*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

زیر باران باید رفت...

 

 

 

از دیروز تا حالا عجب بارونی داره میاد...چه حالی میده زیر بارون رفتن و خیس شدن...

قدیمآ فکر میکردم؛خدا بارون را میفرسته تا آدمها همگی باهم پاک بشن. گرچه بزرگ و بزرگتر 

شدیم"ولی هنوزم همون عقیده را دارم...اینهایی که میخونی"زبان حال خودمه.. 

میدونم که از لحاظ وزن وقافیه اصلا نمیشه بهش نمره داد.!.ولی حرف دله دیگه.. 

پس جایی نداره جزنشستن بر دل دوست...بزرگان برمن میبخشند این جسارت را.. *قاصدک*  

 

  

ابرهای پاره پاره
جمع میشن دوباره
بیاین بریم تماشا
بارون میخواد بباره
یه وقت براش ناز نکنیم
چترهامونو بازنکنیم
اون میدونه هلاکِ شیم
بذار تا خیس آب بشیم
   

  

خدا اونو دوسش داره
که واسه مافرستاده  
اونی که بی نصیب میشه
تواین فضا غریب میشه
باید ببینه چی شده 
 اسیر بی کسی شده
  

 

بارون که رحمت خداست
واسه تموم بنده هاست
به سینه مون صفامیده
به قلب مون جلا میده  

 

نکنه قهرش بگیره
بره و آتیش بگیره
اون وقت همه خسته بشن
یه مرغ پـربسته بشن
قدر اونو  ما بدونیم  
 بدون اون هراسونیم
  

یه وقت براش ناز نکنیم
چترهامونو بازنکنیم
اون میدونه هلاکِ شیم
بذار تا خیس آب بشیم
  

 

  

پس از باران (1) دل نوشته قبلی زیادی غم داشت!!.منم حسّاس!!.گفتم بیام و این مثلاًشعر! را 

بذارم اینجا و تقدیم کنم به:هرکس که با خوندن اون دل نوشته غم به دلش نشست..شادباشید

پس از باران (2)یادم نمیادهیچوقت زیر بارون چتردستم گرفته باشم..اصلاً ندارم که بگیرم.نمیدونید 

چه حالی میده زیر بارون خیس آب شدن!.گواه این حرفم سینوزیتیه که این روزها اَمونم را بریده!! 

پس از باران (3)اصلاً هم ربطی به پسران آبی پایتخت نداره.!.اینها را آبی نوشتم چون قـرمـزتـه.! 

پس ازباران(4)سیلوهای اون پُست پرشده ازنوازشهای شما،برای سالهای قحطی نوازش!!

پس لطفاً اینجا راهم شرمنده نوازشهاتون کنید؛برای روزی که حیرون ِ یک نوازشیم.!!

یاعلی مدد

نظرات 80 + ارسال نظر

اگر فکر می کنی که رفتنت باعث شکستنم می شود
اگر فکر می کنی که پس از رفتنت اشک می ریزم

اگر فکر می کنی که با نبودنت لحظه هایم خالی می شوند

اگر فکر می کنی که هر لحظه دلم برای بودنت تنگ می شود

اگر فکر می کنی که بی تو می میرم.....

بسیار درست فکر کرده ای خب تو که می دانی نبودنت را تاب نمی آورم

پس بمان . . .

سلام خوبی خانوم با احساس وبلاگت زیباست و خوندنی
زیارتتم قبول
می اومدی اینجا یه استراحتی می کردی آخه اینجا به کربلا نزدیکه
از اینی که همیشه می یای ممنون

زمزمه هایی در سکوت شب به روز شد

منتظرم [قلب][بدرود]

محسن دوشنبه 21 اردیبهشت 1388 ساعت 12:15

سلام.این شعر را از سایت تابناک برایت ارسال میکنم امیدرام بموقع ازش استفاده کنی.

ضمنا روز یکشنبه دوست داشیم زیارت کنیم شما را در حسینیه شهرک اما سعادت نداشتیم.


دیشب باران قرار با پنجره داشت
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک، چک چک... چکار با پنجره داشت؟

خالق زیبای من
سلام
می بینی پنجره‌های دلمان چه غباری گرفته!
می‌بینی فراموش کردن تو چه بر سرمان آورده!

خدایا!
دلهامان باران رحمت تو را می‌طلبد. باران شوق و مغفرت!
معبودا!
از شرم خود و شوق تو در خوف و رجاییم!
کریما!
چه زیباست با تو چون علی سخن گفتن، آنجا که با «کمیل» سراپا شوق و بی‌طاقت، فارغ از هر آداب و ترتیب
«اللهم انی اسئلک» می‌گوید.

عادلا!
گناهانی کرده‌ایم لایق تغییر نعمت!
گناهانی کرده‌ایم که پرده‌های عصمت را دریده!
گناهانی کرده‌ایم که دعاهایمان در زندانشان اسیر شده!
اما چگونه تو را نخوانیم؟
چگونه؟
هیهات! ما ذلک الظن بک و لاالمعروف من فضلک!
ما را ببخشا...

سلطانا!
به درگاهت آمده‌ایم...
معتذراً، نادماً، منکسراً، مستقیلاً، مستغفراً، منیباً، مقراً،مذعناً، معترفا
برای عذر خواهی، پشیمان از کرده، شکست خورده از راه رفته، به دنبال عفو، خواهان بخشیده شدن، پوزش

خواه، توبه کننده، مقر بر بزرگی تو، دل نهاده به مهربانیت و معترف به گناهان خویش
کریما!
ببخشمان که اینگونه از تو، اینگونه از تو دوریم و دور از توایم!
عزیزا!
شکر...
شکرت خدای مهربان من!
چه زیبا کرده‌ای شهرهامان و روستاهامان و ... دلهامان!
چه بارانی شده آسمان تو...

چشمان ما!
چه بوی خوب خاکی می‌آید این روزها!
چه زیبا دلهامان خاکی شده!
چه زیباست دل خاکی که ما را به یاد پاکی می‌اندازد!
و «سبحانک» که تو پاکی!
گر از دوست چشمت بر احسان اوست
تو در بند خویشی نه در بند دوست

قادرا!
ما در بندان خویش را برهان!
کمکمان کن!
در این زلال زیبای آب، در این آبی بی‌کران آسمان، در این صافی هوای آب کشیده، خالق آب، خالق پاکی، خالق نور، خالق حیات را ببینیم!

کمکمان کن!
این پاکی را از طبیعت تو به دل خود راه دهیم و از کرده، نادم و پشیمان، دل به معشوق ازلی و معبود ابدی
ببندیم.

یاریمان ده!
به فکر پسرک کفش پاره هم باشیم!
یاریمان ده!
به خانه‌های مسقف خیس هم سری بزنیم!
بیاموزمان!
تا دست کودک سرماخورده یتیم را گرم کنیم!
بیاموزمان!
تا قدردان نعمت باشیم!

دانای دانایان!
داناییمان ده تا قطره قطره مصرف کنیم و یاد بگیریم که در صرف آب، صرفه جو باشیم!
و به مؤذن دلهامان بگو تا یادمان بیاورد!
اگر نماز باران خواندیم...
اکنون وقت نماز شکر است...

مهدی تابنده

م.عروج دوشنبه 21 اردیبهشت 1388 ساعت 13:29 http://shabtub.persianblog.ir

سلام.
آقا این چه فرمایشیه؟
کلبه ما همیشه درش رو به شما بازه. شما که صاحب خونه ای دعوت لازم نداری.
.
راستی به بچه ها پیشنهاد تاسیس یه وبلاگ خانوادگی رو دادم.
اگه پایه اید بسم الله
.

حمید - در کوچه باغ های آسمان دوشنبه 21 اردیبهشت 1388 ساعت 17:20 http://hke.blogfa.com

فاطمه ! قرار روزگار اینگونه برایمان خواسته است که
نه از جاهلان قبل از بعثت باشیم ،
نه اولین مسلمانان تاریخ ، نه الله اکبر گویان فتح مکه و نه پیمان شکنان بعد از پیغمبر.
ما تابعین توییم . تابع رسول و اهل بیت.
و به یقین نه قصد عهدشکنی داریم
و نه قصد آزرده کردن دل رسول.
و خوب می دانیم آزردن دل فاطمه ، آزردن دل پیامبر است .

مادر ! امروز روز پر گرفتن توست.

به ما نیز پرواز را بیاموز که از هر سکون ، خسته ایم....

.
.
.

شهادت حضرت فاطمه (س)، سیدة‌النساء‌ العالمین را

به تمام مسلمانان جهان به خصوص دوستان کوچه باغی ام تسلیت می‌گویم.

حمید - در کوچه باغ های آسمان دوشنبه 21 اردیبهشت 1388 ساعت 17:25 http://hke.blogfa.com

با اجازتون لینکتون کردم

alnilam دوشنبه 21 اردیبهشت 1388 ساعت 17:51

آآآآآآآآآآققققققققققققققاااااااااااااااا قبول نی من تازه دیدم کامنت دونیه این پستتون باز شده خوب چرا نمیگید؟! من عقب موندم!!
پس یعنی اون موقعی که من فکگر کردم شما نگرانم نشدید نگرانم بودید؟!!‌آخی نازیییییییییی.
رئیس کیه؟؟ تا اونجا که ما دیدیم همیشه ته تغاریا رئیس یودن اونوقت شما به آبجی بزرگه میگی رئیس؟!!!
بعدم کارای مردونه من و داداشم کشته من رو!٬!! دارمت!
اون پیشنهاد ر. هستید؟؟ بسم الله...؟؟؟
شما که ماشالله تلتون قطعم هست راحت شدید انگار بیشتر میاید!!
یه خورده شارژم به ما بدید!!
یاعلی

فاطمه دوشنبه 21 اردیبهشت 1388 ساعت 18:15 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام خوبی؟
نیستیدبابایی؟زودتر اون خطو درست کنید...خواستم عرض ادبی کرده باشم
دلتون همیشه شاد
درپناه حق

صبور دوشنبه 21 اردیبهشت 1388 ساعت 18:24 http://sangesabor.blogfa.com

سلام بر قاصد مهربانی ها

ای بابا شما چرا؟ از قدیم و ندیم این مسئله مخفی کردن سن و سال مال خانوما بوده؟

من که بیدی نیستم از این باد ها بلرزم.....!

ممنون از خبرتون انشالله که بزودی مشکل ارتباطیتون رفع بشه و دوباره شما رو در کنارمون داشته باشیم

شاد و سلامت و تندرست باشید

قاصدک دوشنبه 21 اردیبهشت 1388 ساعت 22:56 http://m-ghasedak.blogfa.com

سلام قاصدک عزیزم.خوبی؟
مرسی که بهم سر زدی و شرمنده که نرسیدم آپ کنم! :-)
حالا اومدم که هم ازت تشکر کنم واسه اینکه بهم سر می زنی و یادم می کنی ، هم خبر بدم که آخرین قسمت مقدمه ی شاهنامه رو گذاشتم. (فقط یکم طولانیه!) بعد از این وارد داستان ها می شیم و جالب تر می شه!
پس منتظرتم...
راستی... تو همزاد خوبم هیچوقت به من بی احترامی نکردی ، تازه کلی لطف و محبت هم نثارم کردی. تو مراحمی نه مزاحم. :-)
من هم مثل خودت با کلمات ارتباط برقرار می کنم و برام فرقی نمی کنه نویسنده اش خانم باشه یا آقا.ولی نمی دونم چرا از طرز نوشتن و نگارش کلمات متوجه می شم نویسنده خانمه یا آقا!؛-)
راستی از کجا مطمئن شدی که من آقا نیستم؟
ازت ممنونم
شاد باشی
بای

Ina az asrare ghasedak.!!
inke mano ghasedak khanoom seda nazadi yeki az alaemeh.!
Shad bashi

یونیکورن سه‌شنبه 22 اردیبهشت 1388 ساعت 00:03

سلام.

ببخشید که برای توضیح دیر خدمت می‌رسم. نیستم کمی.

منظورم شما نبودید. حرفم با کسان دیگه‌ای بود.

خدانگهدار.

ستاره سه‌شنبه 22 اردیبهشت 1388 ساعت 00:07 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام و شبتان بخیر

جهت احوالپرسی خدمت رسیدم و آرزوی شادکامی برایتان

دارم.

شبتان پر از ستاره باد...........

ستاره سه‌شنبه 22 اردیبهشت 1388 ساعت 17:45 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام و وقت بخیر دوست عزیز
به کدامین گناه ؟؟
اگر انسان یاد قیامت را فراموش کند ، دلیلی ندارد که مقید به ضابطه
و قانون باشد.
تا کی قانون گریزی ؟؟
به روزم و منتظر حضور سبزتان
در پناه رحمت دوست

م.عروج سه‌شنبه 22 اردیبهشت 1388 ساعت 18:35 http://shabtub.persianblog.ir

سلام.
خب خوشحالم که موافقت شد. پس کارای هماهنگی رو می زاریم بر عهده محیا که می شه مدیر روابط عمومی وب خونه
خوبه؟

م.عروج سه‌شنبه 22 اردیبهشت 1388 ساعت 18:58 http://shabtub.persianblog.ir

دوستی کدومه؟ شما بابایی وب خونه هستی یادت رفته حاجی؟
راستی گفتم که؟
من هرکی رو که دوستش دارم و ازم بزرگتره بهش می گم حاجی.
حتی به مدیر آموزشگامون. باورت می شه؟

سوگند سه‌شنبه 22 اردیبهشت 1388 ساعت 21:11 http://sogandenik.blogfa.com

سلام به قاصدک عزیز ممنون که به یادم بودید راستش من خبر نداشتم مشکل ارتباطی داشتید تا خودتون فرمودید والله خدمت میرسیدم امیدوارم که سلامت تندرست باشی ممنون که خبرم کردید

دیر رسیدم ، زود رفته بود. سراغش را گرفتم ،جواب دیگران قهقهه هاى خنده بود. (فواد ذکایی)


قاصدک بارون چهارشنبه 23 اردیبهشت 1388 ساعت 10:33 http://ghasedakbarun.blogfa.com/

سلام.چرا جای کامنت دادن نداره مطالب جدیدتون؟سیاست تازه ایه؟

alnilam چهارشنبه 23 اردیبهشت 1388 ساعت 10:48 http://www.zanooy-orooj.persianblog.ir

سلام!
اه این بلاگ اسکی با من لجه یه عالم باز نوشتم یادم رفت کپی کنم اینم گفت امکان درج وجود نداره بعد یه نظر خالی فرستادم رفت اه! ببین بابایی...
چطورید شما؟
این ۷۲ساعت کذایی تموم نشد؟! الهی بمیرم میدونم الان چی میکشید چقدر دلتون واسه بچه هاتون به خصوص اون ته تغاریه تنگه! نازییییییییی
بابا خان میگم به نظر من بهتره اسم بلاگ یه اسم خونوادگی باشه نظر شما چیه؟!
میبینید هرچی کار سخته شما آقایون میندازید گردن من منم که از خداااااااامه! از فردا پی میگیرم فقط زودتر اسم بدید.
یاعلی

سوگند چهارشنبه 23 اردیبهشت 1388 ساعت 10:52 http://sogandenik.blogfa.com

باید ایستادوفرود امد
برآستان دری که کوبه ندارد,
چرا که اگر به گاه آمده باشی دربان به انتظار,توست و
اگربی گاه

صبور پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 09:36 http://sangesabor.blogfa.com

سلام قاصدک

هنوز مشگل ارتباطی داری؟ انشالله که بزودی درست میشه!

منتظر اپ جدیدتان هستم

خوش و خرم باشی

alnilam پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 11:06

سلام!
ایول بالاخرا خطها درست شد؟!
بابایی جوابیه دارید!
یاعلی

بهار پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 12:05 http://baharjoOn69.blogfa.com

سلام. خوبی شما؟
چرا آپ نمیکنید پس؟
من آپ کردم. ولی خوب نیست.
احساس سرخوردگی میکنم.( نیشخند)

alnilam پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 12:16

سلام بازم
نه بابایی به جون خودم مرگ خودم جون همین یه دونه بچم من خوندم اتفاقا خیلی هم فکر کردم یعنی چی این جمله که اومدم پیش دوستم و اینا اما تهش معنیشو نفهمیدم به مرگ خودم راست میگم(گریهههههههههههه) من خوندمش خشنگ.

مرتضی پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 12:44 http://mani83.blogsky.com

بازهم زیبا بود ...

نکنه خودتون زیر بارون ... آره

وای وای

فاطمه پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 14:43 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام بابایی خوبی؟
میخواید برم مخابرات حالشونوبگیرم با این زبونم!!!نه بابا ابجی حالش بده ؟!!ازهمین کارا میکنی که بابایی میگه حرفاموخوب نمیخونید من به پای این ته تغاری باید بسوزم!!!
یاعلی

ستاره پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 15:43

سلام و روزتان خوش

خبری از شما ندارم.امیدوارم که هر جا هستید سلامت و

سربلند باشید.

در پناه حق

م.عروج پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 17:26 http://shabtub.persianblog.ir

سلام.
فک کنم شما تا این کامنت دونی هم به ۱۰۰ نرسه نمی خوای آپ کنی نه؟
رفتم نظرتون رو توی وب محیا خوندم.
من که پایه ام اومدین شابدالعظیم به من هم خبر بدین بیام. من به محیا گفتم شبا ۹ تا ۱۰ وقتم آزاده. البته دوشنبه ها اینجوریه
که برعکس محیا هم فقط دوشنبه ها میاد طرف ما
یا حق

چشم آقا چشم...همین الان دارم پست جدید را مینویسم...تا بعد

سهیل پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1388 ساعت 18:46 http://www.unilove.persianblog.ir

سلام قاصدک جون خوبی عزیزم؟چقدر هم چیز عوض شده!!!اینجا اونجا همه جا تغییرات زیادی دیدم!!!نمیخوای به مباحث قبلیمون ادامه بدی؟من هنوز کلی سوال دارم که جرات ندارم برم از کسی بپرسم.

غروب جنگ چهارشنبه 6 خرداد 1388 ساعت 12:26

سلام
اِنَّآ أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ
شهادت بانوی دو عالم تسلیت باد
مهدوی باشید

منم تسلیت میگم ...تشکرازحضورتون..یاعلی مدد

شمس دوشنبه 8 تیر 1388 ساعت 04:45 http://mushtagh.blogfa.com

خیلی زیبا بود و با نشاط
وقتی می باره بر زشت و زیبا یکسان می باره و این ماییم که تقسیم می کنیم مخلوقاتش را
وگرنه از نظر او نه خوب هست و نه بد
او فقط هست
هما هست که در کتاب آسمانی تورات آمده که ؛ هستم ؛

ساغر دوشنبه 23 شهریور 1388 ساعت 21:31

قاصدک جان نگو قرمزی که دیگه هیچی اخه این تیم با این رنگ جیغش که ادم دو دقیقه نمیتونه رنگش و تحمل کنه چی داره حیف نیست براش وقت می ذارین می خواین وقت بذارین یه تیم باشه که ارزش داشته باشه لا اقل رنگش بهتون ارامش بده استقلال و عشقه جناب
عاشق خیس شدن زیر بارونم با نظرتون موافقم انگار وقتی خیس اب میشم حس میکنم یکم از بار گناهم کم شده منم مثل شمام چتر ندارم

البته درست همون ایامی که این پست را نوشتم(برای دیگردوستان توضیح بدم که این کامنت ماهها بعداز نوشتن این پست جواب میدم)دست از تعصبات کور شسته بودم ولی بله.قبلش تعلق خاطر داشتم به قرمزها.ولی الان قرمزوآبی برام فقط و فقط فوتبالیستند و بس.!!.
بارون "رحمت واضح خداست که برسرهمگان و بصورت یکنواخت جاریه.
خوشحالم که شماهم زیرباران رفتن بدون چتر را دوست دارید.سلامت باشید و برقرار.یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد