*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

سکوت

اینم آپ جدید!!  

خب نه حس نوشتن دارم و نه مطلب بدرد بخور!! 

سکوت؛سرشار از گفتنی ها و ناگفتنی هاست!!! 

سکوت علاج روزمرگی و تکرار ِ مکّرراته!!!

فقط بخاطر اینکه کامنت دونی دیر بالا میاد  آپ کردم

چون نخواستم معطل بشید ولاغیر 

نظرات 61 + ارسال نظر
سمانه دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 ساعت 11:51

اینم به جا آجی فاطمم عمو

انشاالله فاطمه خانوم هم بسلامتی برمیگردن..ممنون..

ساغر دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 ساعت 12:29

ایول به داداش سلیمون!!!

سلام عمو جون خوبین؟؟؟
میخواستم بازم از سکوت بنویسم ولی گفتم بهتره با نوشته هام اذییتون نکنم...
آخه اینا بخاطر دل گرفته ی خودمه...
ببخشی دیر اودم...
کمی کسالت داشتم...
الان بهترم...
سلامت وشاد باشین

به به.ساغر خانوم هم نو تکلمش داره عوض میشه..ایولللللللللللللل
ممنون..شما خوبی..بلا دوره انشاالله..
هروقت هرچی خواستی یا بقول سمانه خانوم؛ خاستی! بنویسی از هرنوع؛ اینجا را خونه خودت بدون..ممنون از لطفت..یاعلی مدد

کاژا دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 ساعت 13:31 http://www.physicsalfabet.blogfa.com

سلام قاصدک عزیز
حق با شماست.
ولی باور کنید که از همون اولین روزی که این پست رو گذاشتین، اومدم و هی خواستم چیزی بنویسم، ولی نتونستم .
هم ناخوش احوال بودم و نمی تونستم پشت کامپیوتر بشینم و هم ، راستش رو بخواین، دل و دماغ نداشتم!!!
اما حالا براتون می نویسم :
سکوت من سرود است!
و گرسنگی ام نیز
سیری!
در تشنگی ام، آبی است!
و در هوشیاری ام
مستی!
و در غربتم
لقا!
در باطنم کشفی هست !
و در درونم
خفا!
تا به کی شکوه کنم از اندوه خویش؟
و قلبم با اندوه تبانی کند ؟
تا به کی بگریم
و دهانم پر لبخند؟
تا به کی تمنای دوست کنم
دوستی که در کنار من است؟
تا به کی دنبال چیزکی باشم
حال آن که در نزد من است؟
فراش
شب قیرگون مرا بر پهنای خوابم می پراکند
اما فجر
آن را جمع می کند
در آیینه ی خیالم به جسم خود نگاه کردم
روحم را در بند اندیشه ام دیدم
آن که مرا آفرید
و وسعتم داد
و بخشید
در درون من جای دارد
مرگ و جایگاه ابدی در من است
بعث و نشر در من است
اگر من زنده نباشم
هرگز نخواهم مرد
و گر نفس را خواهش نباشد،
به درون قبر نخواهم خفت
نفس خویش را پرسیدم
" روزگار با آرزوهای بسیار ما چه خواهد کرد ؟ "
گفت :
" من همان دهرم!!! "
( جبران خلیل جبران )

خانم فیزیک محترم..منظورم این نبود که برا این پستم کامنت ندادید!!
گفتم تازگی کم پیدا شدید ..همین..
اما واقعا مطلب انتخابی تون قشنگ بود..ممنون..
زنده باشید و انشاالله رفع کسالتم شده...یاعلی مدد

هستی دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 ساعت 14:21 http://gloeniloofar.blogfa.com

سلام عمو جون وبلاگم آپ شده ممنون می شم تشریف بیارین متشکرم

اومدم خدمتتون..یاعلی مدد

قاصدک دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 ساعت 23:56 http://m-ghasedak.blogfa.com/

سلام قاصدک جانم.خوبی؟
اومدم تا به قولم وفا کنم. پست تشخیص هویتت رو خوندم.خاطره ی با نمکی نوشته بودی! فکر نمی کردم تا این حد شوخ طبع باشی! ؛-)
دقت کردی امسال زدی تو خط خاطره نویسی! و از خاطره ی امتحانت شروع کردی!
راستش یکم ناراحتم! آخه اومده بودم و برات یه نظر گذاشته بودم. ازت خواسته بودم یه سری به وبلاگم بزنی و نظرت رو راجع به تغییراتی که توش دادم بگی. ولی نیومدی! :-(
حتما نظرمو ندیدی ، نه؟ آخه تائیدش هم نکرده بودی!
حالا دوباره ازت دعوت می کنم بیای.رومو زمین نندازی ها! :-)
فقط یکم باید منتظر بمونی تا موزیک وبلاگم لود بشه.
منتظرتم...
شاد باشی
بای بای

اولا واقعا خوشحالم که اومدی ولی باور کن چندی پیش تو فکرت بودم که چی شده کم پیدایی؟؟!!!.اما باور کن هیچ کامنتی که مضمونش اینی که شما گفتید باشه بدستم نرسیده وگرنه حتما شما هم تایید میکنید که محاله نسبت به کامنت هردوستی بی تفاوت باشم حتی شده درهمینجا هم واکنشی نشون بدم اینکار را کردم و حتی کامنتهای مخالف و بی ربط را.چه برسه به کامنتهای دوستان عزیز و قدیمی.
چشم الان خدمت میرسم اما مدتیه اسپیکرهام خرابه و موزیک وبلاگها را نمیتونم بشنوم.شب و روزت خوش..یاعلی مدد

ساغر سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389 ساعت 09:27

از تنگنای محبس تاریکی

ازمنجلاب تیره ی این دنیا

بانگ پراز نیاز مرا بشنو

آه ، ای خدای قادر بی همتا



یکدم زگرد پیکر من بشکاف

بشکاف این حجاب سیاهی را

شاید درون سینه ی من

این مایه ی گناه وتباهی را



دل نیست این دلی که بمن دادی

درخون تپیده ، آه ، رهایش کن

یا خالی از هوا و هوس دارش

یا پای بنده مهر و وفایش کن



تنها تو آگاهی و تو میدانی

اسرار آن خطای نخستین را

تنها تو قادری که ببخشایی

بر روح من ، صفای نخستین را



آه ای خدا که دست توانایت

بنیان نهاده عالم هستی را

بنمای روی و از دل من بستان

شوق گناه و نفس پرستی را


شرمنده که نیومدم وبلاگتون..راستش ساغر خانوم..حرف جدیدی نداشتم و سکوتم هم مثل شما پر از ناگفته های زیبا نیست.ببخشید
اما.امشب خدمت میرسم..الان طبق معمول سه شنبه ها هیئت هفتگی داریم...ممنون بابت شعر زیبا..یاعلی مدد

ما فی ها سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389 ساعت 10:10 http://www.ar00m.blogfa.com

سلام اقای قاصدک
من اهل شمالم
اعتراف بفرمایید اردیبهشت ما با اردیبهشت شما قابل مقایسه نیست!
دوست دارید می تونید تحقیق و تفحص کنید!
راستی !
این مشکل گل ما حل نشد؟
فکر کردید من چقدر حقوق می گیرم واسه یه دسته گل بیام تا کره مریخ!!!!!
زنده باشید.
یا علی!

بله خب.اردیبهشته بهشت ایران کجا و تهران کجا؟؟!!!
مردم دریا کنار و مردم دروازه غار..هردوپا لختند اما این کجا و اون کجا؟؟!!
من اکثر پستهام گل و بلبلیه .حالا یه پست نذاشتم شما آبرومو بردی!!
چشمممممممممممم..بزودی آپ همراه با گل میذارم.
راستی.کسی نگه به م که چقدر گل و بلبل میذا ری هاااا..درخواستی دارم!!!.
حب منکه هنوز نمردم.تازشم! نیازی به هزینه کردن نیست.فاتحه اهل قبور از دور هم میرسه..فاتحه مع الصلوات!!

alnilam سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389 ساعت 20:23

سلام بوآ خوبید بوآ!
این شعررو خیلی دوسش دارم در نتیجه تقسیم به شما:
((دل من مومن به ایمان تو بود
و به چشمان پر از پنجره ات
و به دستان پر از آوازت
گرچه آ ن لحظه ی کوتاه
به لبانت جان داد
و
مراپایان داد
قصه اما جاریست
در دل هر غزلش میگویم
قصه اما جاریست
گرچه در دام شب و حسرت صبحی باشم,
نام تو شعر من است
))
همین!
یاعلی

به به.از وقتی ازکربلا برگشتی سایه ت سنگین شده هاااا.ته تغاری!!
ممنون که این شعر بلند را تقسیم* کردی و بخشی از اون را سهم من دونستی!!!.زنده باشی و همواره عزیزوسلامت..یاعلی مدد

ساغر سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389 ساعت 20:26

هرجور راحتین...
اصراری نیست عم جان
دلواپستون شدم که خدایی نکرده مثل من کسالت داشته باشین..
خوشحالم که سرحال هستین...
منم باز یه چیزایی نوشتم..
دوست داشتین تشریف بیارین...
موفق باشین والتماس دعا...
دلم گرفت
دیدم فاطمه وسمانه نیستن منم فراموش شدم

عرض کردم که خدمت میرسم..چشم..الساعه..
ممنون بابت خبرآپ..درضمنشم! هردوستی برا من جایگاه خاص خودش را داره و امکان نداره فراموش کنم لطف و محبتی را که نثارم میکنند
فاطمه و سمانه جای خود..شما هم جای خود..بقیه هم به هکذا!!

میـنـا * اقلــیـما سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389 ساعت 20:51 http://silveraster.blogsky.com

سلام قاصدک.

شنیده بودم قاصدک‌ها معمولا بی‌سرزمین‌تر از باد هستند و به همین خاطر به کسی یا جایی ولبسته نمیشن. اما خب شما که از اون قاصدک‌ها نیستید که...

پس چرا دوست مشغول از خدا دور افتاده‌ی طفلکی‌تونو یادتون رفت؟؟

حالا جدا هیچ وقت یاد یونیکورن قدیمی و مینا*اقلیمای جدید افتادید؟ من که اروند، طلاییه، هویزه، مراز شهدای پرند، جمکران و مشهد یادتون کردم. چه کنم از دربه دری!! تو هیچ قسمتی از این دنیای مجازی دیگه آروم و قرار ندارم... چی کار کنم خب... شما بگید...

در پناه خدا. یا حق.

بله منم انسانم و علیرغم میلم گاهاْ وابسته میشم اما شما هرچندوقت یکبار میآیید و گلایه میکنید که:هیچ وقت یاددوست قدیمی را نمیکنم درصورتی که حتما کامنت مفصل آخرم را خوندید! همونکه مربوط بودبه بازگشتتون از سرزمینهای نور!!
تشکر ازیادکردتون اما خوشحالترمیشدم این یادکرد به صورت حضور دروب همدیگر باشه و نیم نگاهی بردلنوشته های هم.
البته این بار من سکوت کردم تاشاهد واگویه های دوستان باشم!!
یونیکورن عزیز(البته مثل اینکه دیگه باید گفت:مینا..یا اقلیما؟؟؟!!!)
همیشه دوستان قدیمی برام اولویت و جایگاه خاصی داشتند و دارند.اما
خب وقتی سر نمیزنند فکر میکنم دوست ندارن مزاحمشون بشم!.
یادتونه گفتید خیلی ازپستهاتون عقب افتادم و باید بیام و همه شو بخونم؟؟البته چنین توقعی هیچ وقت ندارم.ولی خب! منکه هروقت میومدم محال بود (وهست) جمله ای از واگویه ها و دلنوشته هات را از نظر نگذرونم .چون همیشه زیبا نوشتی و البته پیچیده! که نیاز به تفکر و تعمق داره!!.الغرض.!.اینارا اینجا نوشتم چون پست جدیدت را شایسته ی طرح این حرفها که کمی آغشته به گلایه بود! ندیدم.!.
بازم ممنون که شرمنده کردی و یاد نمودی از حقیر در جمکران و مشهدالرضا و دیارعاشقان به حق پیوسته.!
همین امشب خدمت رسیدم.زنده باشید..یاعلی مدد

محمد مهدی سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389 ساعت 23:20 http://http://sobhe14.blogfa.com/

سلام
اگر چه در مواقع بسیاری سکوت نیز بسیاری از حرف در خود انباشته است. اما باید مواظب بود سکوت را علامت رضا ندانند.
موفق و سربلند باشید.

اتفاقا اولین کامنت این پست را دوست عزیزی بخاطر عدم همچین برداشتی دادن و تاییدش کردم که:سکوتم ازرضایت نیستتتتتتتتتتتتتتت
خوش باشی جناب سامع..یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد