*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

زیر سایه سار امن خدا...

اِنـّـالِلّه وَ اِنـّـا اِلَـیـهِ الراجِعوُن 

 

رحلت عالم فرزانه"مرجع تقلیدشیعیان"روحانی ملکوتی 

 

حضرت آیت الله العظمی محمدتقی بهجت(ره) 

 

رابعموم شیعیان و بخصوص شاگردان و دوستداران آنمرحوم و  

کانونهای علمی و فرهنگی؛اعم از حوزویان و دانشگاهیان 

 تسلیت وتعزیت عرض مینمایم... *قاصدک*

  

 


 

 عالم ؛ تابلوی نقاشی خدا ازمنظر و دریچه نگاه محدود ماست وبراستی که چه زیباست! 

مگه نه اینکه خدا زیباست و زیبایی ها را دوست دارد؟!! 
فکرنمیکردم چندروزغیبت ودرخدمت عزیزان نبودن"اینقدر دلتنگم کنه وشمارش کنم ثانیه ها را 
تا بیام و بگم که دوستتون دارم و شرمنده همه عزیزانی ام که این مدت سراغم را گرفتند. 
گلماچبخش اول این دل نوشته را تقدیم میکنم به تو دوست عزیز.ماچ گل
قلبتوکه رفیق تموم تنهایی های این ایام قاصدک بودی...قلب
کاش نبود برداشتهای نا صواب ِاغیار تا به راحتی میگفتم که:

 

 

گلماچ قلببغل قلب ماچ قلببغلگل

 

دل آرام گیرد بیاد خدا...وخدا در همین نزدیکیست 

اولین تابستون بود که دور ازخانواده بودم؛دیگه داشتم واسه خودم مردی میشدم خوشمزه

معتقدم که نسل اوّل و دوّمی ها زودبزرگ شدند...کودکی نکردند.....اصلاً.....گریه

عجله داشتیم برای رسیدن به روزی که همه صدامون کنن:آقـا ! مغرورویا: خانـووم!مغرور 

البته اون روزهابزرگهارو برادر و یاخواهرصدامیکردنددستازبس همدیگررادوست داشتند لابد!

اون تابستون از اون ایـّـامی بود که مرد میخواست تحمّلش را..حقیقتش به خونواده نگفتم 

ولی روزهایی راپشت سرگذاشته بودم که سخت پشیمون شده بودم ازمردی ومردانگی! 

بگذریم..دریکی از روزهای داغ تابستان1364مرخصی یکروزه گرفتم و اومدم اهواز.. 

دلم لک زده بودبرای یه دوش آب سرد..از حموم که بیرون اومدم رفتم سمت مخابرات... 

یه تلگراف صلواتی فرستادم براخونه.اونروزهاهنوز صحبت ِدهکده جهانی واین حرفهانبود 

سریعترین دستاورد بشری که میشد خبری برای دیگری ببره تلگراف بود.. 

تازه اونم هرچی مینوشتی تحویدار مخابرات ازت میگرفت و رسید هم میداد 

ولی بعدها متوجه شدم که متن تمومی تلگرافهای رزمندگان این بود: 

سلام:من حالم خوبه...نگران نباشیدیا بقول دوستی:سلام:من کاظم...پول لازمهورا

ازمخابرات زدم بیرون ظهرشده بود..قراربودمینی بوس برای بردن ما به قرارگاه ساعت 

دو بیاد دوراهی دارخوین...ناچاراً خیابونهای اطراف چهارراه نادری را بالا پایین میکردم 

بلکه وقت بگذره..خسته شدم..دلم سخت گرفت ازاین همه غربت و تنهایی.به خودم 

گفتم:یعنی یه جای دنج برای من پیدانمیشه؟.چقدرمشتاق دیدن یک آشنا بودم تا ازاین 

گرمای سوزان به دلش ! پناه ببرم.اماتاچشم کار میکردغربت بودوتنهایی..داشتم مأیوس 

میشدم که:گلدسته های مسجدی درپس کوچه های چهارراه نادری اهوازبشارتم دادکه 

خــــدا در هـمـیـن نـزدیـکـیـست 

 

دل آرام گیرد به یاد خدا... 

  

رفتم تو مسجدو بعداز ادای نماز به دیوارمسجدتکیه دادم...اونقدر آروم شده بودم که 

نفهمیدم کی پلک روی هم گذاشتم وچقدرخوابیدم؟یه دفه باصدای پیرمردی ازخواب 

بیدارشدم وشرم داشتم توچشمهاش نگاه کنمخجالتخودمو آماده کردم برای شنیدنِ: 

خواب مگه مسجد جای خوابیدنه؟!. خواب

اماپیرمردمهربون که خادم مسجدبود درحالیکه سینی چایی دستش داشت کنارم 

نشست ودعوتم کرد بنوشیدن یه استکان چای تلخ..دوباره خجالتزده شدم خجالت 

این بار ازاین همه مهربونی.خجالت.بی درنگ استکان چای راسرکشیدم... 

تا امروزدیگه هیچ جا چایی نخوردم که اون مزه رابده..و خدا شاهده که 

بهترین سایه سار تموم عمرم که اونجا به خلسه و آرامش فرو رفتم  

همون مسجد بود و بس...آرامشی از نوع ِ تطمئنُ القلوب... 

اَلا بِـذِکرالله تطمئنُ القلوب 

 

دوست عزیز"حتماً درطول زندگی ودر اوج خستگی روحی و جسمی"زمانی شده که سخت احساس 

غربت و تنهایی کردی و درست در همون حال یه پناهگاه بوده که تونسته تو رو به آرامش و طمأنینه 

برسونه...اون پناهگاه حنماًنباید یه مسجدباشه"میتونه یه امامزاده توی یک روستای دورافتاده باشه 

یا در دل کوهستانی باصفا و درکنارآبشاری زیبا و یا در زیر درخت پیر و کهنسال خانه پدری 

شایدهم در جوار خانه دوست...ممنون میشم به دوجملهء خوب بود وزیبا نوشتی بسنده نکنی!

و برام بنویسی که کدوم مکان و کجا بود که دست رحمت خدا را دیدی و پناهنده گشتی و  

ازغربت وتنهایی رها شدی و رسیدی به تَطمَئنُّ القُلُوب... منتظر نوازش جانانه ات هستم. 

         

پ.ن(1):باتشکر از دوست عزیز( قاصدک بارون )که مشوّقم بود برای این دل نوشته..

پ.ن(2):سخن روز از لسان ِ خواجه شیراز: 

آن ترک پریچهره که دوش ازبرمارفت      آیاچه خطا دید که از راه خطا رفت!!

التماس دعا..یاعلی مدد

نظرات 89 + ارسال نظر
جوابیه به دوست عزیزم آقا محسن دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 06:27

اقا محسن سلام.
قبل از هر کلامی غذرم را بابت حذف پیامت بپذیر.نمیدونم اشکال ازسیستم منه یا اینکه این بلاگ اسکای تازگی دستش کج شده که بخصوص دیروز حدودهفت کامنت دوستان را پس از تایید دیدم که حذف کرده.پس بازم شرمنده..واما بعد
محسن جان منم میدونم که مهندس موسوی عقبه فکری اش برمیگرده به جناح راست(البته راست معتدل!)وبقول شما به تحریک خاتمی وارد گودشده ولی مگه من جزاینکه دربالای صفحه نظرخودم را درمورد کاندیدای موردعلاقه ام زدم چیزدیگه ای گفته ویا خدای ناکرده توهینی به کسی کرده ام.مگه نه اینکه ادعای مردمسالاری اونم ازنوع دینی را داریم.واما درمورد اون دوست مورد ذکر محسن جان؛اینو دیگه من خوب میدونم که از کجا آب میخوره که اونطورجواب دادم..آخه من تاحالافکرمیکردم که به بلوغ فکری و عقلانی رسیدم و نیازی به قیم ندارم واصلا هم مثل شما نمیتونم صبرکنم تا بقولت روزی برسه تا از آقای موسوی بعنوان ذخیره انقلاب استفاده بشه!! بابا یه نگاه به موهاش بکن!!بنده خدانمره عینکش هم بالارفته پس کی میخواین از ایشون استفاده کنین؟!!
درهرحال ازاونجاکه یقین دارم باوجودفیلترهای دقیق شورای نگهبان احدی از عمال بیگانه نمیتونه کاندید ریاست جمهوری بشه من بازهم اعلام میکنم که با احترام به تمام کاندیداها و طرفدارن محترمشون یک رای میتونم بدم و اونم برای میرحسین موسوی کنار گذاشتم!.حتی اگرهم مطمئن بشم نیروهای غیبی جلودار ریاست ایشون هم بشه بازهم میگم:
..میرحسین اول بشی آخر بشی؛دوستت داریم.!
باقی حرفها هم باشه تابزودی حضوری خدمت برسم
ولی درهرحالت.دوستت دارم دلاورررر..موفق و شاد باشی..

محمد دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 09:01

روز و شبتون بخیر دوست عزیز.

شب و روز شما هم بخیر.!!..شما؟؟؟؟؟

فاطمه دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 09:58 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام بابایی خوبی؟
منم به نوبه خودم در گذشت عالم ربانی رو تسلیت میگم خوبان همه یکی یکی میرن... روحش قرین رحمت
یاعلی

درحقیقت واسطه نزول رحمت خدا برسر بندگان همین خوبانند..
خدا رحمتشون کنه..ممنون که اومدی..

شقایق دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 10:05 http://corneliya.blogfa.com

به او بگویید:
آزارم می دهی ... به عمد ...
اما من آنقدر خسته ام ,
آنقدر شکسته ام که هیچ نمی گویم ...
نه گله ای
نه شکوه ای
حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است.
دیگر چیزی برای دلبستن نمانده است .
انتظار بی مفهوم است .
نه کینه ای . نه بغضی . نه فریادی .
فقط صدای چلک چلک باران
این منم که روی وسعت دل زمین می گریم ...
باورم نمی شود.
دیگر حتی خوابت را هم نمی بینم. می ترسم.
می ترسم عادت کنم به درد نبودنت.........

شعر قشنگی بود..ممنون.بقیه شو هم تو وبلاگت ببین.

فاطمه دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 10:06 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلاممممممم
حالتون خوبه اقا جون...دیروز واستون کامنت گذاشتم چرا حذف شده؟!!من که همش بهتون سر میزنم...عمه جون من که همیشه اینجام بابایی مزاح می فرمایند!!امار همه خونواده رو دارم چون هر روز صله رحم رو بجا میارم اولش میرم سراغ بابا از بس خوبن ومهمان نواز...یه روز طول میکشه تا به بقیه سر بزنم ولی همیشه اولویت اولم باباییه.خبری از خاله جون نیست دیروز رفتم وبشون هنوز خبری ازش نیست دلم تنگ شده همینجور مامانی نیستشون چرا؟!شما ازشون خبری نداریددرپناه حق

خب من که عذر خواستم .نمیدونم چرا تازگی کامنتها حذف میشه و من شرمنده
این سئوالها را از من کردی یا عمه جانت..!.
راستی دیگه نمیخوای از تو لینکهای من دنبال بقیه فامیل بگردی؟؟؟!!!

فاطمه دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 10:14 http://www.omresokhteh.blogfa.com

تنهایم،دیشب تمام قاصدک هایی را که در کوله پشتی ام جا داده بودم باد برد.دل تنگم پرپر شد از نبودشان،دیشب داشتم اسمان را در مشتم می گرفتم که پیرمردی بر نیمکت نشاندم.دیشب از اوج سرما سوختم وچه بدم من وچه پاک است ارزوهایم دعایم کن با تمام پروازت باران من.

میگم بابایییی! مطالب زیبایی مینویسی هااا.فقط نمیگی مال خودته یا
اینکه مثل مامانتون پاتک ! میزنید؟!!ولی فکرکنم مال خودته چون قبلا هم
برام مثل اینو فرستادی..خب خجالت نداره..آدمیزاده دیگه..بعضی وقتها
برای دلش مینویسه...بگو که مال خودته...ممنون بابت ارسالش..

شقایق دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 12:04 http://corneliya.blogfa.com

سلام گلم اگه بگم می خواستم بگم وبلاگ خوبی داری اما نگفتم تا اول بیای پیشم بعد بت بگم ناراحت میشی.من اگه از یه وب خوشم نیاداصلا نظر نمیزارم.چه برسه که واسش شعر بنویسم.عزیزم ناراحت نشومن با گذاشتن یه شعر نهایت احترام و ارزش خودم رو به وب نشون دادم یا شایدم خودم اینجوری فکر کردم.بازم شرمنده.وب خوب وپری داری.موفق باشی عزیزم.

خب هرکی یه جور دوستاشو محک میزنه ..منم اصلا ناراحت نشدم که هیچ
ممنون هم شدم بابت ارسال شعر زیبات..شما هم موفق باشی و شاد

شقایق دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 12:22 http://corneliya.blogfa.com

من همه دلنوشته شما رو تا آخر خوندم.میدونی یه حس خوب به آدم دست میده وقتی که میبینی هستند هنوز کسانی که ایمانشون پابرجاست.منم هروقت دلتنگ میشم به خدا پناه میبرم وبا یه اَلا بِـذِکرالله تطمئنُ القلوب سعی میکنم که به آرامش برسم.میدونی خیلی خوبه که ما هنوز اعتقادات خودمون رو داریم.و امیدوارم که شما باز هم بتونی یه چائی با همون طعم و با همو شرایط و با همون آرامش بخورین.موفق باشین .از منم دلخور نباشید قصدی نداشتم گلم

شقایق خانوم.شما امروز دیگه پاک منو شرمنده کردین..بازم ممنون
امیدوارم که همواره در امان خدا بوده و آرامش قلبی و فکری داشته باشید
این منم که باید بگم نکنه از من برنجید هاااا..زنده باشی.

حمید - در کوچه باغ های آسمان دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 12:25 http://hke.blogfa.com

اِنـّـالِلّه وَ اِنـّـا اِلَـیـهِ الراجِعوُن

ارتحال حضرت عارف کامل آیت الله العظمی بهجت را تسلیت عرض میکنم.

براستی که ستاره ای درخشان از عالم فقاهت و دیانت خاموش شد

خوشا به حالش که عمری انتظارشان در وصال تام دوست به پایان رسید.

شاید در هر نیم قرن یک انسان خدایی بیاد و هدایتگر مومنان باشه.
مادرگیتی بسیارخون دل باید بخوره تا همچون او را بار دیگر به عرصه بیاورد
حیات چنین مردانی نعمتی بزرگ بود برای جماعتی...خدا رحمتش کنه..

م.عروج دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 12:52 http://shabtub.persianblog.ir

سلام.
آقا ما هم به نوبه خودمون تسلیت می گیم.
.
و اینکه جوابیه داری قربان

منم فقدان این مرد خدا را به عموم شیعیان و همینطور به شما تسلیت میگم
بله اومدم و دیدم که طبق معمول شرمنده مون کردی...برقرارباشی

ستاره دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 23:57 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام و شبتان بخیر

این هم غزلی از لسان خواجه حافظ

سلطان غم هر آنچه تواند بگو ....بکن

من برده ام به باده فروشان پناه ازو

شب شماهم بخیر..نمیدونم تفأل بود یا مخصوصا فرستادید ولی در
هر دوحال ممنون از ارسال این بیت زیبا از لسان الغیب..شادباشید

صبور سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 00:04 http://sangesabor.blogfa.com

سلام

و عرض تسلیت

به خاطر مهمانداری نمیتونم بیام

منم تسلیت میگم..اختیار دارین .راحت باشید..
اتفاقا امروز دخترتون سراغ شما رو از من گرفت که گفتم بی خبرم..
موفق باشید و سلامت

شعیب سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 11:12

سلام بابایی حسابی شرمنده کری
وقتی کامنتای محبت آمیزتون رو خوندم از ته دل خدای خودمو شکر کردم و احساس غرور بهم دست داد از اینکه چه قدر خدای مهربون می تونه منو دوست داشته باشه که دوستای گلی مثل شما رو سر راهم قرار بده. از ته دلم و از بند بند وجودم به شما می بالم و دوستتون دارم.

آقاشعیب نازنین..من که کاری نکردم تا لایق این همه محبت باشم
باورکن ازته قلبم میگم که بابت آشنایی و دوستی باتو افتخارمیکنم.
دوستی مثل جاده ای دوطرفه ست..پس باورکن که دوستت دارم..سالار

پگاه سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 23:03 http://pma88.blogfa.com

سلام بر قاصدک ،قاصد مهر و محبت
شرمنده که نمی تونم زیاد براتون پیام بذارم...فکر نکنین بد قولم هااااا نه.... ولی باور کنین هر روز به وبلاگتون سر می زنم... یه جورایی دوست دارم ببینم تو وبلاگتون چه خبره... اصلا راسته راستش رو بخواین یه آرامشی تو وبلاگتون هست...
باز هم مییام به دیدنتون
راستی یادم رفت بگم... امتحانات میان ترمم شروع شده ...برام دعا کنین
ممنون

شما لطف دارین که علیرغم درس و امتحانات منو شرمنده میکنید..
خدا کنه واقعا بتونم با دلنوشته هام مایه آرامش دوستان باشم..
حالا که بازم میای منم باید بیشتر ازقبل بیام..من کم نمیآرم...یاعلی مدد

ستاره سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 23:09 http://ashnayemahjor.blogfa.con/

سلام و شبتان بخیر دوست عزیز

دانی چنگ و عود چه تقریر میکنند**
پنهان خورید باده که تعزیر می کنند**

ناموس عشق و رونق عشاق می برند**
عــیب جوان و سرزنــش پیر می کــنند**

جر قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز **
باطل درین خیال که اکسیر می کــنند **

گویند رمز عشــق مگویید و مشــنوید **
مشکل حکایتیست که تقریر می کنند**

ستاره عزیز..ممنون که برام شعرهای به جا و خوبی را میفرستی..
ولی نمیگی من چه جور تلافی کنم.دستهام خالیه هاااا..سلامت باشی

قاصدک سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 23:56 http://m-ghasedak.blogfa.com

سلام عزیزم.خوبی؟
اول از همه مرسی بابت نظرای محبت آمیزت. :-)
منم خیلی دوست دارم قاصدکم.این اولین باریه که واقعا احساس می کنم یه دوست واقعی و مهربون پیدا کردم.
جواب کامنتم رو تو وبلاگت خوندم.شعر واقعا درخور و زیبایی نوشته بودی.
من غلط بکنم به شما برچسب پیرمردی بزنم! گفتم از من خیلی باتجربه تری.ما هنوز خیلی راه داریم تا به پای شما برسیم.زیر پاتو نگاه کن ، ما رو می بینی! :-)
چشم! جنس ایرانی هم می خریم تا زود پاره شه! D-:
خبر شدی چی شده؟
اون پیغامی که از طرف افغان استار تو وبلاگم گذاشته بودند از طرف کس دیگه ای بود که خودشو به جای افغان استار واقعی معرفی کرده بود! بچه ها حسابی از خجالتش در اومده بودن!
بیچاره شده بود آش نخورده و دهن سوخته!
خدا ما رو ببخشه که اشتباهی بهش تهمت زدیم!
خدا از اون کسی که این کار رو کرده و این حرفا رو بجای اون زده نگذره!
دوست دارم
شاد باشی
بای :-*

قاصدک عزیز..ممنون که پیرهن ایرانی میخری تا سال بعد همه بهت بگن بابا تو چندتا پیرهن بیشترپاره کردی پس احترامت واجبه!!.ولی چه ایرانی بپوشی و چه خارجی برای من محترمی..راستی من اصلا عادت ندارم زیر پامونگاه کنم..فقط همیشه بالاسرمو نگاه میکنم و میگم قاصدک هوا ماروهم داشته باش!!.
ولی من بازم میگم کارخودشه...جوابیه اش را هم خوندم ولی پست آخرش در مورد مالیات نوشته بود اینو میگه...
بگذریم..فقط میگم بازم ممنون که همیشه به من لطف داری..شادباشی

دوستِ تنهایی ها چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 04:00

..............فال نیک ...........
گفتی : غزل بگو ! چه بگویم ؟ مجال کو ؟
شیرین من ، برای غزل شور و حال کو ؟
پر می زند دلم به هوای غزل ، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست ، بال کو ؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو ؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبز ِ سرآغاز سال کو ؟

شعر قشنگی بود...ممنون...همین که دوست تنهایی هایی کافیه..
کدوم دوست.؟...مهم نیست...شاد و برقرار باشی...دوست عزیز

setayesh چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 10:23 http://setayesh2200.persianblog.ir

salam pedare gerami.
manam be darde en nevisi dochar shodam.
omadam hali beporsam.
upetoonam onvar kheili khoob bood.
nazaram gozashtaam ye pishnahadam dadm nazaretoono begin lotfan.

محسن چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 11:48 http://mohsen124.blogfa.com


سلام دوست عزیز

وبلاگ جالبی دارید

احساس میکنم وجه مشترکی با شما دارم


پیراهن خیس ابر تن پوش من است

صد باغ تبر خورده در آغوش من است

این زندگی کبود این تلخ بنفش

زخمی است که سالهاست بر دوش من است

به من سر بزن خوشحال میشم

آقا محسن..دوست تازه وارد!!
گرچه شما فقط و فقط دعوتم کردی و نه نوازشی!!!
ولی من چندین بار اومدم متاسفانه نظرات وبلاگتون باز نمیبشه..
بازم میام...ولی خدا کنه بیای و ببینی که من از دوستان غافل نیستم
حتی دوستان گذری..!!.سلامت باشی...یاعلی مدد

فاطمه چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 16:59 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام اقاجون خ.بی؟خواستم یه تشکر ویژهای ازتون بکنم بابت درست کردن وبم که به زحمت افتادین...واستون میل دادم اگه به دستتون رسید خبرم کنید
یاعلی

خواهش میکنم..چه زحمتی؟....ای میلتون راهم دیدم..ممنون..
ولی نمیتونم جواب بدم...!!.به همون دلیلی که میدونی!!.یاعلی مدد

م.عروج چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 17:02 http://shabtub.persianblog.ir

سلام.
عرض کنم که جوابیه دارید قربان

بله دوست مهربونم..اومدم و دیدم که باز شرمنده کردی..شادباشی

پگاه چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 21:06 http://pma88.blogfa.com

سلام.... امروز خیلی دلم گرفته بود... با اینکه امتحانم رو خوب دادم ولی حسابی گرفته بودم... دلم می خواست داد بزنم ولی حیف نمی شد مجبور شدم فریادم رو تو گلوم خفه کنم...
خودم هم نمی دونستم چی شده فقط دلم خیلی ابری بود...
تا اینکه زنگ زدم به عزیزی که همیشه مثل یه کوه پشتمه یه کم باهاش حرف زدم دلم سبک شد...
بعدش هم اومدم اینجا پستاتون رو خوندم خیلی خیلی آروم شدم...
حالا بهترم....
ازتون ممنونم

Khosh'halam Aroom o Sabok Shodi

سهیل چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 22:00 http://unilove.persianblog.ir/

سلام دوست من.ذهن من چند وقته که شرطی شده.وقتی بعضی از نوشته ها رو میخونم تو دلم کلی به نویسنده میخندم شاید هم دلم واسش بسوزه.کلا با خدا مشکل دارم که حالا حالاها حل نمیشه(هرکس هم که فکر میکنه میتونه به من کمک کنه من ازش استقبال میکنم).الانم که موقع انتخابات و من همین چند ساعت وقتی رو هم که داشتم واسه فعالیت تو ستاد میر حسین برنامه ریزی کردم به امید روزی که همه بتونن بدون ترس حرفشون رو بزنن.بدرود

آقا سهیل؛ من بارها گفتم که برای نوشته ها و عقاید دیگران احترام میذارم و نه میخندم به نویسندش و نه دلم به حالش میسوزه.!.
ازت بیشتر از اینها انتظار داشتم.ولی مثل اینکه خیال برت داشته..متاسفم

رویا چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 23:53 http://minayedel.blogfa.com

سلام به قاصدک مهربانی ها من حضورا ازشما دعوت میکنم به کلبه حقیر من تشریف بیارید با حضورتون کلبه کوچک مرا عطراگین کنید............منتظرم

حتماْ تشریف میاریم!! ولی قول نمیدم عطرآگین کنم هااااااا
بازم ممنون که از حقیر غافل نیستید...برقرار باشی دوست خوب من

دوست تنهایی ها پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 03:52

بگذار هر کجا تنفر است بذر عشق بکارم

هر کجا آزادگی هست ببخشایم

و هر کجا غم هست شادی نثار کنم

الهی ! توفیقم ده که بیش از طلب همدلی ، همدلی کنم

بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم

زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم

و در بخشیدن است که بخشیده می شویم

دکتر شریعتی

دوست تنهایی های قاصدک!!
خوشحالم که بی نشان میای و گاهاْ مینوازی این محتاج نوازش دوستان را
شاد باشی و سلامت...

مرتضی پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 08:11 http://mani83.blogsky.com

سلام دوست عزیزم
خوبی
از میر حسین چه خبر ؟؟/
به نظرت رای می آره ...
به نظر من که به دور دوم کشیده می شه ...

بی خیال سیاست ...
راستی حاجی کجا کار می کنی ..
من قزوین هستم ...

آقا مرتضی
عزیزمن؛صدبار گفتم که من حاجی نیستمممممممم
ازسیاست هم سردرنمیارم..فقط میخوام به میرحسین رای بدم..
البته اگه بذارن این تهدیدات دوستانه!!!.
بابا....
اهل تهرانم من....پیشه ام وب گردی ست...
..بلاگی هم دارم....دوستش نیز دارم...
گه گاهی برای دل خود.....نه که از روی ریا ....می نوازم او را...
.......
چه شعر نویی!!!!.نه بابا امیدوار شدم..
.پس به افتخارم بزن کف قشنگه رو.........

حمید - در کوچه باغ های آسمان پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 09:45 http://hke.blogfa.com

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد

چه نکو تر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد

پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند

چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشند

آقا حمید...ممنون از شعر زیبایی که ارسال کردی..
موفق باشی...یاعلی مدد

فاطمه پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 10:34 http://www.omresokheth.blogfa.com

بی انکه دیده بیند
درباغ، احساس می توان کرد
در طرح پیچ پیچ مخالف سرای باد
یاس موقرانه ای برگی که بی شتاب
برخاک می نشیند
بر شیشه های پنجره اشوب شبنم است
ره بر نگاه نیست
تا با درون در ایی و در خویش بنگری
با افتاب و اتش دیگر گرمی نور نیست
تا هیمه ی خاک بکاوی در رویای اخگری
این فصل دیگری ست که سرمایش از درون
درک صریح زیبایی را پیچیده می کند
یادش به خیر پاییز با ان توفان رنگ و رنگ
که برپا در دیده می کند
خاموش نیست کوره ی چو دی سال
خاموش خود منم
مطلب از این قرار است
چیزی فسرده است
ونمی سوزد امسال در سینه در تنم
احمد شاملو

دختر خوب و مهربون!!
بازم ممنون که همیشه میای و تشکر که با اشعار زیبا میای..
شاد و سلامت و برقرار باشی.....یاعلی مدد

فاطمه پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 10:38 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام بابایی...دوباره تلفنتون قطع شده؟!بیخیال اون منطقه ای که هستین بشین(خنده)
خواستم عرض ادبی کرده باشم وجویای حالتون.
هرجا هستیدشاد وخرم باشید
یاعلی

شاید اینطور بهتر باشه!!!.وقتی من نمیتونم ساکت بمونم
خب مخابرات زحمت میکشه که منو ساکت میکنه!!!.خیلی ممنونم!!

قاصدک بارونی پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 14:44 http://khakenategh.blogfa.com

سلام قاصدک
میدونم که با خودت میگی من یه قاصدک بی معرفتم... اما باور کن صفخه وبلگت توی کامپیوترم به سختی load میشه...
قاصدک جان ممنون که به نوشته هام ارزش قائلی.
من توی مرقد امام رضا این آیه ای که میگی شامل حالم شد...
یعنی سه سال پیش توی حرم اما رضا اونچه که خواستم چند دقیقه طول نکشید که برآورده شد... و اون بهترین لحظه ی عمرم خواهد بود
امیدوارم دلت سرشار از مهر و محبت خدا باشه... و با یاد اون مهربون آرامش خاصی توی زندگیت برقرار باشه

اختیار دارین دوست عزیز..ممنون که اومدی..وظیفه بود که تشکر کنم بابت تشویق این آپ..بازم ممنون...التماس دعا...یاعلی مدد

قاصدک جمعه 1 خرداد 1388 ساعت 00:37 http://m-ghasedak.blogfa.com

سلام دوست خوبم. خوبی؟
نمی دونم والا! راستش خودمم یه جورایی به این قضیه مشکوکم!
منظورت از پست آخر ، پست "من یا..." بود یا پست " مالیات یا باج"؟
تو اون پست آخرش همون چیزایی رو نوشته که تو نظرات وبلاگم نوشته بود.ولی توی پست قبلیش چیزای جالبی ننوشته!
لینکشو از توی وبلاگم بر داشتم.
حالا یعنی به نظرت کار اشتباهی کردم؟!
آخه وقتی اومد و اونجوری گفت که کار من نیست ، شک کردم و با خودم گفتم نکنه واقعا کار اون نباشه و از اسمش سوء استفاده کردن! ولی آخه اون آدم معروفی هم نیست که بخوان ازش سوء استفاده کنن!
شاید کار خودش باشه ، شایدم کار یکی از آشناهاشه!
نمی دونم! پاک گیج شدم!

منظورم همون پست مالیات یا باج بود...
خودت میدونی...ولی من میگم کار خوبی کردی..
بعضی ها محبوبیتشون رو مدیون هتاکی و دشنام به دیگرانند..
از بس حقیرند و قابل ترّحم....شاد باشی..دوست عزیز

قاصدک جمعه 1 خرداد 1388 ساعت 00:44 http://m-ghasedak.blogfa.com

دوباره سلام! :-)
خوب حالا...کی کیو شرمنده کرده؟ من تو رو یا تو منو؟!
ما که همیشه از لطف و محبت های شما خجالت زده می شیم.
می دونم چی میگی. این روزا همه چیزو خراب کردن، حتی به دوستی هم رحم نکردن!
ولی مهم اینه که من و تو معنی این دوستی رو می دونیم و ازش برداشت بد نمی کنیم.
پس بازم می گم...قاصدک مهربونم ، دوست عزیزم،دوستت دارم!
شاد باشی
بای

اختیار داری قاصدک؛دوست خوب من....
به امید روزی که آدمها بی پروا بتونن به هم لااقل بگن:دوستت دارم...

محمد جمعه 1 خرداد 1388 ساعت 02:38

سلام منم محمد.خیلی بی وفای

Har kasi az zanne khod shod yare man.
Hafteh jari soghati ra post miareh dame khoonatun vali mamnun misham nayai begi :
HAJI kheyli BAHALI...!

صبور جمعه 1 خرداد 1388 ساعت 10:27 http://sangesabor.blogfa.com

سلام

الهم عجل لولیک الفرج

هر که با تو آشنا شد از جهان بیگانه گردد
ترک خان و مان بگوید دست از جان هم بشوید
هر که او روی تو بیند بر تو کی غیری گزیند
جز حدیث تو نگوید جز وصال تو نجوید

دوست مهربون و بزرگوار:
حقیقتش دیگه خیلی وقته کسی برای جمعه ها اینجا نوازشم نکرده..
برای همین بد ندیدم یک آپ آدینه ای بذارم ...
ولی شما همیشه به من لطف داشتی..شادباشی..دوست خوب من

فاطمه جمعه 1 خرداد 1388 ساعت 12:14 http://omresokhteh.blogfa.com

سلام بابایی...روز ادینه تون بخیر
فقط یک راه به سوی شادی وجود دارد و ان دست کشیدن از نگرانی بابت چیزهایی است که در ماورای قدرت و اراده ماست
دلمون تنگ شده واستون.وبتون بدون شما یه چیزی کم داره...
در پناه حق

این از خوبیه توست که میگی وبلاگم بدون من یه چیز کم داره!!
ولی باور کن خیلی وقتها از تکرار خودمم بدم میاد..
شایدبرای چندوقت بذارم برم..
آدم وقتی حرف نداره سکوتش بهتر از تکراره...یاعلی مدد

شقایق جمعه 1 خرداد 1388 ساعت 16:33 http://corneliya.blogfa.com

سلام قاصدک .امیدوارم که خوب وشاد باشی.آپم دوست داشتی یه سر بزن.

مگه میشه نیام؟!!....شقایق؛ غم نبینی...هرگز....

غروب جنگ یکشنبه 3 خرداد 1388 ساعت 13:05 http://www.ghorobjanj1.blogfa.com

سلا م اخوی:
پیامت را خوندم . ممنون از اینکه افتخار دادی. وب متنوع و با قالب زیبا ومطالب قشنگی دارید.
منتظر حضور سبزتان هستم. یا حق

اختیار داری اخوی!!!.ولی خب شما هم حضورتون سبز میشد بد نبودهااا
با این وجود چشم...بازم میام...سبز باشید و مانا

ستایش دوشنبه 4 خرداد 1388 ساعت 10:39 http://setayesh2200.persianblog.ir

سلام. جال شما؟؟
میر حسین موسوی... یه سوال واقعا فک می کنین هر کدوم از این کاندیدا ها بتونن به حرفایی که میزنن عمل کنن؟؟
به نظر من که همشون مث هم هستن.
البته ببخشید.چشمم این بالا به اسم موسوی افتاد اینو گفتم.
واقعا کاش یکی باشه که درست عمل کنه به نفع مردم نه به نفع دولت....

شما خوبی ؟!..شرمنده کردین...
اصولا انتخابات برای اینه که آدمها حرف بزنن! فقط حرف بزنن و بازم حرف بزنن
باتوجه به این نکات؛ رای ما ؛ اون کسی ست که لااقل خوب حرف میزنه !!
ســــــبـــــــــز بـــــــا شــــــــی...سبز !

ساغر دوشنبه 23 شهریور 1388 ساعت 21:26

دوباره سلام من اومدم
من این غربت و خیلی تجربه کردم منی که یه روز نمی تونستم از مامانم دور باشم یه دفعه دوسال قبل سر امتحانا رفتم قم اگه یادتون باشه اون سال خیلی برف اومد قاصدک جان چشمت روز بد نبینه یه هفته گیر کردیم اونور دیگه تصور کن چی کشیدم من تو اون یه هفته ده کیلو وزن کم کردم اونجا دو تا جا بود که هر وقت میرفتم خیلی بهم ارامش میداد یکی حرم حضرت معصومه یکی جمکران از اون دفعه دیگه هر ترم خوابگاه میگیرم واسه یه شبم شده می مونم یه سر میرم این دو جا جاتون خالی خیلی با صفاست

خوشحالم که اونجا به آرامش میرسی.حالا که این طوره؛هروقت دوباره اون حالت را تجربه ؛یادی زدل شکسته ام کن..ممنون از تمام لطفی که نثارم کردی.دعا کن بتونم تلافی کنم(خودم که میگم عمراْ بتونم).زنده باشی.یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد