*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

اگر غم لشگر انگیزد...

 ...پـلـّـه پـلـّـه تـا خـدا... 

 

 

 

...ماه من غصه چرا؟...

آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست ؛ گرم و آبی و پـُر از مهر به ما میخندد

یا زمین را که دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت

بلکه ازعاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید...

و در آغاز بهار ؛ دشتی ازیاس سفید ؛ زیر پاهامان ریخت..

تا بگوید که هنوز؛ پـُر ِامنیت احساس خداست...

...ماه من غصه چرا؟... 

تو مرا داری و من هرشب و روز

آرزویم همه خوشبختی توست...

ماهِ من ؛ دل به غم دادن و از یأس سخنها گفتن

کارآنهایی نیست که خدا را دارند...

ماه من ؛ غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید...

یا دل شیشه ای ات از لب پنجرهءعشق زمین خورد وشکست

با نگاهت به خدا ؛ چتر شادی وا کـُن...

و بگو بادل خود ؛ که خداهست "خداهست"

او همانیست که در تارترین لحظه شب؛

راه نورانی امید نشانم می داد...

او همانیست که هرلحظه دلش میخواهد

همهء زندگی ام غرق شادی باشد...

ماه من ؛ غصه اگرهست بگو تا باشد...

معنی خوشبختی بودن اندوه است...

این همه غصه وغم ؛ این همه شادی وشور

چه بخواهی و چه نه" میوهء یک باغـند...

همه را باهم و با عشق بچین

ولی از یاد مبر " پشت هرکوه بلند

سبزه زاری ست پـُر از یادخدا...

و در آن باز کسی می خواند...

...که خدا هست...خدا...

...و چرا غصه..؟ چرا...؟

*مهین رضوانی فرد*   

 یاعلی مدد  

پس از باران: نذر جمعه هام برقراره هااا.!.توی قاصدک ِآدینه ها.!. 

حتماًیه سر بزن.!.البته"شرمنده میکنی که میآی.!..