*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

خواهش میکنم؛رأی ندهید! هرگز...

 

قبل نوشت!:(۱)این قسمت هیچ ربطی به مبحث این مقال نداره.!!

قبل نوشت!:(۲)فضا و آدمهای این نوشته وجودخارجی ندارند!!...هرگز...!

کاملاْ براساس تخیّلات نویسنده میباشد! ازبس مدینه فاضله ندیده خب!!!

 

زندگی گرمی دلهای بهم پیوسته ست     تادر آن دوست نباشد همه درها بسته ست 

 

چندشب پیش داشتم میرفتم هیئت هفتگی مون که توخیابون صدای فریاد(آی دزد آی دزد)خانمی محجّبه که داشت از اتومبیلش خارج میشد توجهم راجلب کرد.!.بیشتر که دقت کردم دخترخانمی که همراه اون خانم بودرادیدم که داشت میدویددنبال یه موتوری...رسیدم به میدون که دیدم اون خانوم جلوی پاسگاه مستقر درمحل غمگین و مضطرب نشسته و آدمها بی توجه به حال اونا درگذرند.!.وعجیب اینکه سبزپوشان مخلص"ناجا"همونهایی که فقط محض رضای خدا این حرفه رابرگزیدند وافتخار میکنندبه سربازی آقا امام زمان(عج)وهیچ چشمداشتی ندارند الّا دریافت مالیاتهای مردم جهت حفظ امنیت! خیلی بی تفاوت تر از مردم فقط لطف کردند و به این خانوم اجازه دادندبنشینه روی پلکان جلوی پاسگاه.!.موتورسوار هم ازجلو چشم همین عزیزانِ سختکوش! سریع دنده عوض کردو رفت که رفت.!.نه کوششی و نه وفایی!!.دلم بدجوری سوخت برای اون خانوم..آخه خودم یکبارهمین حالت رو تجربه کردم..اونم درست جلودید مأمورقانون..موتوری پول راقاپید ورفت..مأمورکلانتری هم دادکشیدسرم که اصلاً این همه پول پیش تو چی میخواسته.!!.(خداوکیلی حقیقته هااا)اونجابودکه منم به تأسی ازدیگران به راهم ادامه دادم درحالی که از درون این شعر اخوان ثالث را فریاد میزدم: 

 

 سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سر ها در گریبانست
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را 

نگه !جز پیش پا را دید نتواند!که ره تاریک و لغزان است
و گر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزانست
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک 

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است
پس دیگرچه داری چشم زچشم دوستان دور یا نزدیک؟ 

مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر ییرهن چرکین !
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ... !
دمت گرم و سرت خوش باد ! سلامم را تو پاسخ گوی! 

در بگشای ! 

 

 

 

 

 

خواهش میکنم" رأی نـدهـیـد.!.

 

قبل از شروع"دوست عزیز"اگردراین نوشتارسخن زشت وناپسندی دیدی"به بزرگواری خودت ببخش

 

  

 

میزنم تهمت و بهتان و چو گویند مزن...میزنم جیغ و کنم داد که آزادی نیست 

 

ازنوجوانی لحظه شماری میکردم کی روزانتخابات میرسه تابه چشم خودم ببینم که یک سال بزرگترشدم وحالا دیگه میتونم توسرنوشت مملکتم تأثیرگذارباشم.!.ولی این روزها هرچی به روزانتخاب نزدیکترمیشیم حالم خرابترمیشه!.چراکه اینروزها همه یادشون رفته که همین انتخابات هم از صدقه سری انقلابیه که حاصل زحمات ملتی به رهبری امام خمینی(ره) و یاران صدیقش بوده..این همه بداخلاقی؟؟این همه تهمت؟؟ 

مگه اینها که کاندیدشدند تا همین دیروز بین مانبودند؟؟خوب بود مثلاًمحسن رضایی تو همون ایام دفاع مقدس به شهادت نائل میشد تا الان اتوبانی به عکسش مزیّن باشه ونامش؟!.یا اینکه میرحسین اگه راست میگه چرا تو همون هفت تیربابهشتی شهیدنشدتا الان تمبریادبودش راچاپ کنیم؟!..کروبی چرا سرپیری یاد ریاست افتاده؟؟چرا ازچنگ ساواک و بعدها درفاجعه حج خونین به سلامت عبورکرد؟؟ 

یا احمدی نژادکه از دل دانشگاه جذب گروهکها نشد و رسید به اینجا؟اصلاًازکجامعلوم کمونیست نباشه؟!.البته آقایان رضایی و کروبی؛خودشونم میدونندکه برای گرم شدن تنورانتخابات وارد عرصه شدند و حتماً که ازاین دست تهمت ها فعلاً ! در امانند.!.ولی.!.واقعا!که خجالت داره.!. 

در این نوشتار اصلاًقصدحمایت ازکاندید خاصی راندارم 

 

برای همینم به نشانه حُسن نیّتم "لوگو وشعار قاصدک رابمدّت ۲روز حذف میکنم.!. 

ولی یادمون نره؛ ماملتی بودیم مهرورز.عشق به آب وخاک و قدردانی ازخدمتگزاران آیین مابود...ما شهره خاص و عام بودیم...حتماً باید یه جنگ پیش بیاد تا مثل یه سدّ آهنین جلوی متجاوز بایستیم؟!.یا اینکه یه زلزله قوی ترو مخرّب تر از بم؟!!.چرا تو شادی ها ودرزمان آرامش نمیتونیم همدیگه را تحمل کنیم؟؟!.متاسفانه به جایی رسیدیم که چنین ایامی بیرحمانه طرف مقابلمون رامورد ناجوانمردانه ترین الفاظ و تهمتهاقرارمیدهیم.البته زیاد هم مقصر نیستند و نیستیم.!. 

آخه تازه چندساله که داریم تحمّل میکنیم مخالف را.!. 

عادت کرده بودیم به زورگفتن و شنیدن..مارو چه به دموکراسی؟؟. 

آدمها تا موقعی خوبند که مثل ما فکرکنند..فرقی هم نداره.. 

همسراون فرمانده شهیدتا موقعی محترمه که کاندیدای ما رو تاییدکنه.!. 

رزمندهء ایثارگر و آزاده و جانباز تاموقعی عزیزند که مثل مافکرکنند.!.

معلم باید مثل ما بیندیشه..دانشجوی روشنفکرنما ! را چه به تفکر؟!. 

مااین حق را برای استادشون قائل نیستیم! چه برسه به این جوجه فکلی ها.!!. 

طلاب علوم دینی و حوزه های علمیه تاوقتی مشغول تدریس وتبیین فقه جعفری اند 

 که چشمشون به دهن ماباشد واز امام زمان نگویند مگر بر میل و اراده ما.!!

اگه اینطوره خب چه فرقی با رضا خان قلدر داریم؟!.اصلاًچراانقلاب کردیم؟!. 

یعنی فقط همون جوونهایی که شهید شدن اضافه بودن؟؟ 

متاسفم.!.تمامیّت خواهی یعنی همین.!.چی به روزمون اوردند؟!  

 

با من اکنون چه نشستنها ، خاموشیها
 

 با تو اکنون چه فراموشیهاست
 

 چه کسی می خواهد...من و تو ما نشویم
  

خانه اش ویران باد
  

من اگر ما نشوم ، تنهایم... 

 

تو اگر مانشوی؛خویشتنی
 

 از کجا که من و تو
 

 شور یکپارچگی را در شرق   باز برپا نکنیم
 

 از کجا که من و تو...مشت رسوایان را وا نکنیم

 

دوست عزیز..هموطن گرامی.!. 

اگر هنوزفکرمیکنی رأی دوستت به کاندیدای مورد علاقه ش رأی به امریکا و عمّّال صهیونیسته.!.اگر معتقدی که رأی هموطنت باعث میشه فردای قیامت خدا تو رابازخواست بکنه.!.و این آرا موجب روشن کردن آتش جهنم برای تو بشه!!.اگرهنوزدراین خیالی که فقط و فقط کاندیدای تو! مورد تأیید آقاامام زمان(عج)هست وبس!..اگر ایمان داری که بچه ءبالا شهررا فقط توی دیسکوها میشه دید و اکس پارتی ها.!!.ویا اینکه مرفّهین بی درد و رپ ها رو چه به انتخابات؟!!

اگرچنین عقیده ای داری خواهش میکنم.توبیا و رأی نده.!!. 

توچرا خودتو شریک جرمشون میکنی؟!.تو رأی نده.!. 

چراکه اونها چه تو بخواهی وچه نخواهی"به عشق این آب و خاک" 

وبه پاس زحمات بزرگان و پاسداشت خون شهیدان؛ می آیند و رأی هم میدهند.!. 

فقط از شما خواهش میکنم ..نه..عاجزانه تقاضامیکنم..رأی ندهید...همین وبس   

پ.ن:

اگربااین نوشتار ناخواسته باعث رنجش خاطر عزیزی گشتم عاجزانه تقاضای عفو دارم.

نظرات 61 + ارسال نظر
غریبه چهارشنبه 13 خرداد 1388 ساعت 00:36 http://http://banouye-sib.blogsky.com/

سلام به قاصدک گرامی

میدونید ای کیوی بنده پایینه شرمنده

حتما شما هم از افعال معکوس استفاده کردید و من منظور شما رو خوب نگرفتم به بزرگی خودتون ببخشید

کی گفته من به شما سر نمیزنم ....حتی اگه از مطالبتون هم خوشم نیاد خدایی نکرده شما ها به گردن ما خیلی بیشتر از اینا حق دارید و تا هستم خدمتگزار تمام جانبازان عزیز هستم

اگه کوتاهی شده بنده حقیر رو به بزرگی خودتون ببخشید

من نمیتونم حرفم رو نزنم و همیشه شاید تلخ هم بگم اما باید حرفم رو بگم اگه نگم مدیون دلم میشم و فکر کردم شما میگید رای ندید منم گفتم اگه رای ندیم خوب اینا همیشه بجای ما تصمیم میگیرند که البته هنوزم امیدوار نیستم در انتخابات تقلب نکنند و ان کار دیگر را نکنند و خواسته خود را بجا بیاوردند
باز هم از حضورتون سپاسگزارم

موفق و پیروز در گاه حق باشید

بازم به کلبه حقیرانه من سر بزنید

اختیار دارین..دوست عزیز.
ولی حداقل اینبار اومدی که بخون!!!...
با احتساب رای های خاموش! نمیتونن تصمیمی بگیرن جز الوداع!!!..
الوداع ای خاطره ها......این میزها به هیچکس وفا نکرده..الوداع.خیابان پاستور.!!...
سبز باشید و سبز!!!

سهیل چهارشنبه 13 خرداد 1388 ساعت 09:57 http://sobhe.blogfa.com/


سلام ووقت بخیر بر سرورگرامی و بزرگوارم
راستش بنده شرح حال و وصف خوبی های شما را این چند روزه زیاد شنیده ام و از شما چه پنهون مشتاق هم بودیم که بیایم و ببنیم اینجا چه خبر هست.ولی باور بفرمایید این چند روزه چندین و چند علت با هم دست به یکی کرده اند تا اخلاقیات من کمی تا قسمتی تغییر کند و حال و حوصله چندانی نداشته باشم .مگرنه یقین بدانید که خیلی زودتر از اینها خدمتتون می رسیدیم و همراه با سایر دوستان می زدیم و قالب وبلاگتون را کج و کوله می کردیم و اون ساعت با اون کرم زیبایش را اونجا با هر قیمتی که شده نصب میکردیم. راستی نمیدونم بهتون گفته اند یا نه من از همان ابتدایی که اون ساعت و اون کرم را دیدم به صورت بسیار عجیب با اون کرم به همذات پنداری رسیدم و یک جورایی خودم را همانند اون کرم دیدم که دارم دور خودم می چرخم و در گذر این چرخیدن تنها و تنها زمان و ثانیه ها را به بطالت از دست میدهم. باز این کرمه خوبه وقتی که می چرخه زمان را به دیگران لااقل نشان که میدهد ولی من فقط زمان و فرصتها را از خودم و دیگران میگیرم.
به هرحال خوشحالم که توانستم خدمت برسم و امیدوارم که این فتح بابی باشد برای ارتباطات بیشترو بهره بردن بیشتر از سحر قلم توانای شما.
اگر عمری باشد و فرصتی باز خدمت خواهم رسید.
در ضمن خدمت اون بزرگواری که فرموده خدایی نکرده من میتونم با شما مقابله ای داشته باشم از طرف من عرض بنمایید که "سهیل گفته ما همان پشه هم نیستیم" ای اقا شما دیگه چرا باور می فرمایید. ما کجا و بزرگوونی همچون شما کجا؟ تا کی و تا سالیان سال ما باید زانوی تلمذ بر استان مکتب بزرگوونی همچون شما بر خاک بساییم تا بتوانیم مگر گوشه ای از کرامات و معلومات ومراتب شما را مگر تازه ببینیم نه اینکه حس کنیم. به هرحال ما کوچیک شما هستیم که هیچ شاگرد شما هم هستیم که هیچ طرفدار میرحسین هم هستیم .
به امید اینکه ایرانی سبز داشته باشیم
میزبان هر روز شما باحافظ : سهیل

به به.!!.آقاسهیل لسان الغیبی!!!
اقا به من گفته بودن شما پوز منو میزنید!! نگفته بودن نابود و زمینگیر میکنید!!.
من که مردم از شرمندگی..!!.رحم کنید لطفاْ..فقط خدا وکیلی شما دیگه به قالب
وبلاگ من کاری نداشته باشید.!.ممنون..همون یه بار کفایت میکنه!!.
بله شنیده بودم مراتب ارادت تون را به اون کرم بدقوارهء خانوم معلم.!!.
بنده نه تنها کرامت ! ندارم..مراتب و معلوماتم ندارم!!
معلوماتم کجا بوده؟؟؟بنده حتی هاله نور سبز هم تمیتونم ببینم چه برسه به کرامت!!
اولین فرصت خدمت میرسم.ولی تااونموقع کماکان سبزباشید...همیشه

حمید - در کوچه باغ های آسمان چهارشنبه 13 خرداد 1388 ساعت 11:44 http://hke.blogfa.com

اونهایی که بودند اینجوری میگن :

ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود. قــلبـى از کار ایستـاد که میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احـیا کرده بـود. بــه وسیله دوربین مخفـى اى که تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى که گوشه هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دلها بر افکند که وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممکـن نیست. لبها دائمـا به ذکـر خـدا در حـرکت بود.
در آخرین شب زندگى و در حالى که چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل کرده بود و در حالیکه چندیـن سرم به دستهاى مبارکـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى کرد. در ساعات آخر ، طمانینه و آرامشى ملکـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اکرم (ص) را زمـزمه مـى کـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود که روحـش به ملکـوت اعلى پرواز کرد. وقتى که خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـویـى زلزله اى عظیـم رخ داده است ، بغضها تـرکیـد و سرتاسر ایران و همـه کانـونهایـى کـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــکپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد. هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل کنترل مردم را در آن روزها تـوصیف کند.

السلام علیک یا روح الله ایها العبد الصالح

به همین زودی از رفتنشون 20 سال میگذره... تسلیت میگم

آقاحمید..ممنون..
منم سالگرد ارتحال رهبرکبیرانقلاب حضرت امام خمینی(ره)را به عموم
پیشگامان و رهپویان انقلاب اسلامی تسلیت عرض مینمایم..
براستی که چقدراین روزا جای امام خالیه.؟!!!!!..
کجاست ببینه انقلابی که براش اینقدرخون دل خورد دستمایه اهداف خاص گروهی خاص! شده؟!!!..افسوس ..نمیشه بیشتر گفت.!!!.

ستاره چهارشنبه 13 خرداد 1388 ساعت 12:53 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام و ظهرتان بخیر

خدا را شکر دیگر ممنوعیت حمایت از سبز عدالت برطرف شده

چون شما شعر زیاد دوست دارید برایتان میفرستم.

آنان که به حق قافیه را باخته اند

بر پرچم سبز موسوی تاخته اند


ترسند که سبزی صداقت امروز

بر باد دهد هر چه ریا ساخته اند

خدمت شما دوست بسیار عزیز

دوست عزیز
بنده نه ممنوعیت داشتم و نه محدودیت!!
اونم که دیدید خواستم ملاحظه دوستان را بکنم.!.
الانم بیشترنمیتونم درخدمت باشم چون میرحسین دم در واستاده کارم داره خب!!
بعداْ خدمت میرسم!!.............فقط سبز باشید...همین!!.سبزسبز

سمانه چهارشنبه 13 خرداد 1388 ساعت 13:48 http://roz-siah.blogfa.com

سلاااااااااااااااام بردوست عزیز باکمی تاخیر...
خوبین سلامتین ...
اول بگم سه تاکتابخونه شعر ندارم فقط 5تاکتاب دارم که توش شعر هست یکیش کتاب 1000تا دوبیتی شعر ویکی دیگه کتاب آهنگهای ایرانی وبقیه شعرها هم توسررسید پیدا میکنم ...
شما هروقت اومدین بیاین واجب نیست زود به زود بیاین...ماچاکرتونم هستیم ..
فقط بگما من خودم بسیجیم اصلا ازسیاست خوشم نمیاد ونمیدونم چرا ؟؟؟؟!!!
ولی به قول بعضیها که اس ام اس بهم میدن ومیگن: رای ما فقط میرمحسن کروبی نژاد ...فکرکنم باید همینو تو برگه رای نوشت...
خدا کنه انتخاباتم تموم بشه وهمه عالم وادمم میدونن احمدی نژاد میشه ولی کی بشه تموم بشه زودی اینقدر آبروریزی نکنن توی سخنرانیهاشون و آبروی مملکت رو جلوی خارجیها ببرند...
موفق وسلامت باشی ومخلصتیم نوکرتیم دربسسسسسست..

خب منم همینو گفتم دیگه.!!..تازه .شانس اوردم از سه تا کتاب تون منو شعر باران میکنید!
ولی من قبلا هم گفتم بازم میگم:همینکه میگن نتیجه انتخابات از قبل معلومه
هم کار همونهاییه که از رای مردم میترسند!.برای همینم تودل مردم راخالی میکنن
پس رای بدین و مطمئن رای بدین..نه بی تفاوت..!!
منم گفتم و میگم که::مخلصیم دربسسسسسسسست

سمانه چهارشنبه 13 خرداد 1388 ساعت 13:56 http://roz-siah.blogfa.com

فقط همینو بگم چه من بخوام وچه شما بخواین ...چه من رای بدم وچه رای ندم دوره آخرالزمان باید بیاد وآدمهای بد میان تومیدون و حق همه خورده میشه چه بخوایم وچه نخوایم این دست خداست وهیچوقتم دنیامون گلستون نمیشه...
در مورد نیروی انتظامی بگم که یه داستانش تو شهر ما اتفاق افتاده که یکی از همینا بادرجه بالا دنبال دختر دانشجو بوده وبه هرطریقی باهاش رابطه داشته و...وبعدشم این دختر حامله شده بودو وقتی به افسری که زن وبچه هم داشته گفته :حالاکه این اتفاق افتاده بیا ازدواج کنیم اونم خوشش نیومده و برده دختر دانشجوی غریب رو بیرون از شهر وکشته وفقط این دختر شانس آورده شماره این پلیس توی گوشی تلفن همراش بوده وتونستن پیداش کنن وگرنه هیچوقت نمیتونستن پیداش کنند...
یکی دیگه هم اینکه یه شبی نزدیک خونمون قاچاق گازوئیل میکردن زنگ زدیم 110 که بیاین ببینید چه خبره ..بعد حدود 15دقیقه 110 زنگ خونمون زده گفته بچه های ما آدرس خونتون رو پدا نکردند(خونمون نزدیک خیابون بوده وادرسشم سرراسته) بعد ازاینکه دوباره آدرس دادیم تازه اومدن در خونمون گفتن شما زنگ زدین خبر دادین...بابام اینقدر جوش اومد وگفت چرا حفاظتی کارنمی کنین ..فردا اگه آزادش کردین همین بنده خدا اومد درخونمون وخانوادمونو کشت ورفت شما چیکارمیکنید ووو...اینم وضع مملکتمونه مثلا 110 داریم ...خدایا رحم به حال ما بکن.

والله چی بگم؟؟!!.باورکنید من بدتر از اینها هم دیدم و شنیدم..!!
وقتی مأمور نیرو انتظامی کارت جانبازی را پرت کنه و بگه کارت شناسایی معتبر بده...وقتی ماموری دیگر جلوی جانبازی راوسط تابستون بگیره به این جرم که چرا اینقدر عرق میکنی؟!!.بعد جلو همون مامور آقا دزده کیف قاپی کنه و بهش بگی چرا نگرفتیش؟!.اونم جواب بده اگه منو با قمه بزنه تو جواب خانوادمو میدی؟!!...بهش میگم مگه تو این لباسو نپوشیدی تا حافظ امنیت و ناموس من وامثال من باشی؟!.وجواب بده برو بابا دلت خوشه.!!..دیگه معلومه که بزرگترهاش دست به کثافتکاریهای بدترازاین بزنن..باورکنید اگه این حرفها رو کسی دیگه بزنه هزارتا انگ بهش میخوره..گرچه جانبازان هم دیگه محرم نیستن و ......!!

صبور چهارشنبه 13 خرداد 1388 ساعت 15:28 http://sangesabor.blogfa.com

سلام

خوب میشه گفت من تقریبا شدم خواننده ی نظراتتون!!!و مناظره و جواب های جالب شما!!!

چیکار کنم خوب هر چی فکر میکنم هیچی ندارم بگم !!

ولی میام اینجا چشم و گوشم باز میشه !! خوبه دیگه اموزشگاه ازاد مجانی!!!! ممنون ازتون

مگه من باعث باز شدن چشم و گوش شما شدم؟؟؟
من خودمم چشم و گوشم بسته ست!!!....خیلی......
ولی خب خوشحالم که باعث تفکرتون میشم......بازم بیا..
ولی منتظر اومدن من نباشیدهااا..اینروزا سرم شلوغه..تا بعد.یاعلی مدد

ستایش چهارشنبه 13 خرداد 1388 ساعت 18:28 http://setayesh2200.persianblog.ir

سلااااام بر آقای پدر.

راستش گفتم پیش بقیه اومدم پیش شما هم بیام.
یاد دخترتون باشین تا برگردم . جامم حتما خالی کنین.

یه چیرزی بگم؟ واسه انتخابات ایرانمو از این بابت خیلی خوشحالم این اولین دوره انتخابات رییس جمهوریه که من ایرانمو فضای انتخاباتو می تونم از نزدیک ببینم.

حتما به یادتونم شمام به یادم باشین.
خداحافظ تا چند وقت دیگه

خیلی خوشحالم کردی..خانومی....باورکن....
فقط ازت میخوام که انتخابت خوب و آگاهانه باشه نه از روی تعصب..همین
منم بیادتونم..همیشه...خوش باشی و همیشه سبز

فاطمه چهارشنبه 13 خرداد 1388 ساعت 20:44 http://omresokhteh.blogfa.com

سلام خوبین بابایی؟
ببخشید امروز دیر اومدم فقط خواستم غیبت نخورم(نیشخند)
از بس دنبال قالب میگشتم دیگه نشد بیام نت...

ای مومنین تا میرحسین یک یا حسین
سبز باشی ومانا

من از همه کس نومید و سردم جزعشق
ازهیچ کسی خیرندیدم جزعشق
بامیرحسین موسوی می مانم
چون ازهمه کس شکست خوردم جز عشق

همین........................سبز باشی و البته مانا !!

فاطمه پنج‌شنبه 14 خرداد 1388 ساعت 01:10 http://omresokhteh.blogfa.com

سلام اقاجون حالتون بهتر شد؟
خوب مشغول انتخابات شدین؟دیگه سرتون حسابی شلوغ شده

دیگه قالبم همینه مطمئن باشین دیروز حسابی مشغولم کرد!!!
اومدم خبر اپو بدم هر چند نمیخواستم تا روز مادر اپ کنم ولی دیگه نشد هر چند همیشه منو شرمنده میکنید وبدون دعوت سر میزنین.
سبز باشید وسبز ومانا

نه بابایی چه کشکی؟!.انتخابات کدومه؟!.من اگه رای ام میتونست تغییربده همون چهارسال پیش تغییر میداد نه اینکه حالا ببینم این همه تحقیر ملت را...واقعا این برای یک مقام اول مملکت زشت نیست بیاد و همسرکسی را بخاطر منافع خود وجناحش با نام بردن از امام زمان به سخره و هتاکی بگیره؟؟.بگذریم..میام میبینم پستت را....شادباشی

محمد پنج‌شنبه 14 خرداد 1388 ساعت 14:27 http://sokhteh.blogfa.com

سلام سالار خوبی؟بابای مرامت منو اسیرت کرده بچه تهرون.نمی دونی وقتی نماز می خونم انگار تو .....خودت می دونی چی میگم.بابا خووش مرام بیا وبلاگمون؟یه وبلاگ جدید زدم با نام درد ودل حتما بیا منتظرم .یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد