تمام شهر به رنگ سبز درآید. خوشبختانه کودتاچیان نیز نمیتوانند مانع این حرکت شوند ، زیرا که این حرکت چراغانی شهر از اساسی ترین حرکتهای آقایان میباشد. البته احتمال اینکه لامپهای سبز و پرچمهای سبز را عمال کودتا و نوچه هایشان از میان ببرند و لامپها را بشکانند و پرچمها را پاره کنند ، بسیار زیاد است ، که در این صورت باز پیروزی دیگری برای ما کسب شده است که این عمال منفور کودتا ، حتا به امام به قول خودشان عصرشان هم رحم نمیکنند!
مسلما" با ابتکار دوستان سبزمان ، این طرح ابتدائی میتواند بسیار خلاقانه تر شود که دیگر طرحها به عهده ی ذهن خلاق و پیروز شماست.
پیروز و پاینده باشید ...

برداشت از وبلاگ محترم : مرد درد

عباسی یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 05:45

شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیت الله آمد

با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

اعیاد فرخنده شعبانیه و میلاد با سعادت حضرت سید الشهداء، ماه بنی هاشم حضرت عباس و امام سجاد
علیهم السلام را به شما تبریک تبریک عرض می نمایم
روزتان مبارک (هزاران گل بلاگفایی)

فاطمه یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 09:24 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام بابایی...
چرا دروغ بگم نوشته ی بانوی سیب رو خوندم اشک تو چشام جمع شد.چقدر قشنگ توصیف کرده بود.اینا واقعیتی هستند که نمیشه بگیم نیست نمیشه کتمانش کرد.
ما که شرمنده این همه فداکاری هستیم.
چرا فقط بایدتو این ایام یادی ازشون بکنیم؟!
هر چی گفتیم وهر چی شنیدیم بازم حق جانباز ادا نشد
یاعلی

قاصدک یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 12:02 http://parvaze-ghasedak.blogfa.com

به وب لاگ حماسی تان دعوت شده بودم اما نمی دانم چه شد که حوس نگاشتن یادگاری در این خانه غزل وسوسه انگیز تر بود.
موفق باشید

alnilam یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 12:41

سلام پدر خوبید؟!
منم اومدم فعلا فقط اعیاد شعبانیه و روز جانباز رو تبریک بگم و برم تا بعد برگردم و حق مطلب رو ادا کنم و ÷ستهاتون رو بخونم در حد توان و وقت خیلی کمی هم که امروز داشتم یه آپ کوچیک واسه تبریک این روزها نوشتم.
یاعلی

مریم یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 17:52 http://www.raze-nahan.blogfa.com

سلام قاصدک عزیز

روز میلاد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و روز جانباز بر شما برادر خوبم مبارک

ایثار تکیه داده به دوش عصایتان
ایمان شکوفه ای به لب با صفایتان
گلدان‚ ولو شکسته نشانی است از بهار
پیچیده عطری از شهدا در صدایتان
چیزی زیاد نیست که اگر آسمان عشق
هر شب گل شهاب بریزد به پایتان
این لطف کوچکی است که هر روز صبح زود
خورشید وان یکاد بخواند برایتان
روز قیامت است و ابوالفضل آمده است
تا از شما سوال کند ماجرایتان
جای سوال نیست که او خود حضور داشت
در گیر ودر حادثه کربلایتان
می پرسد از شما که شما پاسخش دهید
تا بشنود شکوه بلند صدایتان
پاسخ نمی دهید مبادا ریا شود
رازی است بین قلب شما با خدایتان
او با لبان تشنه خود بوسه می زند
بر شانه های زخمی بی ادعایتان

[گل][گل][گل]

هریا یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 20:23

خصوصی
سلام خوبین؟
ببخشید دیر خدمت رسدم..نتمون تموم شده بود و کمی طول کشید..ممنون از نظرای قشنگتون..شعرتون خیلی قشنگ بودش..خیلی غمگین بود..باز خداروشکر خیلیا با اینکه به جنگ با دشمن برای دفاع از مردمشون رفتن خدا رو از یادشون نبردن...
کسیو میشناسم در جنگ چشمهایش را از دست داد ولی با اینحال نامزدش حاضر به ازدواج با اون شد ولی حالا بعد از گذشت سالها تا رنگ پول دیده..

دوست عزیز...منم نتم قطع شده..الان از اندک فرصتم دارم نهایت استفاده را میکنم..!!..ازت ممنون میشم تونستی بازم بیای و پست جدیدم را که تا ساعاتی دیگر آماده میشه ببینی.زنده باشی..یاعلی مدد

Scorpion دوشنبه 5 مرداد 1388 ساعت 13:11 http://www.sahereye-portobelo.blogfa.com

اومدم یه سری بزنم همین
بای

موفق باشی..همین!!.یاعلی مدد

یونیکورن چهارشنبه 7 مرداد 1388 ساعت 21:32

سلام قاصدک، قاصد صادق...
(دارم به صورت آفلاین یکی یکی پست‌ها رو می‌خونم و به ترتیب حرفام رو برای هر پست می‌نویسم. به زمان ارسال کامنت‌ها خیلی حساس نباشید!)
نمی‌دونم شعر خودتون بود یا نه. اما فکر خودتون گفتید. نمی‌دونم چی باید بگم. بعضیا که رفتن اون جوری شدن و برگشتن، یه جوری که خودشون هر روز هزار بار آرزوی مرگ دارن که دیگه به قول خودشون نه دیگران رو اذیت کنن نه خودشون عذاب بکشن، در حالی که نمی‌دونن بودن‌شون حتی با اون همه مشکل برای خانواده‌شون نعمته، سایه‌شون برکته، نگاه‌شون امنیته... یه عده هم رفتن و کلا یه جور دیگه برگشتن!! یعنی یه جوری که دیگه کسی چشماشونو ندید. دیگه کسی مزه‌ی صداشونو نچشید... یه جوری برگشتن که آرامش فقط تو خونه و حیاط خونه‌ی اونا پیدا میشه...
دنیامون بدجوری شلوغ پلوغ شده... خدا برامون بسازه... راه و توشه‌ش رو... راه و عزم رفتن رو... خدا برامون بسازه که یهو مثل دیروز من کج نریم... خدا برامون بسازه......
شعرتون حرف نداشت. یا علی.

یونیکورن عزیز...ممنون که اومدی و بابت گذشته هم شرمندم میکنی..
شعر از مرحوم سپهریه.دنباله همون شعر پست موجهای شرمندگی پارساله..!!
خدا رحمت کنه جمیع شهدا را که هرچی داریم از خون فشانی اونهاست..
زنده باشی..شبت بخیر..یاعلی مدد

یونیکورن چهارشنبه 7 مرداد 1388 ساعت 21:33

(برای پست بالا)!!
سلام مجدد!
من هی میگم این پست چه قدر آشناست!!! نگو قبلا خوندمش!! تازه رو عکسش هم کلیک کردم و هی فکر کردم قاصدک کدوم شونه!! اما چون لباس ورزشی داشتن و آستین شون کوتاه بود همه‌ی فکر کردن و دقت کردنم 5 ثانیه بیشتر نشد!
فقط سوالی که همون قبلا که خوندمش برام پیش اومد این بود که آیا این عزیزان عضو تیم والیبال هستن؟ ضمنا لطفا بفرمایید تا حالا چه مقا‌م‌هایی کسب کردن؟ دوست دارم بیشتر از همیشه بهشون افتخار کنم.
شاد باشید و سلامت و مفتخر!

از ورزشکاری مثل شما بعیده.؟!.یونیکورن....لباس والیبال آستین کوتاست نه حلقه ای
اینا اعضای تیم بسکتبال با ویلچر ایثار تهرانند.مقامها هم..چند تا قهرمانی دسته یک و دو کشوری هست(پروفایلو بخونی متوجه نمیشی!!)
منم به دوستی با شما که خود فرزند جانبازی گرانقدری افتخار میکنم.
به پدر سلام برسونید..زنده و سلامت باشید همگی...یاعلی مدد

قاصدک چهارشنبه 7 مرداد 1388 ساعت 22:19 http://m-ghasedak.blogfa.com

سلام قاصدک عزیزم.خوبی؟
مرسی که بهم سر زدی و شرمنده ام کردی!
من رفته بودم مشهد ولی شمال نرفتیم!فقط مشهد!:-)
من که نگفتم اصلا نمیام! میام ولی کم میام.ولی بخدا هر وقت میام دلنوشته هاتو می خونم.
این بار چون دیر اومده بودم 3-4 تا دلنوشته هات برام جدید بود.امروز همشو خوندم.
اون شعری که برای دختر اون جانباز نوشته بودی واقعا زیبا و اثر گذار بود.
یه عده هستند که حسرت سلامتی باباهاشون می کشن که خودشونو فدای کشورشون کردن ولی حالا حتی گوشه چشمی هم بهشون نگاه نمی کنن؛ یه عده هم هستن که فقط به ازای یکی دو ماه حضور نامرئی(!!) در جبهه ها ، خودشونو هفت جد و آبادشون از کلی مزایا و ... بهره مند میشن!
این خیلی ظلمه! کی می تونه جواب کمبود های اون دختری رو بده که با هزار امید و آرزو هیچوقت فکرشو نمی کرد که یه روز باباش به این روز بیفته!؟
به قول خودت...

برا بعضی‌ آدمها***بنده‌های‌ آب‌ و نون‌

قبول‌ کنین‌ به‌ خدا***بابام‌ شده‌ نردبون‌

راستی...من ازت واقعا ممنونم که واسم دعا می کنی!اول دعا کن هر چی صلاحه پیش بیاد.بعد دعا کن اگه ایشاله صلاحه، امسال قبول بشم که دیگه نخوام یه سال دیگه ...!!؛-) (متوجه شدی که؟!)
دوست دارم
شاد باشی
بای

خوشحالم که اومدی.ولی منکه نگفتم نمیخونی..همیشه میگم بهت که مطمئنم تو میخونی نوشته هامو..گفتم خب نمیشه که همیشه برات دعا کنم.پس کی به وبلاگم برسم؟؟!!..اون شعر مال من نبود..اثر مرحوم ابوالفضل سپهریه...............خب بگو دعای پارسال مقبول واقع نشده دیگه!!!!..منکه گفتم دعام مستجاب نمیشه!!..ولی برات آرزوی شب و روزی موفق را دارم..همیشه............زنده باشی و کامروا..یاعلی مدد

مجنون جامانده جمعه 16 مرداد 1388 ساعت 04:50

آقا یادم رفت بگم
سبز باشی و آفتابی
اما سلام

سبزه سبزم..ریشه دارم...شما نیزهم..سبزباشید..یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد