*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

نوروز ۶۵

پیشگفتار:کم پیش اومده که ازخود بگویم.این یکی را نادیده بگیرید.قول میدم تکرار نشه!!. 

هنوزم هدفم از نگارش این پست را نمیدونم.!.شاید یه حسّ شهرت طلبی باشه یا هرچیز دیگه.!! 

امّاقبل از ورود به بحث لازم دونستم بگم که نه طلبی از کسی دارم و 

 نه کسی را مدیون و بدهکار خود میبینم.!.هرچه بود وظیفه بود ولاغیر.!. 

سعی کردم این پست ساده باشه و فاقد گل و بلبل!!

طولانی بودن این خاطره را هم به بزرگی خودتون ببخشید

سحرگاه روز 4 فروردین 1365ساعت6و50دقیقه

منطقه عملیاتی والفجر8هشت بندر استراتژی فاو

۲۴ساعت قبل نیروهای عراقی از طریق  پخش اعلامیه(بوسیله هواپیماها) 

و قطع مکرّر برنامه های رادیویی فارسی زبان و خواندن بیانیه دولت بعثی عراق 

به نیروهای ایرانی توصیه میکردند که فقط تا فردا فرصت دارید فاو را تخلیه کنید 

وگرنه زیر آتش بمباران ارتش عراق و جیش الشعبی(بسیجی های صدام!!) 

به هلاکت خواهید رسید و بعداز تهدید و رجزخوانی بارها و بارهاترانهء  

خواننده معروف(مرضیه ) را پخش میکرد : 

دوسه شبه که چشمام به دره ..خدا کنه که خوابم نبره 

تواین قفس که زندون منه..دلم گرفته و منتظره  

خدا کنه که خوابم نبره...خدا کنه که خوابم نبره 

و همزمان دلسوزی های مجری برنامه بودکه خطاب به جوانان ایرانی میگفت: 

مادراتون منتظر دیدار شما هستند هر چه زودتر یا تسلیم بشید و 

یا فرار کنید که ما داریم میاییم!!

اما کو گوش شنوا؟؟!.تموم سنگرهایی که لااقل من توش رفت و آمد داشتم 

رادیو عراق را روشن گذاشته بودند فقط برای شنیدن آواهاو نواهای ایرانی!!! 

بیچاره،عراقی ها بدجور ترسیده بودند و این رجز خوانیها هم برای پنهان کردن 

ترس شون بود.!.یادم نمیره که سه چهار شب پیشتر و به هنگام آغاز ِ 

سال تحویل(1365) بچه ها فاو را مثل روز روشن کردند از بس تیراندازی و 

جشن و پایکوبی بود!!.عراقیها که هنوز درغم ازدست دادن فاو بودند! 

فکر میکردند عملیاتی دیگر شده و این بار هدف شهر بصره  است!

از حق نباید گذشت که برخلاف اکثر فیلمهای جنگی ایرانی که یه بسیجی یک 

تنه به جنگ یک لشکر مکانیزه عراق میرفت و کُلّی تارومارشون میکرد! 

نیروهای عراقی جنگاور بودند و زیرک که اگر غیر از این بود باید خود را مواخذه 

میکردیم که اگر عراق اینقدر بدبخت و بیچاره و زار و نحیف بود پس چرا 

جنگ تحمیلی هشت سال بطول کشیده شد؟؟!!

بگذریم..چرا که هدف از نگارش چیز دیگری بود.!.

با بچه های سنگر قرار گذاشته بودیم برای مراسم چهلم همسنگر شهیدم که 

قبلاً در دلنوشته ای ازش یاد کردم بیاییم تهران و تسلیت گوی مادری باشیم که 

تنها سرمایه باقیمانده اش یک پسر بود که آن را هم تقدیم این آب و خاک کرد. 

دو روز مونده بود به مرخصی ام که مصادف شد با همین آتش تهیه و رجزخوانی 

نیروهای عراقی.غروب روز قبل وقتی دوستم سهمیه شام مون را اورد گفتم: 

جاده نا امنه ، شب پیش ما بمون..گفت: سنگرتون امنه؟! جاتون تنگ نمیشه؟! 

گفتم :همه میدونن که تنها سنگر امن این منطقه سنگر ماست.ازبس که یقه 

هر لودری که از کنارجاده رد میشد گرفته بودم و با من بمیرم تو بمیری، یکی 

دو بیل خاک ریخته بودم روی سنگر، همه میگفتند سنگر فرماندهی هم اینقدر 

مستحکم نیست!!.به هرحال.شب عباس پیش مون موند و جمع مون رسید 

به چهار نفر..منم طبق عادتی قدیمی محاله که وسط بخوابم.به ناچار کنار 

سنگر جا گرفتم.!.ساعت دو با شروع آتش عراقی ها منطقه به جهنمی تبدیل 

شد.هنوز یک ربع نگذشته بودکه دیدم دونفر پرت شدند تو سنگر.آخه با اولین 

شلیکها سنگرشون پودر شد رفت توهوا.!.یکی از اون دونفر رو کرد به من و 

گفت:میشه امشبو دور هم باشیم؟!.گفتم یادته اون روز که داشتم خاک 

میریختم روی سنگر برا محکمترشدن ، هردوتون شروع کردید مسخره کردن ِ 

من که چقدر ازجونت میترسی و و و .اما..بی خیال .بیا تو..بازم رفتم کنار و 

چسبیدم به دم در ورودی سنگر..تا خوده صبح بیداربودیم و کارمون شده بود 

حدس زدن اینکه مثلا این گلوله ای که زدند،خمپاره60 بود یا 120 و یا اینکه 

روسقف سنگر خورد یا پشت سنگر.!!.دم دمای صبح بودکه زیر همون بمباران 

چرتم گرفت و تو حالت بین خواب و بیداری خودمو دیدم که دوتا عصا زیر بغلمه!. 

سریع چشمامو باز کردم و از دوستم (پورشجاع)که بچه اراک بود پرسیدم : 

ساعت چنده؟؟ گفت ده دقیقه به هفت..به ناگاه  صدای غرشی هولناک 

توسنگر پیچید و همه جا ظلمانی شد و مثل مارزخمی دورخودم میپیچیدم 

انفجار باعث مسدودشدن درسنگر شده بود.سینه خیزو باکمک بروبچ! اومدیم 

بیرون و منو دمر خوابوندن رو زمین و دونفر از پشت دستها و صورتم را گرفته 

بودند تا برنگردم و ببینم چی شده؟!.یکی دیگه از دوستام که ازبچه های بهداری 

بود با شنیدن صدای  دادوفریاد ما خودشو رسوند و دیدم که کمربندش را بازکرد 

و خودشو انداخت رو من و شروع کرد به بستن کمربند به بالای ران هر دوپام 

منم در همین حین بلندترین عربده های تموم عمرم را داشتم میکشیدم!!. 

بچه ها برای دلداری بهم میگفتند:چیزی نیست.ترکش طلاییه.!

ترکش طلایی اصطلاحی بود بین بچه ها و به ترکشهایی میگفتیم طلایی؛ 

که فقط خراشی بربدن میذاشت و یه چندروزی به همین هوا میاومدیم عقب 

و خودمون را لوس میکردیم و با کمپوت ازمون پذیرایی میکردند! 

گفتم: نه بابا کار از طلایی گذشته..اما اونا هنوزم داشتن دلداری میدادند 

تا اینکه دوست سیه چرده آبادانی ام(احمدغصالیفر) را دیدم که از دور گریه کنان 

دو دستی توسرش میزد و سمت ما می اومد.از دیدن حال و روز احمد؛گفتم: 

حتما زخم خیلی کاریه.به هزار زحمت سرمو که بچه ها سفت گرفته بودند  

برگردوندم عقب و دیدم یه پا که نیست.دومی هم نباشه بهتره تا بودن!. 

به پوست وصل بود و داشت خون فوران میزد. 

(جالبه که وقتی دربیمارستان امین اصفهان با برادرم روبرو شدم پیش خودم گفتم:مرگ 

یه بار شیونم یه بار.من نمیتونم به مادرم خبر بدم.پس همه چیزو به داداشه بگم و تمام. 

برادرم درحالیکه اشاره به پای راستم میکردگفت:چی شده؟.گفتم هیچی بابا.قطع شده!

یه ذره که گریه اش بند اومد گفت این یکی پات چی؟؟گفتم :خب اینم قطع شده دیگه!.)

پاهای قطع شده را که دیدم کمی آروم شدم .!.چون دیگه لااقل کسی 

دلداری ِ الکی بهم نمیداد.!.پس به راننده آمبولانس که اونم بچه اراک بود 

گفتم:عباس منو ببرعقب..گفت تا هرجا که خشکی باشه نوکرتم هستم.و در 

حالیکه هنوزم زیر آتش بمباران عراقیها بودیم منو رسوند تا کنار اسکله بندر فاو..

در روزیکه فاصله چندانی تا آسمانی شدن نداشتم عودتم دادندو محکوم شدم 

به موندن و بودن و درد ِبودن..پس بناچار؛پای فرار را در منطقه گذاشتیم و 

هنوزم که هنوزه بر آن پیمان که بستیم، هستیم!!

سبک بالان خرامیدند و رفتند.. مرا بیچاره نامیدند و رفتند 

نمیدونم چرا وقتی همین چندسال پیش که صدام را به اون صورت خوار و ذلیل 

اسیر دست سرباز امریکایی دیدم که داشت دندونهاشو بازرسی میکرد تا 

هویتش براش مسلّم بشه دلم سخت براش سوخت!.یادمه همون روزها از 

شبکه سه اومده بودن با بچه های جانباز مصاحبه میکردند که به نظرتون چه 

حکمی و چه مرگی برای صدام صادر بشه بهتره؟!.هرکی یه چیزی گفت. 

دوستم علی که جانبازی قطع نخاعست رو به دوربین گفت: دوست دارم قطع 

نخاعش بکنند تا برای چند روز روی ویلچر بنشینه و درک کنه 

چه سختیهایی را بچه های نخاعی متحمل شدند. 

ولی نمیدونم چرا من حتی روز مرگ صدّام  خوشحالی نکردم. 

همون روزها به دوستی گفتم:

نیازی نیست که دیکتاتورها را به جوخه مرگ و مکافات عمل کشاند. 

مرگ ِ دیکتاتور زمانی ست که قدرت  را ازش بگیرند. 

دیکتاتورها دوبار می میرند.!!!

فقط وقتی که صحنه اعدام صدّام را ازتلویزیون مشاهده میکردم 

یاد دوست و همسنگر شهیدم قاسم عبدی افتادم و زیر لب گفتم:

 

دیدی که خون نا حق پروانه ، شمع را 

چندان امان نداد که شب را سحر کند ؟!

گرامی باد یاد و خاطر شهدای هشت سال دفاع مقدّس  

 

پروانه آهسته بزن پر در حریم یار من  ترسم صدای شهپرت از خواب بیدارش کند 

پ.ن(1): از عموم عزیزان عذر میخوام که نتونستم خدمت برسم.به امید خدا امروز عازم سفری 

چندروزه ام..پس از بازگشت و البته به شرط حیات جهت تشکر میام پیشتون.!! 

پ.ن(2).از پذیرش و تایید کردن هرگونه کامنت حاوی تعریف معذورم 

درصورت وصول؛ خانوم معلم باید پاسخگو باشند چون تا حدودی مسبّب نقل این خاطره شدند 

زنده باشیدوسلامت..تا بعد..یاعلی مدد

نظرات 45 + ارسال نظر
علی راد شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 05:08 http://novin21.blogsky.com

سلام مرد
زنده باشید. به شما افتخار می کنیم.
شکلک مورد علاقه ی خودمو می ذارم براتون تا حالشو ببرید

راستی عکس صدام هم شایسته وبلاگ شما نیست

Mamnoon az mohabatet
vali aks e saddam ra jahate tajmil matlab gozashtam o eeradi nadidam toosh..na deltangesham o na tarafdaresh

[ بدون نام ] شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 09:19 http://www.nazaratemardomi.com

والله نه متوجه منظورتون شدم و نه چنین آدرسی وجود خارجی داشت!
البته فکر کنم فیلتر شده باشه.!!!.کاش فارسی مینوشتید تا بشه جواب داد

شاپرک شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 09:50 http://shaparak49.blogsky.com

سلام دوست گرامی..قاصدک عزیز..
سلام به شما و دیگر جانبازان عزیز میهن که برای رسیدن به هدف ..که همانا حفظ اسلام ودستیابی به استقلال و ازادی کشور عزیزمون بوده ایثار کردیدو سلامتیتان را ازدست دادید و البته که با خدا معامله کردید ..گوارایتان باد دریافت سود این تعامل...

جانباز یعنی قلّه وارستگی در اوج شکستگی و زیستن بدون دل‌بستگی.

ای جانباز! امروز هر کُنج عافیتی مرهون ماهیت توست.

ممنون از درج خاطره ی جانبازیتون..
درسته که نوشتید معذور از پذیرش کامنت تعریفید..اما نوشته های بالا هم برای شماست هم برای دوستان عزیز جانبازی که تعدادشون هم در این مجازستان کم نیست ..

همه ی شما عزیزان باعث افتخار این مملکت هستید..


پرسید کدام راه نزدیک تر است ؟
گفتم : به کجا ؟ گفت : به خلوتگه دوست !
گفتم : تو مگر فاصله ای می بینی بین دل و آنکس که دلت منزل اوست ... !؟

Shaparake aziz
khili vaghte mikham begam amma yadam mire..ta emruz o in kamentetun..vaghean kalamat o vajeha ra khub dar ekhtiar darid baraye sharmande kardanam..mamnun az mohabat o ghadr shenasitun.

شاپرک شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 10:00

تا بال و پری سوزد، پروانه تری هم هست
شوریده ی مجنون را، دیوانه تری هم هست

افسانه اگر گوید، سهراب وشان خفتند
تهمینه تباران را، افسانه تری هم هست

بیدار شود رستم، با کاوه و آرش هم
در پیش و پس عالم،مردانه تری هم هست

بیداد ِ به غلیان را، جوشیدن ِ طغیان را
جزدانه اشک ما، دُردانه تری هم هست

ویران شده ار ایران ، یاد آر ز خاقانی
پس “کم ترکوا”* برخوان، ویرانه تری هم هست!

ما خانه خرابانیم ، سیلاب نه! عصیانیم
وز نعره ی خشم ما مستانه تری هم هست

از زخم دل میهن،خون است به بالیدن
سرریز شود چون خون! پیمانه تری هم هست!

پیمانه به لب بفشار، بر وهم مده پندار
سردابه ی ویران را میخانه تری هم هست

بر بال خرد حالی، با عشق اگر بالی
از زاهد پوشالی فرزانه تری هم هست

هر روز قلم، رقصان آزاده و بی کتمان
بر عشق دهد چون جان، جانانه تری هم هست

بیگانه به نام دین، افشانـد چو بذر کین
فریاد بزن کز این، بیگانه تری هم هست

پروا نبود کس را از فتنه ی ضحاکان
در مسلک جانبازان، دیوانه تری هم هست

تا شمع جوانسالی در سوگ گلی سوزد
در شعشعه ی همت، پروانه تری هم هست
فرزانه تری هم هست…

ویدا فرهودی

ساغر شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 10:22

سلام عموجان...خوبین؟؟؟
خاطره رو خیلی زیبا بیان کردین...ولی دلم خیلی گرفت...بمیرم...هردوپا؟؟؟؟خیلی سخته میدونم..ولی اجرتون پیش صاحبمون محفوظه....
خدا همه ی شهیدان رو در بهترین جایگاه کنار خودش محشور کنه ...دوست شماهم چقدر خوشبخت بوده که به این رتبه رسیده...روحشون شاد...
مسافرت خوش بگذره...
سلامت وموفق باشین....

سلام عموجون.....
ممنون از حضورتون....
خاطره ی دردناکی بود....واقعا اون عکس شماست؟
واقعا ایثار و ازخود گذشتگی افرادی مثل شما بود که ما الان داریم به راحتی تو کشورمون زندگی میکنیم.
دیگه نمی دونم چی بگم...هنوز تو شک عکساهستم...
یاعلی...

Mamnoon.. .bale oon akse vilcheri man budam.!.Vali chera shok???
Nakone shoma ham manzuretun akse saddam bud??!!!.

سلیمون شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 12:19 http://soliman777.blogsky.com

سام علیک مرشد
د اخه مصبت شکر دلمونو خون کردی که اوله ظهری دلمونو کباب کردی
دم شما گرم خیلی مردی هم شوما هم هم سنگراتون یاد باد ان روزگار
مرشد اومدیم یه سر برنیم و بریم
خیلی کخلصیم وهمچنان نوچتیم به موت قسم
سفر خوش بگذر
راسی مرشد دیشب خوابتو دیدم تا بیدار شدم اومد نت که دیدم به اپ و رفتی تو کارش
مشتی ایام به کام و روزگار خوش
یا علی مدد
رخصت مرشد

مریم شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 12:53 http://raze-nahan.blogfa.com/

سلام قاصدک عزیز
امیدوارم به سلامت برید و برگردید ... خدا پشت و پناهتون باشه .
قبل از این که در مورد خاطره ی شما چیزی بنویسم لازمه در ارتباط با پی نوشت شماره ی 2 توضیح بدم تا دوستان عزیز بدونند به چه دلیل من باید پاسخگوی تعریفها و تمجیدها باشم !
من از شما خواستم در ارتباط با نحوه ی مجروح شدن و جانبازی تون بنویسید شما در جواب نوشتید : (بنویسم مثلا که چی؟؟همه بیان بگن :آخیییییییییییییییییی..الهیییییییییییییییییییییی...آههههههههههههه
مملکت مدیون شماست و وام دار و فلان؟؟)
... و من اصرار کردم که بنویسید ...حتی به طور ضمنی از طرف دوستان قول دادم که در کامنتهاشون از این کلمات استفاده نمی کنند !
قاصدک عزیز ؛ یادتون میاد تو کتابهای تاریخ وقتی به دوره ی قاجاریه می رسیدیم و در مورد عهدنامه ی گلستان و ترکمانچای می خوندیم از ایرانی بودن خودمون احساس شرم می کردیم ؟ مطمئنم شما هم وقتی می خوندید پادشاهان هوسران قاجار کشور عزیزمون رو به این راحتی شاباش کردند تا سر حد مرگ عصبانی می شدید !
من همیشه با خودم می گفتم یعنی یک مرد تو این مملکت نبوده که جلوی این روسهای از خدا بی خبر رو بگیره ؟
... سال 59 با حمله ی صدام به ایران ممکن بود تاریخ یک بار دیگه تکرار بشه ... اگر شما و امثال شما نبودید ... یادمه حضرت امام (ره ) در یکی از سخنرانی هاشون گفتند حتی صدر اسلام و در زمان پیامبر (ص) نیز چنین جوانهای شجاعی وجود نداشته !
.... من نمی دونم حالا به چه دلیل ما باید برای شما بنویسیم الهییییییییییی ... آخییییییییییییییییییییی ..... بمیرممممممممممممممممم !!!!
ما حق داریم به شما افتخار کنیم ... حق داریم بگیم هر ایرانی قدردان شماست ( این حق رو لطفا از ما نگیرید ! ) اما حق نداریم برای شما دل بسوزونیم !
بازم بهتون سر می زنم .

Aslan Man taslimam khanum moalem.!.pas : kamentaye gol bolboli haghe mosallame mast.!
Bazam mamnun az lotfetun..tu jaddeh o azeme foomanim.pas javabetun haminjast ta bargardam..ya ali madad

اتش پرست شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 12:58 http://worshipfire.blogfa.com

سلام قاصدک
خوبی؟
سال نو مبارک
قشنگ بود
دیگه به ما سر نمی زنی؟
با این حال به فکرت هستم
سال خوبی داشته باشی
یا علی

Mamnun amma motmaenam avalin bare esme shoma ra shenidam.!.bazam mamnun az hozur o bekhosus tavajohetun.

کاوسی شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 19:45 http://mighat61.blogfa.com

سلام بر قاصدک عزیز
خوبی این دنیای مجازی اینه دوستان همسایه اند و چهره ی هم ندیده اند. بنابر این فکر نمی کنم نوشتن خاطرات جانبازی تعریف از خود کردن باشد. پیشنهاد می کنم باز هم نوشتن اینگونه خاطرات را تکرار کنید چون نسل فعلی و نسل های اینده باید نسبت به کشور و انقلابشان شناخت پیدا کنند. بگذارید ایندگان بدانند روزگاری پیر فرزانه ای که خودش را وقف اسلام کرده بود مانند جدش ندای هل من ناصر سر داد و در جوابش عده ای پیدا شدند که جمله ی از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن را بخوبی جامه ی عمل پوشاندند.
در مورد پی نوشت 2 هم باید بگویم افرادی مانند خانم معلم هم کم نیستند که جانبازان را مورد لطف خود قرار می دهند و بیش از حد تعریف از امثال ما می کنند. چه کار می شه کرد عشق به جانباز و ایثار در افرادی مثل خانم معلم که از طینت صاف و بی الایشی برخوردارند نهادینه شده کاری هم نمی شه کرد. خدا خیرشان بدهد.

وا.....عمو.....عکس صدام چیه؟
تو شک عکس اولی بودم.....تو خصوصی که براتون گفتم....
تو شک واقعی بودن عکس اولی هستم.....بالاخره واقعیت داشت دیگه...مگه نه؟
امیدوارم هرجاکه هستین تنتون سالم باشه و ایام به کامتون باشه.....
درپناه خالق گلهای نیلوفری شاد باشید.....

Maloom nabud shukhi kardam??!
Manam ke akse aval ra tozih dadam khosusi!!
Beghol e khodet..belakhare ye ruz o ye ja etefagh oftadeh dige.!!!
Shad bashi o bargharar.

مریم شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 20:12 http://raze-nahan.blogfa.com/

سلام قاصدک عزیز
فکر می کنم دیگه رسیده باشید . خسته نباشید امیدوارم بهتون خوش بگذره
بهتره در مورد خاطره تون کمی بنویسم :
قبلا هم این مطلب رو به شما گفتم که برام جالبه که شما در حالی که هر دو پای خودتون رو از دست دادید نگران مادر گرامیتون بودید ... واقعا عجیبه ! چه عاملی باعث شده بود شما و بقیه ی رزمنده ها اینقدر بزرگ و عاقل شده بودید که دیگه به خودتون فکر نمی کردید ؟! یعنی ممکنه یک زمانی روزگار باز هم جوونهایی مثل شما رو به خودش ببینه ؟!
... جمله ای که در مورد دیکتاتورها نوشتید هم خیلی قشنگ بود همونی که نوشتید( مرگ ِ دیکتاتور زمانی ست که قدرت را ازش بگیرند. )
راستی خوبه حالا فرصت خیلی کمی برای این آپ داشتید من که هر بار می خونمش دلم می خواد در باره ی قسمتی از نوشته تون نظر بدم !!!
احتمالا برمی گردم م م م م م م م !

دوست سبز شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 20:44

همسر آیت الله العظمی منتظری درگذشت// مراسم تشییع فردا

ساعاتی پیش مادر سبز ایران همسر فداکار آیت الله العظمی منتظری یکصد روز پس از رحلت جانگداز رهبر معنوی جنبش سبز ایران به رحمت خدا رفت و به همسر بزرگوار و فرزند شهیدش محمد منتظری و نوه های شهیدش ملحق شد. هم اکنون (بعد از ظهر شنبه 7 فروردین) رفت و آمد طبقات مختلف مردم قم به دفتر فقیه عالیقدر ادامه دارد.

مراسم تشییع پیکر مطهر آن مرحومه روز یکشنبه 8 فروردین ماه 1389 ساعت 10 صبح (رسمی) از بیت ایشان به سمت حرم مطهر حضرت معصومه (س)بیت آیت الله منتظری در نظر داشت پیکر این مادر شهید را در قبرستان شیخان نزدیک ترین محل به آرامگاه همسر و پسر شهیدش دفن کند. مأموران حکومت ضمن مخالفت، محل دفن را گلزار شهدای قم تعیین کردند.

به گزارش خبرنگار جرس از قم اداره اطلاعات قم با حجت الاسلام و المسلمین احمد منتظری تماس گرفته و ممنوعیت برگزاری مراسم تشییع را به وی ابلاغ کرده است. بیت آیت الله منتظری تنها مجار خواهند بود پنجاه متر تا محل دفن جنازه را تشییع کنند.

به دنبال این محدودیت گستاخانه بیت آیت الله منتظری به عوان مخالفت با این امریه غیرقانونی اعلام کرد در صورتی که از برگزاری مراسم تشییع از مقابل دفتر تا حرم حضرت معصومه مطابق برنامه ممانعت شود هیچیک از اعضای خانواده در مراسم شرکت نخواهند کرد. می باشد.

دوست سبز شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 20:52

دیدار تاج زاده با سعید حجاریان

مصطفی تاجزاده در ادامه دید و بازدیدهای نوروزی خود شب گذشته به دیدار سعید حجاریان رفت.


تاج زاده که از پیش از تعطیلات نوروز به مرخصی آمده است روز گذشته پس از سفر کوتاهش به مشهد، روز پرکاری را پشت سرگذاشت و مشتاقانه به دیدار خانواده های زندانیان پس ازانتخابات شتافت. روز گذشته خانواده نوری زاد، بدرالسادات مفیدی و باقی میزبان وی و فخری محتشمی پوربودند.

شب گذشته نیز تاج زاده به دیدار دوست قدیمی خود سعید حجاریان رفت تا از نزدیک با این جانباز انقلاب دیدار کند.

گفتنی است سعید حجاریان پس از آزادی تاج زاده جز اولین کسانی بود که به رغم مشکلات حرکتی به دیدار همرزم قدیمی خود شتافت.

دوست سبز شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 20:54

اتحادیه بین المللی ارتباطات خواستار توقف پارازیت اندازی در ایران شد

اتحادیه بین المللی ارتباطات از ایران خواسته است به پارازیت اندازی بر شبکه های تلویزیون ماهواره ای خاتمه دهد.

اتحادیه بین المللی ارتباطات، از نهادهای سازمان ملل متحد، با صدور بیانیه ای در روز جمعه، 6 فروردین (26 مارس)، اعلام کرد که "هیات نظارت بر مقررات ارتباط رادیویی از حکومت ایران می خواهد تا به تلاش های خود برای یافتن منبع اختلال مخابراتی و حذف آن به عنوان اولویتی مبرم ادامه دهد."این بیانیه به پارازیت اندازی بر روی برنامه های تلویزیون های ماهواره ای فارسی زبان به منظور جلوگیری از دسترسی بینندگان در ایران به این برنامه ها اشاره دارد بی آنکه دولت ایران را مستقیما مسئول چنین اقدامی معرفی کند.

پس از اعلام نتیجه انتخابات که اعتراضات گسترده خیابانی را در پی داشت، دولت ایران محدودیت های شدیدی را علیه خبررسانی توسط رسانه های داخلی و فعالیت گزارشگران خارجی به اجرا گذاشت ظاهرا با این هدف که مانع از انتشار اخبار این اعتراضات شود.

فاطمه شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 21:27

سلام اقا جووووووووون!خوبی؟الان به مامانی گفتم منو با یکی دیگه اشتباه نگیرید

عیدتونم مبارک!بازم تبریک میگم به شما وخونواده ی عزیز و محترمتون..

به محض رسیدن اومدم نت ببخشید که نشد اپتونو بخونم بذارید به حساب خستگیم بعدش دستم به تایپ نمیره!!!

فاطمه شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 21:46

گفتید تعریف نکنید از نوشته هام ولی مگه میشه بابایی؟؟؟

مگه میشه اینهمه رشادت و صبوری رو فراموش کرد؟!بازم امسال رفتم اروند کناربازم یاد اون روزا واسه همگی زنده شد داداشم از اون موقعها میگفت ولی شماها بودید ودیدید وخوشحالم که تونستید دست به قلم ببرید واز اون دوران فراموش نشدنی بگید!

فقط میگم به بردباری و رشادتتون غبطه میخورم همین!

من زمان جنگ اگه بابامو یه هفته نمیدیدم دق میکردم وای بحال کسانی که شهید شدن ونتونستند دوباره برگردن به اغوش خونواده هاشون...ولی نام ویادشون همیشه سبزه وگواهیه بر ازادی و سر بلندی ایران..

و جانبازان عزیزی که هیچوقت نتونستیم حقشونو ادا کنیم...
بابایی مهم نیست که تایید کنید یا نکنید ولی من یه بابایی مجازی دارم که بهش افتخار میکنم

فاطمه شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 21:49

هر جا هستید سفرتون بی خطر و امیدوارم بهتون خوش بگذره من که برگشتم حالا نوبت شماست که یه دل سیر برید مسافرت!

مراقب خودتون باشید..تا یادم نرفته بگم بابت هنرنمایتونم ممنونم خیلی قشنگ دراومده بود

شعار من واسه شما اینه هر روز بهتر از دیروز!!با تبلیغ صا ایران اشتباه نگیریدمنم هنرمندیاتونو که دارید به جاهایی خوبی میرسید

ایام بکامتون

فاطمه شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 22:34

اپ قبلیتونم الان با این چشای تا نیمه بسته خوندم ولی خدایش از بس خندیدم خواب از سرم پرید!!!با مزه تعریفش کردید ولی اخه بابایی کلاس اول تجدید شدن داشته!!!!!من بجای مامانتون بودم تا میتونستم با جارو میزدمتون(شکلک شیطان)

عکسایی زیبایی هم گذاشتید من الان واسم لود شد!!عکسا خود گویای همه چیزه احتیاجی به گفتن نیست!

قاصدک شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 23:09 http://m-ghasedak.blogfa.com/

سلام قاصدک عزیزم.خوبی؟
عجب خاطره ای تعریف کردی! راستش می دونستم جانباز هستی ، ولی نمی دونستم جانبازی ات تا چه حدیه. با گفتن این خاطره متوجه شدم!
حقیقتش نمی دونم چی بگم!
راستش الآن که دارم اینا رو برات می نویسم ، بغضم گرفته و اشک تو چشمام حلقه زده!
کسایی که مثل شما خودشون رو فدای این آب و خاک کردن و از جونشون مایه گذاشتن و از هیچ چیزی دریغ نکردند...!
احساس دِین می کنم!من برای وطنم چه کردم؟! ما ( جوونای این دوره و زمونه) داریم برای وطنمون چکار می کنیم؟!
نمی دونم حرفم رو چه جوری بگم و با چی بگم!
شما که خالصانه این فداکاری رو کردید ( و الآن ما داریم با خیال راحت تو وطنمون زندگی می کنیم) اجرتون رو از خدا می گیرید ولی ما...
نمی دونم منظورمو می فهمی ؟

بذار اینو بهت بگم:
قاصدک جان دوست دارم ، بیشتر از همیشه!

--------------------------------------------------------------------------
راستی، از لطفت هم ممنونم عزیز.
اون کارت پستال هایی که تا حالا تو وبلاگم گذاشتم کار خودمه ولی اونقدر ها هم که تو گفتی تعریفی و قشنگ نیست. چشمای تو قشنگ می بینه.

شاد و سلامت باشی
بای بای

ستاره یکشنبه 8 فروردین 1389 ساعت 11:13

با سلامی مجدد خدمت قاصدک سفر کرده

اول سوغاتی همه نوعه فراموش نشود از زیتون پرورده تا روغن زیتون و ماهی سفید غیر پرورشی و برنج دودی آستانه یا فریدونکنار درجه یک دیگه کلوچه هم با سلیقه خودتان
دیگه مشکل آدرس هم که نداری !!!!!!! با وانت برفست بیاد

جدا از مسائل شیرین سوغاتی ..... امیدوارم که سفر به شما و خانواده تان خوش بگذرد و بعد از اینهمه کار قبل از عید مستحق این مرخصی تشویقی و تفریحی بودید.

ایام به کام و لبتان خندان (شکلک دهن باز و چشم از حدقه بیرون زده )

Khub fekratun ra mikardid chizi az ghalam nayfte.!!!.morakhasi tashvighi.?!.mamnoooon

ستاره یکشنبه 8 فروردین 1389 ساعت 11:22

و این هم کامنت آخر امروز

خدا را شکر چیزی ننوشتم که تاییدش نکنید.
اتفاقا یک دست مریزاد دارید برای گذاشتن عکس صدام با اون طناب دار و امیدوارم اونهایی که باید وجدانشان تلنگری بخورد با دیدن این عکس ...... بخورد تا دیر نشده

و سلامی عرض میکنم خدمت خانم معلم که مجبور شدم کمی جایشان را بگیرم و ممنون که باعث شدند تا این خاطرات افتخار آفرین بازگو شود

ایام بر همگی دوستان خوش

Man nafahmidam akse saddam ra khub shod gozashtam ya bad.?!.akhn dusti goft dar shane veblaget nist.!!!

مریم یکشنبه 8 فروردین 1389 ساعت 20:34 http://raze-nahan.blogfa.com/

سلام
قاصدک جان خوششششششششششششش می گذره ؟
راستی تو سفر یادتون نره عکس بگیرید ، چون وقتی برگردید باید ! سفرنامه بنویسید .
... و یک جمله هم خطاب به ستاره ی عزیز :
ستاره جون ؛ مدیونید اگه سوغاتیها رو تنها تنها بخورید هر چی قاصدک عزیز آوردند نصف نصف !
باشههههههههههههههههههههههههههههههههه ؟!
خوش باشید و سلامت

Bad az rad shodane ma be ellate barf o buran jaddeh rasht ra bastand.!
Khanum moalem.aghaye kavoosi on bala zekre kheyretun ra dashtan..nakone mosabbeb e naghl e khaterateshun shomaee?!!
Chera nesf nesf???!.khob migam manke miaram bara shoma ham biaram!!!
madyunid age nagid!!!
.pas khoob fekratun ra bekonid chizi az ghalam nayofteh..chon 1 bar ke bishtar nist.!

دوست تنهایی ها دوشنبه 9 فروردین 1389 ساعت 04:45

شراب بیغش وساغی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمنـــدشان نـــر هند
من ار چه عاشقم و رند و مست ونامه سیاه
هزار شکر که یـــاران شهر بی گنهــــــند
جفا نه پیشه درویشی است و راهروی
بیار باده که این سالکـــآن نه مرد رهــند
ببین حقیر گدایان عشق را کاین قــوم
شهان بی کمرو خســـروان بی کلهند
بهوش باش که هنــــگام باد استــغنا
هزار خـــرمن طاعت به نیم جو نخـــرند
مکن که کوکبهء دلبری شکسته شـــود
چو بندگان بگریزند و چــآکران بجهـــند
غلام همت دردی کشــــان یــکرنگم
نه آن گروه که ارزق لبـــاس و دل سیهـند
قدم منه بخرابات جز بشـــرط ادب
که سالکان درش محرمان پادشهــند

هستی(گلهای زندگی من) دوشنبه 9 فروردین 1389 ساعت 11:56

سلام عمو قاصدک
عمو ممنونم که منو بردین به اون روز ها ممنون از نقل خاطره

خاطره مجروح شدن شما خیلی تلخ بود

چرا ؟ واقعا چرا ؟ این سوالی است که چندین بار است می خواهم بپرسم. چرا من را از داشتن خودتون محروم می کنید؟ منظورم از داشتن : یعنی من حق دارم به شما افتخار کنم چون شما مایع سر بلندی کشور و ایران و ایرانی هستید من هم یک ایرانی هستم. تازه شما عموی منی

حق شما خیلی بیش از یک کامنت گل و بلبلی است عمو

بهتون افتخار می کنم به داشتن عمویی چون شما افتخار می کنم هر چند در این دنیای مجازی برادرزاده شما باشم. و در دنیای واقعی هم به حضور شما افتخار می کنم .

این همه رشادت و صبوری شما را هیچ وقت فراموش نمی کنم عمو . هر روز بهتر از دیروز باشید

مسافرت هم خوش بگذرد و ببخشید بابت تاخیرم عمو.از گذاشتن عکس ها هم ممنونم اما دانلود؟ من عکسی که احتیاج به دانلود داشته باشد ندیدم.اما ممنون که عکس خودتون را هم گذاشتین

حق قدردانی از خودتون را از من نگیرین لطفا.

کسی حق ندارد برای شما دلسوزی کند هیچ کس

الهی که به سلامت برین و به سلامت هم برگردی عمو

هستی(گلهای زندگی من) دوشنبه 9 فروردین 1389 ساعت 12:24

عمو قاصدک مجددا سلام امیدوارم سایه شما همیشه بالای سر خانواده حقیقی و خانواده مجازی بر سر ما هم باشد همیشه.همیشه سلامت و شاد و سر حال باشید انشاالله

عباسی دوشنبه 9 فروردین 1389 ساعت 13:28

سلام

من یه خط نوشته بودم نیست فکر کنم مصادره به مطلوب شده ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااره

Mannun..vali Nakhyr agha abasi e aziz
zaher o baten hamine ke mibini
khob ki miad ba 1 khat kamente digari poz bede???!

شـــــهریار سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 04:49 http://shar00.blogfa.com

سلام حاجی جون:

میدونی چیه حاجی ؟ نمیدونم چی بگم یعنی حرفی نزنم بهتره
با این مطلبی که گذاشتی واقعآ از خدا و بنده خدا شرمنده ام.

فقط طبق معمول همیشه میگم ای کاش ......
خوب میدونی چی میخوام بگم .!!!ولی چطور تونستی بنویسی؟

ای کاش منم مثل خودت شهامت نوشتن از اون روزها رو داشتم.

خاک زیر پاهای به جا مونده هستم./

یا حق./

ستاره سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 10:17

سلام قاصدک مهربان و سبکبال

کامنت من کو ؟؟؟؟؟؟؟؟
سانسور شد ؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی شما هم دست به قیچی شدید ؟؟؟؟؟؟
من سه تا کامنت را که مطمئن هستم نوشتم و اولینش با همین مضمون شروع شد و شاید هم ۴ تا کامنت
بهر حال با ما به از این باش (شکلک تایید )
در انتها شما همین مقدار سوغاتی را که بیاورید کافیست
من با مریم جان با هم کنار می آییم

عصر دوباره برمیگردم و امیدوارم برای کامنت مفقود الاثرم
توجیه مقبولی داشته باشید
در پناه حق

Bavar konid ha chi oomad taeed kardam..ehtemalan nareside

فاطمه سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 14:11

سلام خان بابا..

حتما اینقده بهتون خوش میگذره شمال که قصد ندارید برگردید!

من دوباره یه سفر دوروزه رفتم وبرگشتم!!!ولی شما همچنان در حال گردش هستید!

هر جا هستید بهتون خوش بگذره وبدونید جاتون خیلی خالیه!تیکه هایی رو هم به دختراتون انداختید در نوشته های قبلیتون رو خوندم در جواب ابجی سمانه!خدایش راست میگید!!!

چشم به راه تو...(شاپرک) سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 17:41 http://shaparakekhial.blogfa.com

سلام دوست من....
بامطلبی کوتاه اما جالب به روزم
چشم به راه ردپای زیبات می مونم....[گل]
التماس دعا...یاعلی

مرجان(عشق هرگز نمی میرد) سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 19:19 http://love-never-dies.blogfa.com/

درود بر قاصدک عزیز


سفر خوش

گرامی باد یاد شهدای هشت سال دفاع مقدّس

و در آخر

یک ایول بر قاصدک عزیز


عباسی چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 08:43

سلام
قاصدک عزیر رسیدن بخیر هر وقت ساک را باز کردید لطف کنید یه خبری هم به ما بدید برای سوغاتی خدمت برسیم

کاژا چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 10:53 http://www.physicsalfabet.blogfa.com

سلام قاصدک عزیز!
روزهاست که میام و ..!
چرا دروغ بگم؟ جرات کامل خوندنش رو نداشتم!
اما این بار خوندم!
هیچی نمی گم! در رشادت هایی که جوونای ما در اون زمان انجام دادن، شکی نیست!
اما خیلی دلم می سوزه!
دلم می سوزه که یه عده اون طور از جون گذشتن و مادرایی که غصه دارن و داغدار! اونوقت الان چی؟؟؟
حرمت خونشون کو؟؟؟ کی حفظش کرد ؟ کی ؟؟؟؟؟
...!
بگذریم!
بگذریم!
که این دل پردرد من ...!

فقط براتون آرزوی سلامتی در کنار خانواده ی محترمتون رو دارم! و شادی!!

دوست سبز چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 17:37

بازداشت یک استاد دانشگاه در مراسم تشییع همس آیت الله منتظری

استاد 51 ساله دانشگاه، رحمت الله باستانی، پس از مراسم تشییع جنازه همسر آیت الله منتظری در روز یکشنبه هشتم فروردین ماه در قم دستگر شد.






وی همان روز پس از 5 ساعت بازجویی آزاد ولی مجددا در روز دوشنبه نهم فروردین ماه بعد از احضار تلفنی توسط اداره اطلاعات قم بازداشت شده است.


رحمت الله باستانی ساکن قم و دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس الهیات از دانشگاه تهران می باشد و بیش از 20 سال است که در دانشگاه سیستان و بلوچستان به تدریس علوم قرآنی مشغول است.


احمدی مقدم: حتی با مجرمان باید رفتار مناسب داشته باشیم!


فرمانده نیروی انتظامی با تأکید بر اینکه موضوع حقوق شهروندی از اولویت های برنامه های پلیس در سال جاری بشمار می رود از تشکیل کمیسیون رعایت حقوق شهروندی در نیروی انتظامی خبر داد.


به گزارش مهر، سردار اسماعیل احمدی مقدم افزود: در کمیسیون رعایت حقوق شهروندی به همه ابعاد حقوق شهروندی در نیروی انتظامی از جمله بازداشتگاه ها توجه ویژه خواهیم داشت.


( برخی ناظران این سخنان را دروغ سیزده زودرس وی میخوانند)

دوست سبز چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 17:45

وضعیت وخیم بهداشتی بند زنان اوین

طی تماسی که امروز مهدیه گلرو با خانواده اش داشت از وجود حیوانات موذی در بند نسوان زندان اوین خبر داد که حتی موجب خورده شدن بدن یکی از زندانیان شده است.


این گزارش حاکی است که علی رغم سرد شدن هوا زندانیان این بند از آغاز سال ۱۳۸۹ از داشتن آب گرم محرومند و مجبورند با آب سرد حمام کنند که این مشکل موجب سرما خوردگی مهدیه گلرو و تعدادی دیگر از زندانیان دیگر شده است. به گزارش رهانا مهدیه گلرو فعال دانشجویی در حالی با صدای گرفته صحبت می کرد که پیش از این نیز به علت عفونت روده‌ای در زندان در شرایط بدی به سر می‌برد.


عدم توجه مسئولان زندان اوین به مسایل بهداشتی و نظافتی زندانیان و از طرف دیگر محدودیت زندانیان برای رفتن به بهداری مشکلات عدیده ای را برای زندانیان ایجاد کرده است---

دوست سبز چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 17:47

فراخوانی برای حضور پشت زندان اوین در روز 13 بدر

در روزهای ابتدایی سال، اخبار دلخراشی از داخل زندان های درمورد وضعیت جسمی برخی از زندانیان سیاسی میرسد. این امر موجی از نگرانی نسبت به سلامت زندانیان در جامعه برانگیحته است. این درحالی است که بسیاری از زندانیان دربند، بدون اسم و رسمی در سیاهچاله های حکومت جهل و زور بسر میبرند، و حتی خانواده های نگران آنها نیز کوچکترین اطلاعی نسبت به وضعیت جسمی دلبندانشان ندارند.

با توجه به در پیش بودن روز 13 بدر، روز طبیعت و زندگی، برماست که اگر توانایی آن را داریم با حضور پشت دیوارهای زندان اوین و درکنار خانواده های زندانیان سیاسی، حمایت خود را از آزادی بی قید و شرط این عزیزان داشته باشیم تا بار دیگر پیام زندگی و امید را ندا دهیم.



بدیهی است عزیزانی که امکان حضور در این مراسم را ندارند، میتوانند با بستن نوارهایی سبز به دور عکس عزیزان دربند، یاد آن ها در این روز گرامی بدارند

شاپرک چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 23:08 http://shaparak49.blogsky.com

سلام قاصدک عزیز..
رسیدن بخیر..خیلی ممنون از حضورتون که با وجود خستگی ونداشتن روحیه ی مناسب ....منت گذاشتید و محبت کردید..و تشریف اوردید..

انشالله روز های اخر تعطیلات هم بهتون خوش بگذره..
شاد باشید و سلامت♣

ستاره چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 23:51

سلام قاصدک از سفر برگشته

البته حدس میزنم که برگشته اید و امیدوارم که در سفر به شما در کنار خانواده خوش گذشته باشد و باخاطرات شاد و سوغاتی های فراوان برگشته باشید !!!!!!!!

سبز باشید و سلامت
در پناه حق

دوست تنهایی ها پنج‌شنبه 12 فروردین 1389 ساعت 01:25

بخشیدم


گذشتم

فراموش کردم

به گذشته سپردم که

گذشته ها گذشته

عفو کردم

غبار کینه زدودم

دلم گرفته بود

سبکش کردم

قلبم از بدی آدم ها سنگینی می کرد

دلداریش دادم

و قانعش کردم که آرام گیرد

خلاص

خانه ی دلم را تکاندم

دیگر هیچ چیز به جز

زیبایی

خوبی مردم

قشنگی

امید به آینده

وجود ندارد

اگر به خانه ی قلبم وارد می شوید

پاکیزه

خانه تکانی شده

بیایید

قدمتان بر روی چشم

در این خانه عشق و محبت می بخشند

دوست سبز پنج‌شنبه 12 فروردین 1389 ساعت 02:07

پیام تسلیت میرحسین موسوی به مناسبت درگذشت همسر آیت الله منتظری



میرحسین موسوی به مناسبت درگذشت همسر آیت الله العظمی منتظری درپیامی به حجت الاسلام و المسلمین احمد منتظری تسلیت گفته است. به گزارش خبرنگار «کلمه» متن این پیام به شرح زیر است:

جناب حجت الاسلام و المسلمین احمدمنتظری

درگذشت مادر بزرگوار و داغدیده ومبارز را به شما خانواده گرامی تسلیت می گویم.ایشان بانویی فداکار و صبور در راه اسلام و انقلاب ویاری فداکاربرای همسرعالیقدرومبارزشان در فراز و نشیب چند دهه اخیر بودوشهید گرانقدری چون محمد منتظری را در راه خدا داد .خداوندمتعال ایشان را مشمول رحمت واسعه خود قرار دهد وبه شما خانواده عزیز صبر واجر عنایت فرماید.

میرحسین موسوی

دوست سبز پنج‌شنبه 12 فروردین 1389 ساعت 02:09

صفحه فیلترینگ سایت ها تغییر کرد

مخابرات در اقدامی جدید! صفحه فیلترینگ سایت ها را تغییر داد.

صبح امروز کاربران اینترنت در مواجه با سایت های فیلتر شده ، دیگر با آن صفحه سفید رنگ همیشگی که اعلام می کرد: «مشترک گرامی! دسترسی به این سایت امکانپذیر نمی باشد» روبرو نشدند بلکه صفحه ای در برابر آنها ظاهر شد که طبق نوشته های این صفحه سایت های مفید در اختیار آن ها قرار می گیرد.

این صفحه بخش های مختلفی دارد که یکی از آن بخش ها ، مربوط به سایت های مفید خبری است. نکته قابل توجه قرار گرفتن برخی سایت های دولتی که به دروغگویی و نشر اکاذیب معروف هستند در این بخش است. همچنین خبرگزاری ایلنا که مشی اصلاح طلبانه و انتقادی به دولت دارد در این صفحه حذف شده است.

اما سایت تابناک که یکی از سایت های مفید معرفی شده در این صفحه است در مطلبی در این باره نوشته است: با بکار گیری نرم افزار جدید فیلترینگ سایت های ضد اخلاقی و متخلف کشور، صفحه فیلترینگ این سایت ها نیز تغییر کرده است.

دوست سبز پنج‌شنبه 12 فروردین 1389 ساعت 02:11

سواستفاده آشکار و جهت‌دهی مخاطبان اینترنت به صورت اجباری به سایت‌های دولتی

به گزارش رها نیوز: شرکت اینترنتی شاتل و مخابرات، سایت‌های «رجا»، «پرچم» و «صراط» را به عنوان «سایت‌های مفید» به کاربرانی که قصد ورود به سایت‌های فیلترشده دارند معرفی می‌کند.

در فهرست سایت‌های خبری پس از خبرگزاری‌های دولتی و رسمی نام سایت‌هایی چون رجانیوز، جوان‌آن‌لاین، پرچم و صراط در نوع خود عجیب و الته تاسف‌آور است.این سواستفاده آشکار و جهت‌دهی مخاطبان اینترنت به صورت اجباری به سایت‌های دولتی حتی اگر به دلیل ضعف قوانین مربوط به فضای مجازی و رقابت سالم خبری عملی خلاف قانون نباشد، بدون شک اقدامی غیر اخلاقی است.

این شرکت برای خالی نبودن عریضه تقدیمی خود به کاربران، لینک سایت‌های مستقل تابناک و جهان را نیز به این لیست افزوده تا به زعم خود از اتهام دولتی شدن یک شرکت اینترنتی فرار کند.این اقدام بدون شک در عدم اقبال کاربران آزاداندیش و مستقل فضای مجازی ایران نسبت به این شرکت اینترنتی تاثیر چشمگیری خواهد داشت

فرحناز شنبه 14 فروردین 1389 ساعت 17:19

سلام.اول از همه سال نو را به شما و خانواده ی محترمتان تبریک عرض می کنم ببخشید تبریک یکم دیر شد
من یکی از دانش اموز های کاژا جون هستم
امروز به توصیه کاژا جون اومدم تا خاطرات شما رو بخونم.

موقع جنگ من هنوز به دنیا نیومده بودم و چیز های زیادی از جنگ نمی دونم فقط در حدی که از تلویزیون و مردم میشنوم.
ولی این رو میدونم که باید از شما و تمام کسانی که در جنگ دلاور مردانه جنگیدن ممنون باشم چون اگر شما و تمام کسانی که درجنگ جنگیدند نبودید منی هم وجود نداشت.

نمیتوانستم این طور ازادانه در جامه خود زندگی کنم
وقتی عکس های شما رو دیدم اصلا نمی تونستم بهشون نگاه کنم باید خیلی سخت باشه نه؟؟؟؟؟؟؟
من امسال کنکوری هستم از شما می خوام که برام دعا کنین

ببخشید که این کامنت را دیر جواب دادم!.آخه توپست قبلی گذاشته بودید و منم د اشتم دنبالش میگشتم که نکنه حذفش کردم؟!!.
زنده باشی.ممنون از قدرشناسیت.انشاالله که کنکور هم بروفق مرادت باشه و از گردنه کنکور خندان و موفق و سلامت عبور کنی.
قابل باشم حتما دعاگو هستم..یاعلی مدد

داود یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 11:23 http://yaran1388.blogsky.com/

سلام بر قاصدک گرامی

این خاطره را با بغض و اشک خواندم

برا خودم هم جالبه که چرا بعد از این همه سال و دیدن دوستان جانباز باز هم وقنی خاطرات رو میخونم اشکم در میاد که البته از شیرینی و حلاوت آن لحظه هاست...کاش تکرار میشدند...جنگ کجایی که دلم تنگ توست...البته برای دوستان جوان میگویم که منظور از جنگ اون صفا و صمیمیت و گذشت و جوانمردی و رشادت و ... دوستان در آن زمان است نه جنگ به مفهوم کشت و کشتار و ...

ممنونم از شما که به این سادگی و شیرینی و صداقت نوشته اید

انشاالله که استمرار داشته باشد

یا حق

حاج داود عزیز.آقا شما چرا؟؟!!
شما که دردآشنایی بخند تا دنیا نیشش را به روت باز کنه!!!
بله.جنگ به خودیه خود مذمومه و ناپسند اما تو دوران دفاع مقدس
صحنه هایی دیده شد به کرار که انگشت حیرت جهانیان را به دنبال داشت
و برای ماها هم صحنه های جاودانه ای بیادگار گذاشت که هنوزم کماکان درحسرت تکرار اندکی از همون حضور کنارهم و اخلاص و فداکاری هاییم..ممنون از توجهت..یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد