*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

تیری رها شد بر دلم!!!

سلام وقت بخیر

چندوقت پیش به دوستان خارج از نت و داخل! قول دادم ازخودم بنویسم 

گرچه همواره اِبا داشتم از این کار.ولی آخرالامر خیاط در کوزه فتاد! 

در ابتدای ماه جاری یک سری مسابقات تیرو کمان جانبازان سراسرکشور 

در کُردان کرج برگزار گردید و به اتفاق دوستان عازم شدیم که 

به پیوست،عکسها خود گویا هستند و نیازی به شرح ماوقع نیست.!

غرض از گذاشتن عکس هم چند منظوره بود.! 

آخه تعدادی از دوستان کامنت و غیره! دادن که نکنه توبچگی شیشهء 

خونه مردم را میشکستی و فرار میکردی؟! 

دوستی دیگر هم به ساحَت تیرکمونم توهین کرد(ناخواسته!)  

آخه بهم گفت:قاصدک.منم درکودکی تیرکمون مگسی داشتم. 

برای همین عکسها را گذاشتم تا ببینند که درسته خودم چیزی حالیم  

نیست ولی باورکنید تیرکمونم حرفه ایه نه از اونا که مگس و گنجیشک 

باهاش میزدن! بالاخره وصف العیش؛ نصف العیش.!. 

خودمون حرفه ای نباشیم!.پز دادن ِ حرفه ای که بلدیم! 

منظوربعدی از گذاشتن این عکسها .روی سخنی بود با جناب کلهر مشاور 

رسانه ای رییس جمهور.خواستم کمی با اهالی وسترن آشنا بشن

گرچه ایشون این روزها دارن با فرزندشون در آلمان تلفنی تمرین زبان  

آلمانی میکنند و فرصت ندارن اینا را ببینن.!  

اگر بخوام گزارش گونه کوتاهی بدم خدمتتون این را میگم که این سری 

از مسابقات به میزبانی کرج برگزار شد و در آخر تیم جانبازان تهران با 

کسب 7 مدال  و مقام اولی در تیمی و انفرادی در دو رشتهء 

 کامپاند و ریکرو  به مقام  قهرمانی رسید و لاغیر!!   

مسابقات قهرمانی تیروکمان جانبازان کشوری

برای دیدن اندازه واقعی عکسها روی قاصدکهای زیرهرعکس کلیک کنید!

(قاصدک"مبتکر طرحهای نوین و زودبازدهمغرور شیطان

جانبازان تیم تهران و مقام قهرمانی تیروکمان  

 

         

آقا سید؛جانباز گرامی و مدیر سخت کوش باشگاه22بهمن                                     

حلقه اتحاد و مدد از امام رضا در شب میلادش   

پیش بسوی قهرمانی با رمز یا امام رضا(ع)                                     دلآوررررررر..خسته نباشی!!!

  

وسترن های اهالی تگزاس!!        

وسترن های اهالی تگزاس                                   

         اگر همیشه چشمی مراقبمون بود!!!

 

                            

 

                   

 

جشن پیروزی به طریق برره ای ها.!!!                                              پس از پیروزی. 

شاد باشید و سلامت...یاعلی مدد

نظرات 120 + ارسال نظر
عباسی چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 09:08

سلام

قاصدک گرامی یه زمانی اگه خواستید از شر من راحت بشوید

فقط یه راه دارید اون هم اینکه یه پست پر از گل و بلبل بزنید

و اونجا به اسم اعلام کنید که من اجازه ورود به این وبلاگ را

ندارم

البته گفته باشم اون موقع هم میام البته فقط اسم را عوض

می کنم تا شناسایی نشم

ما همیشه مخلض شما هستیم و حاضر در هر مورد

از جمله تغییرات وب اضافه کردن انواع امکانات وب

در خدمت شما باشم البته بدون هزینه و فقط به صورت

دوستانه قربان شما

یاعلللللللللللللللللللللللللی

چرا راحت؟؟؟.
خب آقا عباسی عزیز.منکه کلی خوشحال میشم ازحضورتون..
گل و بلبل هم میذارم بخاطر خیرمقدم.قربان..
اتفاقا .گفتم که..بخاطر همین خدمات بی وقفه و بی چشمداشته
که شیفته تون شدم!..ممنون..زنده باشی ..یاعلی مدد

alnilam چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 11:35 http://www.zanooy-orooj.persianblog.ir

سلام!
خوب اینجوری خوبه دیگه منم قشنگ اومدم جوابامو خوندم!
راستی اختیار دارید دالتون چیه!
در باره ستایشی نه این چه حرفیه شاید یادش رفته هرچند حقیقت تلخه شایدم بهش برخورده!
بابت نیودمنتون هم صاحب اختیارید خوب منم بودم تا چندروز نمیومدم! اما خدایی اونروز باید سعی میکردید کمی غمگینتر میبودی!
یاعلی

خوش اومدی..ولی من میگم وقتی میریم وب هم..همونجا حرفمون را بزنیم بهتره تا اینکه بگیم آی بدو بیا جوابیه داری و تمام!!!
نخیر..امروز به عهدشون وفا کردن و اومدن..امشبم وقت کنم میرم آپ جدیدشو ببینم و از شر اون دست و پاقشنگ خلاص میشیم!!!
بله خب..خب من دوست ندارم تو وبم بگم آی ملت من عزادارشدم!!
همینجورهم به حد کافی ازغم و غصه مینویسن همه.نمیخوام همه بیان و بگن : دنیا همینه و فلان!!.تازه..این مواقع همه میگن :غم اخرت باشه.منم از این جمله بدم میاد.!.آخه نمیشه که آدم غم آخرش باشه مگراینکه این جور معنی کنیم که انشاالله دفعه بعد نوبت خودته و دیگه غم نمیبینی!!!..منم غمگین بودم.ولی بروز ندادم..بد کاری کردم؟؟!!!

مه پاره چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 11:52 http://mahpare77.blogsky.com

سلام بر شما

ممنون از حسن توجهتان و قبول زحمت

یادگاریتان را دیدم و به وجود آمدم
تشکر می کنم

بدورد گفتن کار هر کس نیست

اختیار دارین.وظیفه بود..منم ممنونم از حسن نظر و توجه تون..
ایام به کام..یاعلی مدد

دوست سبز چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 12:19

اسرای سبز/
ابتلای فریبا پژوه به بیماری قلبی در زندان

پزشک زندان به فریبا پژوه تاکید کرده است باید داروی "زاناکس" برای مشکل قلبی خود استفاده کند. دکتر زندان معتقد است این مشکل در درون زندان و طول 80 روز بازدداشت وی ایجاد شده است.


یک منبع اگاه به خبرنگار موج سبز آزادی گفت : در حالی که از روز پنج شنبه پرونده خانم فریبا پژوه تکمیل و به داد سرای انقلاب فرستاده شده اما وی همچنان تحت فشار قرار دارد. در حالی که وی دیگر بازجویی ندارد و می تواند یک روز در میان از تلفن و ملاقات حضوری استفاده کند اما همچنان از این حقوق محروم است.
این منبع اگاه افزود: در این میان رفتار بسیار زننده و توهین آمیز یکی از زندانبانان زن هم به شدت وی را تحت فشار قرار داده است".

همچنین خبر می رسد که پزشک زندان به فریبا پژوه تاکید کرده است باید داروی "زاناکس" برای مشکل قلبی خود استفاده کند. دکتر زندان معتقد است این مشکل در درون زندان و طول 80 روز بازدداشت وی ایجاد شده است. با این حال متاسفانه این دارو به شکل مرتب در اختیار وی قرار نمی گیرد و به گفته دکتر زندان این موضوعمی تواند برای وی مشکل ساز گردد.

فریبا پژوه، رونامه نگار و وبلاگ نویس اصلاح طلب، بیش از 80 روز است که در بازداشت به سر می برد. پیش از این نیز اعلام شده بود که وی زیر فشار شدید بازجویان برای انجام اعترافات غیراخلاقی علیه خود است.

به گفته منابع موثق، بازجویان با فشار بسیار و تهدیدهای شدید، درپی آن هستند که فریبا پژوه را به پذیرش موارد اتهامی از جمله داشتن رابطه غیر اخلاقی وادار کنند. این منابع می افزایند این فشارها به حدی است که این روزنامه نگار چندین بار تهدید به اعدام شده است.



سمانه چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 14:37 http://rasha66.blogfa.com/

سلام عمو قاصدک...
من بیوگرافیتونو تا حدودی از فاطمه جون گرفتم البته خودتون بهم اجازه دادینا ممنونم باید بگم شما واقعااااااااااااااااااا افتخارید ...
کلی بیشتر ذوقیدم بهتون ..
راستی بزنم به تخته چشم کف پاتون اصلا نمیاد۴۵ساله باشیدا گفتم ۳۵ ساله ایید..

خب .چشمتون روشن!!.ولی توی پروفایلم بود که!!!
فقط نمیدونم چرا دنبال شناسنامه من میگردن همه؟؟!!!!!!
تازشم..۴۴ درست تره..البته شناسنامه ای..اون موقع امکانات نبود که این شد..ببخشید شما!!!!..زنده باشید و سلامت..یاعلی مدد

ستایش چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 16:56

سلاااااااااااام بابایی تیر انداز .خوبین؟
خوب دیروز این قسمت نظرات اسکای گیر کرده بود نمی دونم چی شد که فقط مال داداش سلیمونتون باز شد .
امروزم دوباره گیر کرده بود ولی من در جنگ بین خودم و اسکای پیروز شدم .
دیروز هم باید زودتر می رفتم واسه همین دیگه نشد کامنت بذارم. شرمنده اخلاق ورزشی تون


ببخشیدا! اونوقت رابطه خیاط و کوزه رو هم می شه توضیح بدین؟؟

واقعا من کیفور شدم از مدال افتخاری که به گردنتون آویزون کردین حالا واقعا ! جدی جدی! اینجا همه از خودن! وقتی بچه بودین شیشه مردم و می شکستین؟ دیگه پسر و شیطنتش

ممنون..شما خوبی؟؟؟.لطف کردی که دوباره اومدی..
اره خب..داش سلیمون و محیا خانوم و محمد اقا و فاطمه خانوم ووووو!!!
دشمنت شرمنده..خب .منظورم این بود که همش به دیگران گیرندم.گاهی وقتها بزنم توبرجک خودم!!!
ممنون..ذوق زده نشید..چون توپروفایلم نوشتم که اندازه یک سلط! آشغال از ایم مدالها دارم که مفت هم نمی ارزه!!
باور کنید من بچه اروم و سربزیری بودم و هستم و خواهم بود!!

ستایش چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 17:00

واقعا ابتکار به جایی بود . می رویم که بر روی هر قاصدک بکلیکیم


ولی خداییش تیر اندازی هم کار سختیه. خیلی دقت می خواد.من که فک کنم بخوام یه تیر بزنم به جای هدف بره بخوره به چشم یکی از تماشاچیان

خواهش میکنم..ممنون که اولین نفری هستید که دیدید ابتکار زودباز ده قاصدک را(خودشیفته!!)
اره خب..تمرکز ادم را بالا میبره(تیراندازی)کلا ورزش خوب و مفیدیه.
کارنیکوکردن از شیشه شکستن است و ولاغیر!!!

ستایش چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 17:05

خوب اینم از کامنتای من. باور کنین نگران بودم امروز نتونم بیام نتو یه جورایی حرفم الکی از آب در بیاد.

امروز اگه این پرشین بذاره حتما آپ می کنم. آخه نمی دونم چرا داره بازی در میاره . اعصاب نذاشته

فعلا با اجازه. برم با پرشین سرو کله بزنم

بازم ممنون از نهایت لطفت..چشم..حتما خدمت میرسم.
روز و روزگارت خوش..یاعلی مدد

فاطمه چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 17:07

سلام...

گفتم امروز نیام ولی دلم نیومده که به بابایی سر نزنم دیگه نیستم از فردا عصرش تا اخر هفته...

بابایی اون دفعه هست اون جمعه؟یادتون اومد؟؟؟کامنت دادم واسه ادینه ها؟خودتونو به کوچه ی علی چپ زدین؟!!!یادتون اومد؟میدونم یادتون اومد خوب همون دیگه...

به خان عمو(هان دایی!!!)سلیمون گفتم که شما رو بزاره تو قسمت زنونه اخه خوبیت نداره اهل خونه از هم دور باشن ناسلامتی یه خونواده ایه!!!!

یه کلمه رو اشتباهی گفتم دهن سرویس تو پستم میگن باید نگارشتونو عوض کنید کم کم دارن میرن تو وسایل جهاز ومیگن یه دست لیوان!!!یه دست رختخواب!!! و از اینجور حرفا...

این بار دیگه پر حرفی کردم...یادم اومد یه گلگی بکنم وبرم شما واسه ما وقت ندارین (منظورم اهل خونه ست)ولی چرا من هر ج میرم اونجا ردتون هست!!!!البته ببخشید فضولی میکنم...

یا حق

ممنون..اره خب.اخرهفته شد و ویلای مربوطه!!!!
بله یادمه..اتفاقا چندبار خواستم بهت بگم یادم رفت..!!.آخه اصلا کامنتی به دستم نرسید که..فقط خبرش را داده بودی که یه کامنت برا آدینه دادم.!.همین..
ممنون..ولی وب داش سلیمون دارای اصول و قواعده خاص خودشه!!!
اگر به سفارش بود داش سلیمون خودش هوامو داشت!!!
اونم که من نگفتم..اتفاقا دیدم که بهت گفتن خوبیت نداره.ولی من نظری ندارم!!.فقط میگم مبارکه.همیشه به شادی.!!
و اما گلگی..اگه دیدی نوشتم ببخش وقت نداشتم.خب تعارف بود.
وگرنه منکه هروقت فرصتی بوده اومدم..نیازی هم به ردگیری نبود.
اگر بنا به ردگیری باشه منم هرجا رفتم دیدم زنبیلت اونجاست!!!.
البته ببخشید فضولی کردم هااااااااا..یاعلی مدد

ستایش چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 19:35

بالاخره پیروز شدم
آپ کردم.امیدوارم دیگه چندشتون نشه

چشم...حتما میام..خوشحالم که موفق شدی و اپ کردی..ممنون!!

مه پاره پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 13:45 http://mahpare77.blogsky.com

سلام بر شما

انار ! صد دانه یاقوت به انتشار است.

متشکرم از حسن توجه صمیمانه ایتان

بدرود گفتن کار هر کس نیت

ممنون از حضورتون..متاسفانه نمیتونم فعلا خدمت دوستان برسم.
اولین فرصت میام جهت تشکر.موفق باشید یاعلی مدد

بلاگیت پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 14:17 http://blog8.blogfa.com

با سلام
دوست عزیز در حال حاضر خیلی گرفتارم اما در آینده نزدیک حتما قالب هایی برای سرویس های دیگر من جمله blogsky خواهم گذاشت.
اگر از آمار گیر ما استفاده میکنید تا چند وقت آینده شاهد سوپرایز بزرگی را تجربه می کنید..!
با تشکر

ممنون که زحمت کشیده و جواب دادید.چشم ..حتما سعی میکنم خدمت رسیده و از خدماتی که ارائه میدهید استفاده کنم.زنده باشید

ستاره پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 16:55 http://ashnayemahjor1.blogfa.com

سلام رابین هود عزیز

خوب و خوش هستید ؟ من که همون بار اول ترفند زودبازده

شما را فهمیدم و عکس های تکی شما را بخصوص هنگام

نشانه گیری باز کردم تا ببینم تیرتان به هدف میخورد یا نه

انشاالله که همیشه تو مسابقه هایتان برنده باشید.ظاهرا

بزودی عازم اصفهان هستید !!! از حالا سفارش سوغاتی

را میدهم گز ۹۰ درصد پسته و بادام فراموش نشود

و جواب ندهید که خودت به تازگی از نصف جهان برگشتی

آخه سوغاتی یه مزه ی دیگه داره

همیشه سلامت و سبز

در پناه حق

منم که تشکر کردم ازتون..بله.به امیدخدا بزودی(اول آذر)عازمم.ولی خوشم میاد که جواب خودتون را دادید!!.آره خب.سوغاتی یه مزه دیگه ای داره.نکنه فکرکردید ما دندون سوغات خوری نداریم؟!!.
باورکنید خیلی تلاش کردم خدمت برسم.ولی متاسفانه تلفن مون بازم!! قطع شده..پس ازوصل مجدد خدمت میرسم.الان کافی نتم.نمیشه که ازاینجا به همه سربزنم!!!.خوش باشید.یاعلی مدد

ستاره پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 17:10

سلام قاصدک کماندار

شما که ماشاالله مانند یک گزارشگر ورزشی برای ما

از مسابقات تیر و کمان نوشتید خوب بود کمی تا

قسمتی هم راجع به رشته های کامپاند و ریکرو مینوشتید



راستی شنیده اید که احمدی نزاد گفته است برای هر یک

از کارهای فوق برنامه اش یک سخنگو لازم است

ظاهرا ایشان فقط مشاور و معاون و سخنگو دور و برشان

پر کرده اند ......از بس که پرکارند و فعال

می دانید که قرار است مدیریت جهان را هم به عهده بگیرند.

همواره خوش باشید و سلامت

ولی منکه توضیح دادم اون دو رشته را(البته درجواب کامنت دوستی)
کامپاند سلاحی ست که به نوعی میشه بهش گفت شکاری.یعنی با اون شکار هم میکنند ولی ریکرو(اکثرکمانهای موجود درعکس)فقط برای مسابقه است و ولاغیر!!.
بالاخره ایشون باید به نوعی از خجالت دوستان و خویشان که براشون سنگ تموم گذاشتن بربیایند دیگه!.این گونه پستها هم که به وفور دم دستشونه..ولی مدیریت جهان؛خواب و خیالی بیش نیست.جدی نگیرید.
سلامت باشید و همواره موفق..یاعلی مدد

رمضان پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 23:11 http://mighat61.blogfa.com

سلام اقای خیاط
نگفتی تو این مسابقه ی تیراندازی خودت چند تا ریگ داخل کوزه انداختی؟ تیم اول شد ؟ شما چی؟ نکنه مثل من که تو مسابقات بوچیای جانبازان و معلولین از اخر اول شدم شماهم...؟ نه بابا شوخی کردم شما همیشه قهرمانید. شاد باشید.
راستی اصفهانی ها چندم شدند؟

به به!! دوست عزیز جانباز جناب کاووسی؟!.چه عجب؟؟
بله خب.منم که نوشتم ؛ تیمی اول شدیم.و البته انفرادی هم دوستانم اول شدن!!!.خب چرا دوست دارید خاک و خلی بشم؟؟.!!!.
اصفهان هم دوم شد..مبارکه!.شیرینی فراموش نشه..
زنده باشی.یاعلی مدد

مسافر

قاصدک ها خبر آورده اند

که به میهمانی اقاقیها رفته ای

....

به راستی کجای این قصه ی عشق

من از قلم افتادم؟

تفدیر من خاکستری

اما

درخشان ونمایان

در سپیدی ها





اینم همون نوشته ای که میخواستید جناب قاصدک

موفق باشید

ممنون..دلنوشته زیبایی بود..همون وقتی که اومدم وبتون توجهم را جلب کرد.لطف کردید..اولین فرصت بازم خدمت میرسم..موفق و شادباشید.یاعلی مدد

سلیمون جمعه 22 آبان 1388 ساعت 12:23 http://soliman777.blogsky.com

سام علیک بر سردم دار و مرشد خوتم
چطوری سالار؟؟ میزونی یا نه؟؟ نیسی مرشد
دلمون پکیده واست
اومتیم یه سر بت بزنیم و بینیم کار باری نریم انجام بتیم
جان مرشد نزنی برجک مرجکمونو بیار ی پایین ها
ولی هر چی سالارمون صلاح بدونه با کمال میل انجام میتیم
زیر سایه حق سر بلند پاینده باشی و برقرار . دلت شاد و لبت خندون غم ا دل و جونت و روحت دور مرشد
خیلی مخلصیم چه بخوای چه نخوای باس به زور بخوای
رخصت مرشد

به به داش سلیمون..باز که شرمنده کردی..منو برجک زنی؟؟؟اونم با شما؟؟؟نگووووووووووووو.!!.خب الان یادم نمیاد بخاطر چی اینا را گفتی.اوضاعمم میدونی که میزون نیست.پس هروقت فرصت کردی و کردم میام جهت عرض ادب و لاغیر.!.ایام بکام.زنده باشی.یاعلی مدد

ثانیه جمعه 22 آبان 1388 ساعت 13:21 http://sanye.blogfa.com

عالیست - متعالی گردان

sanye.blogfa.com
موفق باشید

لطف کردید!..ممنون.!!.یاعلی مدد

ستاره جمعه 22 آبان 1388 ساعت 13:44 http://ashnayemahjor1.blogfa.com

فردا دقیقا پنج ماه می شود که جنبش سبز مشغول تلاش شبانه روزی است، هم حکومت فهمیده باید چه نوع شکری مصرف کند، هم موسوی و کروبی و خاتمی نشسته اند سر جای اصلی شان، هم ملت فهمیدند باید چه کنند.


ابراهیم نبوی

به روزم و منتظر حضور سبزتان

ممنون که اطلاع دادید..اولین فرصت.چشم..خدمت میرسم..زنده باشید

شمس جمعه 22 آبان 1388 ساعت 18:13 http://goharevojod.blogsky.com


برای عرض ادب آمدم خدمتتون

لطف کردید که اومدید..ولی چرا اینجوری؟؟من عوض شما احساس خفگی دستم میده!!!.هرجور راحتید..یاعلی مدد

م.عروج جمعه 22 آبان 1388 ساعت 19:42 http://shabtub.persianblog.ir

سلاممممممممممممممممممممم به بابایی گل خودم.
خوبی بابایی؟ خوشی؟ دیدی زودتر از اول آذر اومدم؟ بابایی شیرینی ما کو؟ اگه بری اصفهان برگردی و شیرینی قبلش نداده باشیا اون موقع باید نهاری چیزی بدی. خرجت زیاد می شه. من با خودم آبجی محیام رو میارم. آبجی فاطمه و ستایش جون هم که دم دست نیستن من سهمشون رو می خورم. البته واسه اینکه خرج پست نیفته رو دست باباییم ها وگرنه باید سهمشون رو براشون پست کنی بابایی. تازه سهم داداش شعیبم هم هست که دیگه اونو می بخشم به خودتون که اگه دوس داشتین بفرستین پادگان واسش.
اینا مهمونای من بودن. شمام اگه دوس داری هرکی رو دعوت کنین آزاداین. من که قرار نیس خرج کنم

به به محمد آقااااااااااااااااااااااااا.!!.خداکنه همیشه پای شیرینی وسط باشه!!.چشم..منو میترسونی؟؟.ولی هر کس جای خودشو داره..محیا خانوم هم از طرف خودش دعوتند. شعیب که فعلا باید آش بخوره تا آب بندی بشه.!.ستایش خانومم هرچی امر کنن لازم الاجراست..فاطمه خانومم که از۷ دولت آزادند!!.کی و کجا؟؟ منتظر پرداخت پول میز مربوطه هستم!!

م.عروج جمعه 22 آبان 1388 ساعت 19:44 http://shabtub.persianblog.ir

راستی یادم رف بگم که خیلی مخلصیم

آقایی..ممنون از لطفت..یاعلی مدد

علی جمعه 22 آبان 1388 ساعت 21:19

عقاب همیشه شکارچی خوبیه بوده مخصوصا که من شکارشم

ممنون علی آقا.دوست عزیز.
ولی عقاب را میخواستن پر و بالشو بشکنن که!!.خدانکنه شکارم باشی.
ما هرچی هم بلندپروازی کنیم.صدقه سری شماست و بس..قاصدک گواه این مطلبه!!!

فاطمه شنبه 23 آبان 1388 ساعت 10:12 http://omresokhte.persianblog.ir

سلام اقا جون خوبی؟

چیه خبری ازتون نیست کجایید؟مسابقه که نداری که بگیم رفتین!!!!!

یه خبری بدین دلواپستون شدم!

ممنون..شما خوبلی؟؟.تلفن مون قطع شده..باورکن قبضشم پرداخت کردم ولی مسئول مخابرات میگه قبض پرکاری را باید بدی!!.میدونی چیه؟؟نرخ مکالمات را بالا بردن ولی روشون نمیشه مستقیم بگن.اینجوری سرکیسه میکنن ملت را.!!.تونستم حتما میام وبت..زنده و سلامت باشی

ستایش شنبه 23 آبان 1388 ساعت 10:22

سلااااااااااام بابا مایکل و تیراندازه. ببخشید شما تو رشته شنا تبحری ندارین؟

خوبین؟ اومدم حال و احوال کنم

بابایی! تی می اندازین؟ من از باز نشدن کامنتدونی منظورم کامنتدونیه اسکای بید پرشین که با من دوسته فقط گاهی میزنه رو دنده لج

خوش باشین

مایکل کدومه بابا شما هم؟؟!!!.ولی جداْ.بله شنا هم در حد آب بازی بلدم.و البته یکی دوتا مدال حلبی هم دارم!!.متوجه تیکه نشدم.ولی خودم که اومدم و گفتم بازم میام واسه این بودکه اونوقت فرصت بیشتر نداشتم..الان یه سر میام..ممنون..یاعلی مدد

فاطمه شنبه 23 آبان 1388 ساعت 17:47

اون شعره رو به همه گفتم هم مال من هست هم نیست!!!
پیدا کنید پرتغال فروش رو!!!!

اه پس دیگه کمتر بیام نت دیگه هر چی داریم باید بریزم تو حلق مخابرات

اره خب..ماهم میگیم اثر خودته کی به کیه؟؟!!
آقایون نرخ مکالمات را بالا بردن بدون اینکه به مردم اطلاع قبلی داده باشن!!.اجازه توسرشون بخوره!!!.

یاقوت شنبه 23 آبان 1388 ساعت 18:30 http://yaghootesorkh.blogsky.com

سلام به قاصدک عزیز
مرسی که به کلبه حقیرانه من سری زدید
در مورد لینک هم اختیار دارید وب خودتونه من هم با افتخار شمارو در لیست دوستان قرار خواهم داد.
در ضمن ممنون میشم کد شکلکهارو هم بگید چکار کنم البته میخواستم از نازنینی بگیرم که الان خونه نبود.
مزاحم شما شدم زحمتش باشما باز هم تشکر بابت زحمات شما مهربان

ممنون از حضورتون و ببخشید نشد بیام ..
فکر کنم مجبور بشید منتظر بمونید تا اون نازنین برگرده خونه و ازش بگیرید!! چون من فعلا به سختی میام نت!!.
زنده باشید..یاعلی مدد

سید(افق احکام) شنبه 23 آبان 1388 ساعت 22:34 http://ahkam1.persianblog.ir/

سلام خسته نباشی
استادی داشتیم که می گفت یه مسیحی به من گفت که خوشا به حالتون که خدای شما همیشه حاضره و تعطیلی نداره و هر وقت که خواستین می تونین باهاش درد دل کنین اما ما وقتی دلمون بگیره باید تا یکشنبه صبر کنیم تا کلیسا باز بشه
راستی به روز هستم
با عنوان چرا نماز را نمی تونیم به فارسی بخونیم؟
اگه وقت کردی خوشحال می شم که یه سری بزنین
یا علی[گل]

ممنون از لطفتون.انشاالله در وقت مقتضی میام و میخونم..
برقرار باشید.یاعلی مدد

دوست سبز شنبه 23 آبان 1388 ساعت 23:11

به گزارش”کلمه”، عصر روز جمعه دیدار آقای موسوی،از آقای کروبی

کسانی‌که مردم را می‌زنند، فکر نکنند می‌توانند با ترساندن،

مردم را خانه‌نشین کنند.

تصور این‌که سرکوب حلال مشکل است، اشتباه است. سرکوب، شورش را از بین می‌برد ولی آن‌چه ما در کشور شاهد آن هستیم، شورش نیست. بلکه درخواست حقوق قانونی است.»

امروز: عصر روز جمعه، مهندس میرحسین موسوی به منزل آقای کروبی رفت تا ضمن احوال‌پرسی و دل‌جویی از ایشان بابت حوادث رخ‌داده در روز ۱۳آبان، درباره رفتارهای انجام شده با مردم و به‌خصوص زنان در این روز نیز با هم گفتگویی داشته باشند.

به گزارش”کلمه”، در ابتدای این دیدار آقای موسوی، ضمن ابراز انزجار از رفتارهای انجام شده توسط نیروهای لباس شخصی، در روز ۱۳‌آبان، با آقای کروبی، گفت: «من از این حمله‌ای که به شما شد بسیار متاثر شدم.
اما رفتار شما، نشان‌دهنده اوج روحیه شجاعت و ایستادگی شما و مردم است». آقای کروبی هم در پاسخ ضمن تشکر از این ابراز هم‌دردی، رفتار مردم را بسیار محبت‌آمیز توصیف کرد.
آقای کروبی در ادامه گفت: «من هم اگر خود را جای حکومت بگذارم، اصلا توجیه نمی‌شوم که چرا باید چنین رفتاری با مردم صورت بگیرد.
عمری ازمن گذشته، حداقل ۱۵ سال با رژیم پهلوی رسما مبارزه کردم. البته من در این راه، سرباز کوچکی بودم. اما تظاهرات دیدم، راهپیمایی دیدم، زندان و فرار کشیدم.
یادم می‌آید حدود سال ۴۱ بود که نهضت آزادی اوج گرفته‌بود. آن‌زمان هم چنین تظاهراتی در تهران و جلوی دانشگاه انجام می‌شد. دانشجویان شعار می‌دادند، پلیس هم می‌آمد و متفرق می‌کرد.
چنین برخوردهایی نبود. من اعلام کردم که روز ۱۳آبان می‌آیم. ولی هرجا هم مصاحبه کردم، گفتم که مواظب باشید که طوری رفتار کنید که به کل نظام برنخورد و از روز قبل هم پیغام‌هایی آمد که در مراسم شرکت نکنید.
بنا است با شما برخورد شود و صبح روز حرکت هم نامه‌ای ارسال شد از یک سازمان امنیتی، مبنی بر این‌که گروه تروریستی ریگی قصد انجام عملیات انتحاری را دارند بدین جهت به محافظین گفتم هرکس مایل نیست و احساس خطر می‌کند، مرا همراهی نکند. ولی من به‌خاطر عهدی که با مردم مبنی‌بر شرکت در مراسم کرده‌ام، باید حضورپیداکنم.»

دوست سبز شنبه 23 آبان 1388 ساعت 23:14

آقای کروبی سپس درباره ماجرای حمله به وی و محافظش گفت: «وقتی دیگر رفتن با ماشین امکان‌پذیر نبود، پیاده شدیم و درکنار مردم قرار گرفتیم.
در همان‌جا شروع‌کردند به زدن مردم. به‌سمت میدان ۷تیر در حرکت بودیم که ناگهان من دیدم که سر محافظم شکاف برداشته و از آن خون جاری شده‌است. اول فکر کردم که با باتوم به سرش کوبیده‌اند. اما بعد فهمیدم که در اثر شلیک مستقیم گاز اشک‌آور به سمت ما و برخورد آن به‌سر محافظم، این وضعیت پیش آمده‌است.
در همین حین دیدم چیزعجیبی در جلوی پایم است. دیدم دارم خفه می‌شوم. انگار تمام صورت، ریش و ابروهایم گرگرفته است. من در جریان انقلاب حداقل ۲۰ بار گاز اشک‌آور خورده‌ام. اما این، گاز اشک‌آور نبود.»

آقای کروبی ضمن غیرمتعارف بودن تعدادی از شعارهایی که مردم می‌دادند، گفت: «یکی از استادان روز بعد این‌جا آمد و گفت از شعارهایی که مردم می‌دادند من بی‌اختیار اشکم درآمد.
ببینید این کسانی که مردم را کتک می‌زنند، کار را به کجا رسانده‌اند که مردم را تحریک به شعارهای افراطی می‌کنند. من هم واقعا نمی‌دانم که این چه خدمتی است که این‌ها دارند به رهبری می‌کنند. خب اگر این تظاهرات مسالمت‌آمیز برگزار می‌شد، عده‌ای می‌آمدند و می‌گفتند مرگ بر آمریکا، عده دیگری هم بودند که فریاد الله اکبر می‌دادند و همه‌چیز هم تمام می‌شد.»

وی در ادامه افزود: «من گاهی شک می‌کنم که این‌ها خودشان افرادی را بین جمعیت می‌فرستند تا از این احساس هیجان سو استفاده کنند و مردم را تحریک به رفتارهای خشونت‌آمیز بکنند تا بهانه‌ای برای حمله به مردم پیدا کنند. مردم باید از رفتارهای خشونت‌آمیز بپرهیزند.»

دوست سبز شنبه 23 آبان 1388 ساعت 23:19

قای کروبی سپس به حملات کیهان و سایر روزنامه‌های زنجیره‌ای علیه ایشان و آقای موسوی پرداخت و گفت: «من ۵۰سال است که در جریان این انقلاب هستم.

روزی که حضرت امام فوت کردند، ۵تا حکم از ایشان داشتنم. شما هم که نخست‌وزیر امام بودید. این روزنامه‌های زنجیره‌ای تهمت و انگ‌ می‌زنند که من و شما از اسلام و انقلاب خارج شده‌ایم. اما با نوشته‌های آن‌ها که ما از اسلام و انقلاب خارج نمی‌شویم.

منتها من نمی‌دانم این چه برخوردی است که آن‌ها خودشان را میزان‌الاعمال و امیرالمومنین می‌دانند؟ اگر زمانی که ما روزنامه‌داشتیم، می‌نوشتیم که مثلا آقای عسگراولادی یا مرتضی نبوی ضدانقلاب هستند، حالا این آقایان ضد انقلاب می‌شدند؟»

آقای کروبی درباره نحوه برخورد‌های خشن با زنان هم افزود: «یادم می‌آید در زمان پهلوی وقتی می‌رفتیم یک اداره‌ای یا جایی در صف بودیم، وقتی خانمی وارد می‌شد، متصدی آن‌جا می‌گفت اجازه بدهید اول کار خانم را راه‌بیاندازم. یا توی اتوبوس‌ها که مختلط بود، مردها بلند می‌شدند که خانم‌ها بنشینند. اما حالا درجمهوری اسلامی با زنان به قدری با خشونت رفتار می‌شود که اخبار متواتری از زدن بانوان با باتوم به اطلاع می‌رسد. من واقعا نمی‌فهمم که دستور چنین رفتارهایی علیه مردم، از کجا صادر می‌شود.»

مهندس موسوی نیز در این دیدار، در توصیف حضور مردم در روز ۱۳ آبان گفت: «وقتی صبح آن روز از خانه به سمت فرهنگستان هنر می‌آمدم، دیدم که جلوی دانشگاه تهران، آن‌قدر نیرو چیده‌اند که انگار لشگرکشی شده‌است. با‌خودم گفتم اگر امروز حتی یک‌نفر هم بیرون نیاید، باز هم این نشان‌دهنده قدرت جریان سبز است.»

مهندس موسوی درباره برخورد لباس‌شخصی‌ها با وی گفت: «حدود ساعت ۹ صبح، تعدادی جلوی فرهنگستان جمع شدند و شروع‌کردند به شعاردادن. سپس تعداد زیادی موتورسوار لباس شخصی، جلوی هر دو درب فرهنگستان در خیابان ولی‌عصر و خیابان صبا را سد کردند که مانع خروج من شوند و با بستن درب پارکینگ، کاری کردند که من سعادت نداشته‌باشم که به جمع مردم بپیوندم و در این اجرمعنوی شریک بشوم.»

دوست سبز شنبه 23 آبان 1388 ساعت 23:22

مهندس موسوی در ادامه افزود: « این افراد می‌خواستند با ممانعت از حضور من در میان مردم، قدرت‌نمایی بکنند، ولی در نهایت این مردم بودند که قدرت‌شان را نشان دادند. این‌ها باید حق مردم را بشناسند. شرکت در این تظاهرات چه ایرادی داشت؟ مردم می‌آمدند و آرام شعارهای‌شان را هم می‌دادند. پخش فیلم‌های این رفتارهای خشونت‌آمیز و حمله به مردم و باتوم‌زدن به سروپای خانم‌ها عاقبت خوشی نخواهد داشت.»

مهندس موسوی اضافه‌کرد: «این جنبش عظیم از ارزش‌های بنیادی دفاع می‌کند. می‌گوید دورغ نگویید و می‌گوید دروغ محکوم است، تقلب محکوم است. کسانی‌که مردم را می‌زنند، فکر نکنند می‌توانند با ترساندن، مردم را خانه‌نشین کنند.

اسلام به مردم یاد داده‌است که در راه‌حق از چیزی نترسند. تصور این‌که سرکوب حلال مشکل است، اشتباه است. سرکوب، شورش را از بین می‌برد ولی آن‌چه ما در کشور شاهد آن هستیم، شورش نیست. بلکه درخواست حقوق قانونی است.»

آقای موسوی افزود: «شعارهای ساختارشکنانه، اغلب متاثر از خشونت نیروهای امنیتی است که با ناجوانمردی به پیر و جوان و زن و مرد، حمله می‌کنند. مخصوصا حمله به زنان، اوج شکستن سنت‌های مرسوم جامعه ماست.»

موسوی گفت: «راه‌سبز، سرکوب را محکوم می‌کند و خود نیز گرفتار خشونت نخواهد شد. همه مردم متوجه هستند که سلاح ما، شعارهای مسالمت‌آمیز و عقلانی ماست. اگرچه دراین راه دچار خسارت هم بشویم.

ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی را می‌خواهیم. ما آزادی زندانیان سیاسی را می‌خواهیم. ما تضمین انتخابات‌های سالم را می‌خواهیم. ما تامین آزادی‌های مطبوعات و رسانه‌ها و آزادی عقیده و بیان را می‌خواهیم.

اسلام دین منطق است. دین شکستن قلم‌ها و بستن فله‌ای روزنامه‌ها نیست. مردم ما تجربه تاریخی نصب گل به سر تفنگ‌ها را دارند. امروز هم گرچه مورد حمله قرار می‌گیرند، می‌دانند که قدرت عقل و مسالمت، بر قدرت سلاح‌های گوناگون غلبه خواهد کرد.»

مهندس موسوی اضافه کرد: «علی‌رقم این صف‌آرایی نظامی-امنیتی غیرعادی، وسعت حضور مردم و پراکندگی آن در بیشتر نقاط تهران و بعضی از شهرهای کشور، نشان می‌دهد که حضور مردم جنبه احساساتی ندارد، بلکه ناشی از دلسوزی و عقلانیت برای آینده کشور است.»

سمانه یکشنبه 24 آبان 1388 ساعت 01:07 http://rasha66.blogfa.com/

سلام عموقاصدک...
اصلا ازاون ورا نمیاین البته میدونم سرتون خیلی شلوغ ولی خوب خودم اومدم ببینم خوبید .......
که ایشاللا خوب باشید همیشه ودرهرجایی که هستید
همیشه سبز سبز وموفق موفق

ممنون..دیگه الان همه متوجه شدن برا چی غیبت دارم.
انشاالله در برگشت از سفر خدمت میرسم.موفق باشید.

امید۱۴۰۴ یکشنبه 24 آبان 1388 ساعت 01:49 http://iran2jang.blogfa.com

سلام
اسم خوبی واسه ی وبت انتخاب کردی
قاصدک آخر دنیا همی جاست بخند
و....................................

ممنون..شما لطف دارید..یاعلی مدد

هستی(گلهای زندگی من) یکشنبه 24 آبان 1388 ساعت 16:16

سلام قاصدک عزیز
من آمده بودم و گفتم که آپم اما گمانم شما فراموش کردین
با داستانکی به روز بودم و دوست داشتم که شما هم بخونیدش.خودم ننوشتم هاااااااا.
اما به هر حال مثل اینکه برای من وقت ندارید.
اگر بیایین خوشحالم می کنید.
با قدم هاتون وبلاگ من را گل باران کنید

خواهشا این بار بیاییددددددددددددددد منتظرممممممممم
منتظرمممممممممممممممممممممممممممممم

ناراحت می شم اگر نیایین

ممنون از حضورتون.ولی هروقت خبر آپ داشتید من اومدم..
الانم باعرض معذرت .تا مدتی نمیتونم بیام.چون هم محدودیت نت دارم و هم در آخر هفته عازم مسافرتم..زنده باشید.یاعلی مدد

♣ شاپرک ♣ یکشنبه 24 آبان 1388 ساعت 20:10 http://shaparak49.blogsky.com/

سلام همدل صمیمی

ممنون از حضورتون و سخنان مثل همیشه گهر بارتون ...

عکسهای زیبا و گویایی گذاشتید انشالله که شاهد موفقیت های بعدی هم باشیم

براتون ارزوی سلامتی و شادکامی دارم
بدرود

اختیار د ارین..نظر لطف شماست..انشاالله بعدا بازهم خدمت میرسم..
تایمم تموم شد!!..یاعلی مدد

هستی(گلهای زندگی من) یکشنبه 24 آبان 1388 ساعت 22:38

سلام قاصدک عزیز
بله من شرمندم.اصلا اشتباه از من بوده و دیگر این گلگی ها تکرار نمی شه.
راستی ممنون از دعاهاتون که در حق دانیال کوچولو گرفت و مامان و باباش از نگرانی در اومدن و ممنون که بابت اون ختم قرآن برای دانیال شما هم دست اندر کار بودید و به خاطر قدم های خیر شما من تونستم اون کار را به اتمام برسونم و حالا با خوشحالی دارم نتیجه کار را می بینم .البته نه به خاطر من بلکه به خاطر حضور شما و تمام دوستانی که هم توی وبلاگ دانیال براش دعا کردند هم دوستان شما که در ختم قرآن شرکت کردند
من آدم نمک نشناسی نیستم پس دست خانم معلم هم درد نکند که من را با وبلاگ شما آشنا کرد و سبب خیر شد برای اون کوچولو.
در هر صورت من قطره کوچکی بودم از بین اون همه دل پاک و بزرگ یکی از اون ها هم وجود پر برکت شما است با دل دریایی شما که برای دانیال جااان دعا کردید.لطفااا دانیال شش ماهه را همچنان دعا کنید
سفر خوش بگذره و انشا الله به سلامتی
ممنون از حضور سبزتون خجالتم دادید.

محمد دوشنبه 25 آبان 1388 ساعت 01:37 http://dardodeleferagh.blogfa.com

سلام حاج سیدخوبی شرمندم که اینقدردیرمیام حاج سید خیلی دلم شکسته فقط واسم دعاکن.ممنون

دوست تنهایی ها دوشنبه 25 آبان 1388 ساعت 05:40

می خواستم ترانه ای باشم
که بچه های دبستانی از بر می کنند

دریا که میشنود
توفانش را پشت اش پنهان می کند

و برگ های علف نت های به هم خوردن شان را
از روی صدای من بنویسند

می خواستم ترانه ای باشم
که چشمه زمزمه ام کند

آبشار
با سنج و دهل بخواند

اما ترانه ای غمگینم
و دریا ...... غروب

بچه هایش را جمع می کند که صدایم را نشنوند
نت هایم را تمام نکرده

چرا.........
رهایم کردی

شمس لنگرودی

دوست سبز دوشنبه 25 آبان 1388 ساعت 05:54

مظلومیت علی‌، به یاد اسیر سبز علی سمیعی زاده
آرمان

"مظلومیت علی روایت جدیدی نیست، داستانی در طول تاریخ تکرار گشته برای آنانی که به نان و روش مولا علی اقدا کرده‌اند، برای آن جوان معصوم که از پشت عینکش‌، سبزی را در ایران و ایرانی به نظاره نشسته بود‌، او از تبار مردمان آزاداندیش آراد وبیدگل بود. سبز مردی آرام و اندیشمند‌، روزنامه‌نگاری خوش قلم که قلمش صحبت زندگی وسبزِی می‌کرد..."



هنرمند بود‌، یک هنرمند متعهد
و هنرش در خدمت مردمش بود‌، هنر‌ علی چشم بسیاری از سبز‌اندیشان را نوازش می‌کرد، او مدیر هنری بسیاری از روزنامه‌هایی بود که روزگاری امید بخش دل‌های مردم بود، وی استاد مسلم این هنر بود، هنری که از ذاتش برخواسته بود ودر خدمت انسانیت بود‌.

او نماد مظلومیت پایگاه طبقاتی جنبش سبز است
به یاد دارم زمانی را که تعداد محدودی از هموطنان مخالف جنبش سبز‌، این جنبش را محدود به پایگاه طبقاتی خاص می‌کردند.
اما علی سمبل بخشی از پایگاه طبقاتی جنبش سبز است‌، فردی زحمتکش که از روزی که به یاد دارم در حال کار و تلاش برای تامین مخارج تحصیل و هزینه‌های زندگی‌اش است و وی به دلیل گرفتاری‌های شغلی مجبور به ترک دانشگاه شد اما پس از مدتی تحصیل در رشته علوم سیاسی را آغاز کرد‌.

سال‌ها است که او را می‌شناسم و به یاد ندارم که روزی فارغ از کار و فعالیت دیده باشم‌، چشمان برجسته علی‌، اولین خاطر "دایم تکرار" از وی است که با شنیدن نامش به خاطر می‌آورم، او فرزند کویر بود و می‌دانست راه موفقیت عبور از سختی است‌.

علی نماد مردم داری
او نماد مردم‌داری و عشق ورزیدن به مردم است، او به سیاست نیز نگاه انسانی داشت و از هر فرصتی برای کمک به دردمندان جامعه استفاده می‌کرد‌، او مردی یک چهره بود و قلمش هویتش بود، آنچه می‌گفت اعتقاد داشت و به آنچه می‌نوشت ایمان ... به یادم دارم زمانی که وی را در مهرماه ملاقات کردم آرزوی بازگشت قانون و قانون‌مداری در جامعه را داشت و دستان خود را به سوی آسمان برد و زیر لب چیزی گفت.

با خودم گفتم حتما برای دوستان در بندش دعا کرده است و یا از خداوند برای خانواده‌ی شهدا طلب صبر و پایداری کرده است و یا خواستار آرامش مادران چشم انتظار و همسران بی‌شوهر شده‌، اما بعید می‌دانم او هیچگاه برای خود چیزی بخواهد‌، چرا که او از انسان هم انسان‌تر بود. بارها به یادم دارم که حتی از شنید‌ن خبر کشته شدن یک نفر از نیروی‌های مقابل مردم هم می‌گریست‌.

برای این انسان و مردمانی از این دست ما نیز مدت‌هاست می‌گرییم‌، برایش دعا کنیم‌،برای همه اسرای سبز

دوست سبز دوشنبه 25 آبان 1388 ساعت 06:09

کودکی‌های یک رئیس‌جمهور

این که دیروز شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرده است که از این پس، رئیس فرهنگستان هنر با پیشنهاد و حکم شخص رئیس جمهور تعیین شود کار بسیار تابلویی است.

این آقای احمدی نژاد طفل معصوم مثل این بچه های شر است که همه اسباب بازی ها را در تملک خودشان می خواهند. برای رسیدن به این خواسته همه کار می کنند از انگشت کردن توی چشم همبازی مقابل تا گریه زاری و پاشنه به زمین کوباندن.

دمدمای انتخابات رفت فرمانداری خرمشهر را گرفت، با این که خیر سرش با آن شیوه رئیس جمهور شده بود اما هنوز ابهت اسم فرماندار پیش چشمش بود و برایش مهم بود که فرماندار باشد. به نظرم مهم ترین روز زندگی اش روزی بود که فرماندار شد و نه روزی که رئیس جمهور شد.

رفتارش در مورد مترو هم همین است. هنوز از این که پروژه قطار هوایی اش به نتیجه نرسید بغض دارد و دو سه سال است در پرداخت بودجه مصوب مترو اهمال می کند این قدر که صدای کارگرهای این مجموعه درآمد و حالا و گفته است که مترو را خودم برمی دارم قطار هوایی را هم می زنم تا چشم تان چهار تا بشود!

می دانیم از کسی که لباس ریاست جمهوری را اشتباهی و با زور پوشیده این ادبیات و این شکل حرف زدن در پشت تریبون های رسمی برمی آید، گیریم که این بار صریح و با این عبارات نگفته باشد.

در انتخابات هم همین بود. آقای احمدی نژاد بغض داشت که چرا باید محمد خاتمی تعداد آرایش خیلی زیاد بوده باشد؟ او می خواست بیشتر داشته باشد، بیشتر از همه، بیشتر از محمد خاتمی یا هر کس دیگری و وقتی نشستند و نقشه انتخابات را کشیدند و فکر کردند توی سبد هر کس چند تا رای بریزند گفت من باید پوز خاتمی را بزنم.

اگر او ۲۱ میلیون رای آورده است من بیشترش را می خواهم، از ۲۱ میلیون بیشتر، خیلی بیشتر حتی ۲۴ میلیون! و آقای دکتری که می گفت من خودم مهندسم( الان فکر کردم آنجا هم منظورش این بوده که فکر نکنید فقط موسوی مهندس است!) بی توجه به منطق یک انتخابات ظاهرا سالم، برای خودش ۲۴ میلیون رای برداشت، سیزده میلیون برای موسوی نوشت و خواست حال کروبی را بگیرد تعداد آرای او را از آرای باطله هم کمتر نوشت.

ببینید که روزنامه کیهان و خبرگزاری ایرنا، چقدر خوب این ذوق کودکانه آقای احمدی نژاد را در "بیشتر" رای آوردن عرضه کرده اند. هر دو تا نوشته اند که احمدی نژاد، محمد خاتمی را پشت سر گذاشت!



دوست سبز دوشنبه 25 آبان 1388 ساعت 06:24


البته محمود احمدی نژاد تصمیم گرفته بود حال شیخ مهدی کروبی را هم این وسط بگیرد و تحقیرش کند برای همین تعداد آرای او را از تعداد آرای باطله کمتر نوشت! در حالی برای کروبی کمی بیشتر از سیصد هزار رای از مجموع آرای کشور، کنار گذاشتند که سید محمود علوی، نامزد تهران برای مجلس خبرگان که فقط در تهران امکان رای آوردن داشت، همان روز، نزدیک به سه میلیون رای آورد.

حالا هم آقای احمدی نژاد، شب خوابیده و همین طور که داشته حساب کتاب می کرده کدام اسباب بازیها مانده که برنداشته، یادش افتاده به فرهنگستان و می خواهد حال موسوی را بگیرد.

من که روانشناس نیستم ولی فکر می کنم ایشان در دوره کودکی شان مانده اند و هنوز بالغ نشده اند. کودکی شان هم از نوع بچه عاقل نیست از نوع این بچه های کله خراب است.

اینها را نوشتم که بگویم این رفتار کودکانه به معنای روانشناختی کلمه در مجموع رفتارهای آقای احمدی نژاد بسیار رایج است.

دیروز دیدم بعضی جاها نوشته اند که فرهنگستان هم دولتی می شود اگر قبلش گوگل می کردند می دیدند که فرهنگستان همین حالا هم دولتی است و اساسنامه اش طوری است که رئیس جمهور ریاست عالی آن را بر عهده دارد.

در صفحه ای که درباره فرهنگستان هنر در وب سایت رسمی اش آمده می خوانیم که: رئیس فرهنگستان هنر به پیشنهاد مجمع عمومی و حکم ریاست عالیه فرهنگستان‌ها (رئیس جمهور)، از میان سه نفر از صاحب نظران برجسته کشور برای مدت چهار سال انتخاب می شود.

آقای احمدی نژاد فکر کرده است، حوصله این اداهای دموکراسی مابانه را ندارم، می خواهم همه این اسباب بازی ها مال خودم باشد، همه اش!

در شکل جدید کار، آن بخش پیشنهاد مجمع عمومی حذف شده و حالا این یکی پست هم مال خود رئیس شد. حالا بگردید ببینید نقطه بعدی کجاست؟
. . . . . .
.پی نوشت یک: این سایت های فرهنگستانها چه درب و داغونند. غیر از طراحی، این صفحه فهرست اعضای پیوسته فرهنگستان هنر را ببینید که چطور با سواستفاده از ویرگول اسم ملت عوض و بدل شده است!

پی نوشت دو: این بالا منظورم از کودکی، نرسیدن به دوره بلوغ روانی است. وگرنه کودکانی که از یک رئیس جمهور هم بیشتر می فهمند بسیارند.


منبع: وبلاگ کافه ناصری



دوست سبز دوشنبه 25 آبان 1388 ساعت 06:28

بازداشت علی صالح‌پور، یکی دیگر از فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز

علی صالح‌پور از فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز که روز شنبه 16 آبان توسط حراست دانشگاه شیراز بازداشت شده‌ و تحویل مقامات امنیتی داده شده بود، همچنان در بازداشت به سر می‌برد و اطلاعی از وضعیت وی در دست نیست‌ و خانواده وی نیز از مکان نگهداری و علت بازداشت او بی‌اطلاع هستند.

به گزارش موج سبز آزادی به نقل از فعالان دانشجویی، صالح‌پور در پی اعتراضات دانشجویی دانشگاه شیراز به کودتای امتخاباتی 22 خرداد در ماه‌های گذشته دو بار دیگر نیز بازداشت شده و با قرار وثیقه 50 میلیونی آزاد شده بود‌. چندی پیش معاون دانشجویی دانشگاه شیراز پس از تهدید جمعی از دانشجویان به دلیل برگزاری تحصن و اعتصاب غذا تا مشخص شدن وضعیت این دانشجو، اعلام نمود که علی صالح‌پور توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده است.

همچنین گفتنی است علاوه بر علی صالح‌پور دست کم هشت تن دیگر از دانشجویان دانشگاه شیراز به نام‌های کاظم رضایی‌، سعید رضایی‌، احمد عارف‌، خیبر صفرپور‌، ایوب پورفتحی‌، احسان پورسلطان و ابوالاحراری که در حمله وحشیانه نیروهای لباس شخصی و بسیجی در روز 13 آبان به دانشگاه شیراز بازداشت شده بودند همچنان در بند کودتاچیان هستند.



سمانه دوشنبه 25 آبان 1388 ساعت 14:48 http://rasha66.blogfa.com/

سلام عمو قاصدک عزیز

منم ممنون که شما با اینکه سرتو شلوغ ولی سرزدید....
گلایه هم نمیکنم....
چشم منم اولین فرصت که برسم همیشه سر میزنم وخیلی خوشحال میشم به وبلاگتون سر بزنم
بعدشم حالا من سه بار میام که این شد یه بارش تا دوبار دیگه به جا این یه باری که اومدی تا دوباره شما بیاین
بعدشم اختیار دارید تحمل چیه من افتخارمیکنم وازخدام به وبلاگ شما سر بزنم....
الان زود دوبار دیگمم میام تا شما دوباره بیاین
سبز وخوش باشید بای

چشم به راه تو... دوشنبه 25 آبان 1388 ساعت 15:23

سلام دوست عزیز
با مطلبی با عنوان **گفتگو با خدا...**به روزم و چشم به راه ردپایتان...

شمس سه‌شنبه 26 آبان 1388 ساعت 09:26

سلام به قاصدک پر رفت و امد
انشاالله همیشه ایام به کامتان نوش باد
همواره سلامت و شاد باشید و سبک بال

خب هنوز که نرفتم!!.هفته آینده به امید خدا عازمم جهت مسابقات.!.ولی با عرض شرمندگی.هنوزم تلفنم قطعه و شرمنده حضورتونم.به امید دیدار مجدد.یاعلی مدد

سپیده سه‌شنبه 26 آبان 1388 ساعت 10:19 http://fardasabzast.blogfa.com

خدا وکیلی خیلی جالب بود
با مطلب پیدا کنید پرتقال فروش رت بروزم

ممنون از محبتتون..اولین فرصت که تلفنم وصل شد خدمت میرسم..یاعلی مدد

سلیمون سه‌شنبه 26 آبان 1388 ساعت 11:02 http://soliman777.blogsky.com

سام علیک بر سالار خوتم
چطوریایی؟؟ میزونی مرشد ؟؟؟ کما کان هنو گیری می دونم و کولی هم ضد حال بوته واسم
سالار شوما که پرتو پلا گوفتن ما آشناییپ زیات موهم نی ما چی گوفتیم و چی شوته
طبق آخرین خبر ا بی بی سی
آخر هفت که راهی ایصفهان هسی
ایول به مرشد خوتم یا هسی یا نیسی اگه باشی نت نیسی اگه هم نباشی نت نی زیاتن موهم نی همین که برقرار باشی ما را کفایت است
اووووهوووو چه کیتابی حرفیتم
خو زیات سرتو درد نمیارم
سالار هر جا هسی برقرار باشی ما هم زیر سیت بپلکیم
زیر سایه حق سربلند و پیروز باشی و دلت شاد و لبت خندون و چراغ خونت روشن و غم از دل روح و جونت دور
رخصت مشتی تا برگشتن دوباره شوما اینجا بس می شینم
یا علی مدد

داش سلیمون عزیز..شرمنده که نمیتونم خدمت برسم..
خودت میدونی علتش را..
حتی نمیتونم جوابتو همینجا بدم..
البته میدونم که لااقل تو ناراحت نمیشی.
چون میدونی که دستم بنده و یک نفره هم سخته ملافه ها را بچلوونم
و پهن کنم رو بند!!٬!.پس ببخش.
به امید خدا هروفت وصل شدم حتما تلافی محبتت را میکنم.!.
زنده و شاد و سلامت و برقرار باشی.تا بعد..یاعلی مدد

سید(افق احکام) سه‌شنبه 26 آبان 1388 ساعت 16:28 http://ahkam1.persianblog.ir/

سلام قاصدک عزیز
آقا من نمی دونستم که شما جانبازین چون آخه تازه باهاتون آشنا شده بودم
ان شا الله که در پناه امام زمان و از سربازان حضرتش باشین
یا علی

ممنون از محبتتون..ولی همون دوست خطابم کنید راحت ترم..زنده باشید.یاعلی مدد

سلیمون سه‌شنبه 26 آبان 1388 ساعت 23:12 http://soliman777.blogsky.com

سام علیک بر مرشد خودم
ای باع مکرشد خو بته من او ملافحه ها رو
بیخیال مشتی داشتیم
باع ما همجور پا هسیم باع مگه یادت رفته گوفتم
باز چوماق گرفتی دس مرشد
برقرار باشی
زیر سایه حق برقرار باشی و پاینده و سر بلند . دلت شادو لبت خندون چراغ خونت روشن غم از دل جونت و روحت دور
رخصت مشتی

داش سلیمون عزیز..ممنون از محبتت.
شرمنده..هم بخاطر اینکه نیومدم و هم بخاطر اینکه الان حضورذهن ندارم که این کامنت درجواب کدوم حرفمه!!.بعدا خدمت میرسم.
غم نبینی و دلت شاد.تا بعد یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد