- در زمان  ریاست جمهوری روحانی (با همه ی ضعفها و کاستی ها) حقوق بازنشستگان کشوری، آخر هر ماه واریز و احکام حقوقی به موقع صادر می شد، متاسفانه دولت رئیسی شروع خوبی نداشت و حقوق مرداد ماه بازنشستگان کشوری با دو سه روز تاخیر پرداخت شد. فعلا این بی نظمی رو می ذاریم به حساب تحویل و تحولات انتقال قدرت از دولت قبل به دولت جدید. خدا کنه این دولت، مثل دولت احمدی نژاد بی نظم نباشه.
- من و کامی هنوز واکسن نزدیم چون منتظریم فایزر بیارن! تا همین چند وقت پیش به هر کی می گفتم منتظر فایزریم، مسخره می کرد، اما من مطمئن بودم غیر ممکن وجود نداره و فایزر هم وارد می شه!  

پی نوشت1: باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد! حقوق شهریور ماه رو بیست و هشتم ریختند، یعنی دو روز زودتر از سی ام که دولت روحانی واریز می کرد.
پی نوشت2: فقط 2 ماه حقوقها رو زودتر ریختند. فایزر هم نیاورند، گرونی بیداد می کنه و هر روز وضع مردم بدتر از روز قبل می شه. ما داریم تاوان چه چیزی رو می پردازیم و تا کی می خواد این روزهای سیاه و تاریک ادامه داشته باشه؟
8 دی 1400: سه ماه پیش برنج بهترینه ی پونل رو کیلویی 51000 تومن خریدیم. دو ماه پیش 53000 تومن. ماه قبل 55000 تومن. امروز به نمایندگی برنج پونل زنگ زدیم گفت قیمت جدید 66000 تومن. بعد با وقاحت تمام اعلام می کنند که تورم کنترل شده

بزرگ عزیز
یادتونه یک بار گفتید شهریار شبیه فرانسوی ها شده؟
بله شهریار متولد کانادا بود و  ظاهرش شبیه فرانسوی ها شده بود، اما او یک شاهزاده ی پارسی بود... یک اصیل زاده ی ایرانی...
شهریار فرزند شما و فرزند همه ی ما بود... بود... بود... بود...

با قلبی مالامال از غم و اندوه، درگذشت جانگداز فرزند کوچک دوست عزیزمان بزرگ را که فقط 17 بهار از عمرش گذشته بود و بر اثر سانحه دارفانی را وداع گفت، به بزرگ عزیز و همسر و فرزند دیگرشان کیارش نازنین، تسلیت عرض می کنم. دردی این‌چنین را هیچ مرهمی التیام نمی‌بخشد، امیدوارم خداوند چراغ‌های آرامش و صبوری را در دلشان روشن کند. روحش شاد و قرین آرامش

بعد از تو تا همیشه
 شب‌ها و روزها
بی ماه و مهر می‌گذرند از کنار ما
 اما پشت دریچه‌ها و در عمق سینه‌ها
خورشید یاد تو همواره روشن است

 

سه شنبه 7 بهمن: کامی گفت از دستگاه اکسیژن خسته شدم، گفتم یک روز دیگه طاقت بیار ببینیم فردا دکتر چی می گه؟ گفت اکسیژنم خوبه و دیگه این دستگاه به دردم نمی خوره. (روزها اکسیژنش بین 90 تا 92 هست و شبها یک مقدار پایین میاد، کامی فقط شبها موقع خواب از دستگاه استفاده می کرد)
احسان صحبتهای باباشو تایید کرد و گفت به نظر منم بابا دیگه نیاز به این دستگاه نداره، اکسیژن 90 که زیاد پایین نیست. گفتم خود دانید! 
احسان به وحید پسرخواهرم زنگ زد و گفت دستگاه رو بیارم در خونه تون؟ وحید گفته نه، دستگاه رو با الکل ضد عفونی کنید خودم میام می برمش.
وحید بعد از اینکه دستگاه رو به صاحبش تحویل داد و حساب و کتاب کردند زنگ زد و گفت سه میلیون و صد هزار تومن کرایه ی دستگاه می شه. محسن بلافاصله این مبلغ رو واریز کرد.
چهارشنبه 8 بهمن: محسن ساعت یک بعد از ظهر به مطب دکتر زنگ زد و برای ساعت 4 وقت گرفت. ساعت سه و نیم من و محسن و کامی سه نفری از خونه بیرون آمدیم و قبل از ساعت 4 جلوی در مطب بودیم، چند نفر دیگه هم بعد از ما آمدند (به همه ساعت 4 نوبت داده بودند!) منشی ها ساعت 4 و ربع آمدند و دکتر ساعت 4 و نیم. دومین نفر ما رفتیم داخل. دکتر دوباره سی تی اسکن 15 آذر کامی رو با دقت زیاد نگاه کرد و بعد از معاینه و تست اکسیژنش گفت دوباره باید اسکن انجام بده. دل من هری ریخت پایین! گفتم آقای دکتر یک ماه پیش گفتید دفعه ی بعد یک عکس ساده می نویسم. گفت اکسیژنش پایینه، عکس دیگه چیزی رو نشون نمی ده، باید اسکن انجام بشه تا من بفهمم نیاز به دارو داره یا نه؟ اسکن رو که انجام دادید بیمار رو ببرید خونه و فقط CD اسکن رو برای من بیارید.
برای اسکن رفتیم بیمارستانی که دکتر گفته بود. بیمارستان مثل همیشه غلغله بود، به محسن گفتم آدم خوبه چند وقت یک بار به بیمارستانها سر بزنه تا قدر سلامت و آرامششو بیشتر بدونه، نگاه کن ببین مردم چقدر گرفتارند.
اسکن که انجام شد محسن گفت من تو و بابا رو می ذارم خونه، خودم CD  رو می برم نشون دکتر می دم، هر چی اصرار کردم که منم همراهت میام چون دلم خیلی شور می زنه، محسن قبول نکرد و  گفت به  محض اینکه از مطب بیرون بیام بهت زنگ می زنم.
یک ساعت بعد محسن زنگ زد و با خوشحالی گفت دکتر بعد از دیدن CD گفت ریه کاملا از کرونا پاک شده، پدرت دیگه نیاز به دارو نداره، پیش من هم دیگه نیاریدش. (این دکتر، پزشک بسیار حاذق و خوش برخوردیه، خیلی از مریضها رو با یک نسخه درمان می کنه و به بیمار می گه دیگه پیش من نیا، برعکسِ خیلی از دکترها که اصرار دارند مریض رو به هر بهانه به مطب خودشون برگردونند!)
محسن گفت شیرینی بگیرم؟ گفتم عزیزم! دوست داری جشن بگیریم؟ گفت آره!
به احسان که گفتم دکتر چی گفته، دست زد و خوشحالی کرد، من و کامی هم همراهیش کردم!
بلافاصله به خواهرشوهرم زنگ زدم و گفتم خدا رو شکر کامی خوب خوب شده. خواهرشوهرم و شوهرش کلی خوشحال شدند و گفتند خوش خبر باشی!
کامی هم به برادرش و خواهر و برادر من زنگ زد و خبر سلامتی کاملشو به همه شون داد. (به احسان گفتم از همین تلفن هایی که بابا می زنه می شه فهمید چقدر خوشحاله)
جای همه تون خالی دیشب با شیرینی های خوشمزه و جورواجوری که محسن گرفته بود جشن گرفتیم، حیف که شب، خبر فوت میناوند رو شنیدیم و همه مون دپرس شدیم. کامی که کلی اشک ریخت. (از وقتی کرونا گرفته خیلی دل نازک شده)

شروع علائم کرونا: 27 آبان
پایان درگیری ریه: 5 بهمن
میزان درگیری ریه: بیشتر از 60 درصد
علائم کرونا: سر درد شدید- تب و لرز- تعریق- پایین بودن اکسیژن خون (زیر 70 هم رسید)- سرفه های خلط دار- قرمزی چشم- خستگی و ناتوانی شدید
زمان استفاده از دستگاه اکسیژن ساز: 2 ماه (از 5 آذر تا 7 بهمن)
میزان اکسیژن فعلی: بین 89 تا 92

شنبه 18 بهمن: چند روزه کامی حالش زیاد خوب نیست، از وقتی کورتون ها رو قطع کرده اکسیژن خونش پایین آمده، اکثر وقتا 89-90 هست حتی یک بار 85 بود، سرفه هاش هم دوباره شروع شده، بیحاله و رنگش پریده ست. امروز محسن از همون دکتر فوق تخصص ریه نوبت گرفت من چون خیالم راحت بود باهاشون نرفتم گفتم دکتر نهایتا یک شربت سرفه بهش می ده و والسلام! اما وقتی محسن زنگ زد فهمیدم زیادی خوش خیال بودم. دکتر احتمال آمبولی ریه رو مطرح کرده بود و برای کامی آزمایش نوشته بود گفته بود اگر آزمایش خوب نبود باید سی تی اسکن رنگی انجام بده.
جواب آزمایش رو یک ساعت و نیم بعد دادند محسن که زنگ زد از لحن صداش فهمیدم خبرهای خوبی نداره، گفت دکتر سی تی اسکن رنگی نوشت.
ساعت دو و نیم فردا (یکشنبه) برای سی تی اسکن نوبت دادند. دکتر به محسن گفته بنویسم پدرت بستری بشه؟ محسن گفته نمی دونم. به هر حال قرار شد امشب کامی خونه بمونه تا سی تی اسکن انجام بشه.   
یکشنبه 19 بهمن: دیشب دختر خواهرشوهرم به محسن گفته بود شب یکی تون بیدار بمونید و چشم از باباتون برندارید، اگر خدای نکرده حال داییم بد شد بلافاصله ببریدش بیمارستان.
دیشب خیلی بهمون سخت گذشت احسان که اصلا نخوابید، من و محسن دو سه ساعت بیشتر نخوابیدیم.
 دو سه ماه کرونا یک طرف... این 24 ساعت یک طرف
امروز صبح با خودم می گفتم ببینی امشب کجاییم؟ تو بیمارستان یا تو خونه؟
ساعت 2 و نیم بعد از ظهر برای انجام سی تی اسکن رنگی ریه رفتیم. CD اسکن رو دادند اما گفتند جوابش فردا حاضر می شه.
بلافاصله رفتیم مطب، دکتر با دقت زیاد CD رو نگاه کرد، من با نگرانی پرسیدم تو ریه آمبولی می بینید؟ دکتر گفت بله اما لازمه جواب اسکن رو هم ببینم. یک نامه براتون می نویسم ببرید جوابشو سریع بگیرید برام بیارید.
کامی مظلومانه گفت آقای دکتر بستریم نکنید، من تو بیمارستان خیلی اذیت می شم. 
دکتر گفت نگران نباش بستریت نمی کنم.
خدا می دونه چقدر این حرف دکتر خوشحالمون کرد.
کامی به خاطر انجام اسکن ناهار نخورده بود ( من و محسن هم نخورده بودیم) برای همین من و کامی برگشتیم خونه و محسن رفت سراغ جواب اسکن.
ساعت 9 شب بود که محسن برگشت خونه. تو جواب اسکن نوشته بود:
وجود آمبولی در شاخه های فوقانی و میانی راست دیده می شود
کدورت پارانشیمال در لب میانی راست دیده می شود

دکتر برای کامی زالربان 15 نوشته روزی دو تا... و سفکسیم 400
گفته سه هفته دیگه بیاید، اگه بهتر شده بود دوز دارو رو کم می کنم. (9 اسفند)
نمی دونم تو این سه هفته چه اتفاقاتی می افته، خدا کنه استرس دیگه ای بهمون وارد نشه چون هیچ کدوممون تحمل استرس بیشتر رو نداریم.

9 اسفند: دکتر عکس ریه و آزمایش اورژانسی نوشت و گفت قرص ریواروکسابان 20 (زالربان) رو به مدت یک ماه دیگه بخوره و بعد از تعطیلات  عید برای ویزیت مراجعه کنه.

15 فروردین: به خاطر خیز چهارم کرونا و قرمز بودن وضعیت اراک قرار شد کامی دکتر نره. (به خواست و اصرار خودش) محسن با یک دکتر آنلاین مشورت کرد و قرار شد کامی قرص زالربان 20 رو یک ماه دیگه بخوره. دکتر آنلاین تاکید کرد که بعد از یک ماه، کامی باید توسط پزشکش معاینه بشه.

18 اردیبهشت: این بار دکتر برای کامی عکس و آزمابش ننوشت، اکسیژنش 93 بوده. دکتر گفته دلیل ضعف و خستگی کامی، درصد بالای درگیری ریه و آمبولی ریه ست که به مرور این ضعف برطرف می شه. 

نوبت بعدی مراجعه ی کامی سه ماه دیگه ست.

از 19 بهمن تا 10 اسفند سه هفته زالربان 30 (2 تا 15)

از 10 اسفند تا 6 شهریور شش ماه زالربان 20

از 6 شهریور تا 6 آذر سه ماه زالربان 15

 

قبل از کرونا کامی به خاطر معده ش، پرهیز غذایی سفت و سختی داشت و فقط این غذاها رو می خورد: چلو مرغ- پلو و نیمرو - نون و پنیر و عسل. والسلام! دیگه نه میوه می خورد، نه سبزی، نه حبوبات...
حتی یکی دو بار براش کمپوت سیب درست کردم گفت دیگه درست نکن معده م رو به هم ریخته!
کرونا که گرفت بهش گفتم این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست، آبمیوه نخوری از این ییماری جون سالم به در نمی بری.
یادمه وقتی یک لیوان آب هویج براش گرفتم مظلومانه گفت آب سیب هم برام می گیری؟ 
از اون روز به بعد هر روز براش یک لیوان آب سیب می گیرم، یک لیوان آب هویج.
سوپ هم براش درست می کنم اما خود سوپ رو نمی خوره، آبشو صاف می کنم و بهش می دم می خوره.
تو سوپ هر چی به دستم می رسه می ریزم:  پیاز- شلغم- زنجبیل تاره- مرغ- سیر- سیب زمینی- هویج- جوی دو سر- سبزی سوپ ...
تو این مدت از بس بهش ماهیچه دادم اوره و کراتینین خونش رسیده بود به لب مرز! برای همین طبق توصیه دکتر هفته ای دو بار بیشتر بهش گوشت قرمز نمی دم، نخود فرنگی و قارچ رو هم از تو سوپش حذف کردم.
کامی می گه کرونا معجزه کرده... والله بالله معجزه کرده!

پی نوشت:
همکارم می گفت شوهر دوستم قبل از کرونا نزدیک بین بوده، کرونا که گرفته به مدت یک هفته دور بین شده!

 

از یک ماه و نیم پیش که کامی به خاطر کرونا، اکسیژن خونش پایین آمد، تا همین 4-5 روز پیش اکسیژنش زیر 90 بود، خوشبختانه از وقتی شروع به خوردن کورتون کرده (پردنیزولون 5) اکسیژنش در طول روز به 90-91 می رسه (شبها زیر نوده)
رسیدن به چنین روزهایی برامون رویا و آرزو بود...