*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

معلّم ؛ ای سفیر عشق

 قاصدک آدینه ها ؛میعادگاه منتظران مولای آدینه ها در تمامی جمعه ها 

سلام.میخواستم یه پست دیگه بنویسم که متوجه شدم ایام مصادفه با: 

سالگردشهادت استادشهید مرتضی مطهری و روز معلّم. 

از مقام و منزلت معلم هرچی بگیم درخور شان و همینطور زحماتی که این 

قشر عزیز متحمّل میشوند نیست.فقط میتونم خلاصه بگم که: 

معلم عزیز.فرشتهدوستت دارم.بغلروزت مبارک 

 

توی میدون و کنار مغازه قفل سازی؛ پیرمردی را دیدم که توجهم شدیداً بهش جلب شد!!

رفتم جلو و بی مقدمه گفتم:سلام آقای حاج حسینی !!نیشخند

پیرمرد نیم نگاهی کرد و جواب سلامی دادکه راستش به دلم ننشست. نگران

اگر این برخورد را یک هنرپیشه معروف یا فوتبالیستی نامدار باهام میکرد محال بود 

که واکنشی سخت نشون ندم همونطورکه قبلا این کار را با یک عشق شهرتی کرده بودم! چشمک

اما این پیرمرد با همه فرق داشت پس گفتم:آقای حاج حسینی؛مثل اینکه نشناختی منو. مغرور

البته حق هم داری امّا من به شما بعنوان یک بازیگر سینما و تلویزیون سلام نکردم هااااا. 

سالهای دهه پنجاه-تهران-میدان شوش-مدرسه ابتدایی مهدیه! یاد تونه؟؟!! 

روکرد به مردی که همراهش بود و گفت:میدونی چه زمانی را میگه؟؟!! 

من از اون موقع تا الان دوبار بازنشسته شدم.!.سی سال معلم بودم و بعدهم... 

نذاشتم حرفش تموم بشه خودم ادامه دادم که: 

بله.صبح جمعه بارادیو در کنار مرحوم عزت الله مقبلی و مرحوم منوچهرنوذری و 

بحرطویلهای جناب حاج حسینی و پس از آن مجلّه گل آقا در کنار مرحوم کیومرث صابری 

 و ادامهء اون بحر طویل های قشنگ و زیبا. 

.سری تکون داد و گفت: چه خوب یادته؟!.فکرنمیکردم دیگه با این ریش سفید و قدخمیده 

کسی منوبشناسه..گفتم:آقا اجازه.مخلصیم..وبا تبسّمی شیرین از هم جدا شدیم. 

اینوگفتم تا بعدا دوستان(بخصوص خانوم معلم عزیز)نگه: 

قاصدک چرا همیشه ازمعلم هات به بدی یادمیکنی؟! چشمکشیطان

یک یادی هم از معلم دیگه مون بکنم"یادش بخیر. کلاس چهارم ابتدایی برای مدتی کوتاه 

 مرحوم مازیار(خواننده معروف ترانهء ماهیگیر)معلممون بود. 

یه وقت نگید که: برادر حاج آقا!! درشان شما نیست ترانه های طاغوتی

نخیر.بااجازتون چندسال پیش وزارت ارشاد اجازه چاپ و پخش کاستهای اون مرحوم 

را صادرکرد..منم اتفاقا رفتم سی دی ِ ماهیگیر را گرفتم و الانم دارمش 

اما بعنوان حسن ختام.یه خاطره کوچولوهم گرچه تو وب یکی دوتا از دوستان گفتم 

اینجا هم بگم تا درحافظه غزل قاصدک ثبت بشه برای آیندگان!!  

               

این معلممون مطمئنم که دیگه الان احتمالا فوت کرده!  

مگراینکه با حضرت نوح خویشاوندی داشته باشه.چون همون موقع هم خیلی پیر بود.

الحق آقای رسولی بین تموم معلمهای اون موقع مون خیلی مهربون بود 

اما.همیشه صبح ها حال و روز مناسبی نداشت و همه سعی میکردند که هم زود بیان مدرسه 

و هم اینکه تکالیف شون را تمام به کمال بنویسند.  

یه نمونه از گیرهایی که به بچه ها میداد  میگم و تمام!

صبح ِیه روز ِ برفیه زمستونی خواب موندم  

و تا بیام راه بیفتم کلی دیرم شده بود. 

برا همین با لب و لوچه ی آویزون شروع کردم به ونگ ونگ کردن!

مادرم گفت چته سرصبحی؟.گفتم:خب سر کلاس رام نمیده آقا معلم 

گفت :باهات میام تا اجازه بده بری سرکلاس !!!

رفتیم مدرسه و بالاخره مادرم بامدیرمدرسه درمیون گذاشت و 

مدیر هم گفت اشکال نداره..برو سر کلاسِت. 

ترسان و لرزان راهی کلاس شدم. 

چون میدونستم خوان ِاصلی آقای رسولی بود نه آقا مدیر 

رفتم توکلاس و انگشتمو بردم بالا " گفتم آقا اجازه؟!.گفت:تاحالا کجا بودی؟!!

(همش روهم رفته پنج دقیقه دیرکرده بودم) 

گفتم.با مادرمون اومدیم آقای مدیر گفتن برو سرکلاست 

گفت:اشکال نداره.حالا بگو ببینم... تعجب

(یا خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شروع شد )

همونی که ازش میترسیدم را میخواد سرم بیاره.. کلافه

گفت: دو دو تا؟؟گفتم :چهارتا!!.گفت:سه دو تا؟ شیش تا .. 

(تا چهار و پنج را ازخودم مطمئن بودم بدون تپق زدن خواهم گفتمغرور

اما آقا معلم اصلاً منتظر تپق بود ولاغیر!!نیشخند

گفت:سه سه تا؟؟ نه تا..سه چهار تا؟؟دوازده تا.چهارچهار تا.شونزده تا 

گفت و گفت تا رسید به:شیش هفت تا؟؟چهل و دوتا. 

هفت هفت تا؟؟چهل و نه تا..هشت هفت تا؟؟پنجاه و شیش تا.. 

هفت هشت تا؟؟........عصبانیهفت هشت تا؟؟!!! 

گیج شدم دیگه..تعجبچون برعکسشو پرسیده بود 

داشتم با انگشتای کوچیکم میشمردم که گفت: دستاتو بیار جلو 

و بعد با همون ترکه ی معروفی که توپست عید دوسال پیش گفتم براتون 

ده تا آبدار زد کف دستم و گفت برو بـِتمرگ سر جات.. 

آقای رسولی عزیزروزت مبارک و اگر هم نیستی انشاالله مورد رحمت خدا 

قرار بگیری که اگر لااقل جدول ضرب را بلدم بر اثر  زحمات شماست 

چوب ِ معلم ار بوَد زمزمهء محبّتی...جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را 

البته یه سری هم میگن:چشمک درس معلم ار بوَد...شیطان 

این دلنوشته را با افتخار تقدیم میکنم به عموم معلمین محترم  

و فاتحه ای هم نثار ارواح تمام معلم هایی که برام زحمتی کشیدند.  

همینطور.چون به اونا دیگه دسترسی ندارم این پست را پیشکش میکنم به: 

خانوم معلم عزیز( راز نهان ) و  خانوم فیزیک گرامی(کاژا)  

  

راستی.!!!...

 بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم 

زنده باشید و سلامت..تا بعد..یاعلی مدد.  

نظرات 137 + ارسال نظر
راز چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 22:27 http://sokot-11.blogfa.com

بازم سلام من اومدم دیدم خبری ازتو نیست خاک وبلاگتون فکر کنم دامن گیره از ظهر همش تو فکر این بودم اگه معلم بچگیمو ببینم می شناسم اگه لایق دید برای لینک خبرم کنید اگرم نه که من خودم سر می زنم موفق باشیدوماندگار

نظر لطف شماست..خدمت رسیدم و توضیح کافی دادم برای لینک!!
زنده باشید..یاعلی مدد

پرسه ای در سکوت چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 22:57 http://sokot-11.blogfa.com

از حضورتون فوقالعاده سپاسگذارم من با افتخار لینکتون می کنم متاسفاته ب خاطز یه مشکلاتی مجبور به تغییزات شدم و من عادت دارم بعد از پایان هر آپ نظزاتشو غیر فعال می کنم و به خاطره ها می دمش خوشحالم می کنید با حضورتو همیشگی باشید البته همچین قبلا هم شلوغ نبود نوشته های من در حدی نیست بخواد نظز خیلی ها رو جلب کنه ولی از این ببعد بیشتر بیکاری ووقت دارم بهش برسم خوب ببخشی زیاد حرف زدم الان دوستاتون می گن چقدر خودشو تحویل گرفته با اجازه بعد بگید با چه اسمی لینکتون کنم منتظزم

وظیفه بود ولاغیر!!
اما اینکه: نوشته های من در حدی نیست که شکسته نفسی بود!!!
اتفاقا خوب مینویسی..در ضمنشم! دوستان من اصلا نمیگن این حرف را
چون اینجا مکانیه برای حرف زدن..
هنوزبا هذیونهای شبانه قاصدک آشنا نشدید!!

پرسه ای در سکوت چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 23:04 http://sokot-11.blogfa.com

ببخشید بازم اومدم
منم اصلا علاقه ای به این کلیشه ها ندارم و اونی که گفتی هم الان بهتر شده قبلا راست می گی اینجوری بود ولی من مثل کسی نیستم برای هر نوشته ای ارزش قایم و برای نظز دادن وقت الکی صرف نمی کنم و اگه کردم سعی می کنم بهش تو نوشتن کمک کنم تا تعریف الکی شرط منم اینه اگه یه روز بیای یه ماه نیای باهتون قهر می شم خوب باب مزاح بودم امیدوارم در کنار شما دوستای خوبی پیدا کنم و منو تو جمع صمیمی دوستات بپذیزی اونام منو بپریزن که این باعث افتخارمه واز اینجا همشون دعوت می کنم قدمشون روی چشم البته اگه لایق دیدن برام توی نظر سنجی کلیک کنید تا برتر بشم شب خوش دیدی چقدر حرف می زنم حالا منو زود بیرونم می کنی برم تا صدای همه در نیومده

خوشحالم که با این پیش شرط هام موافق بودی!
بقول دوستی؛ اینم از گزینش قاصدک!! دیدی سخت نبود؟!!
راستش معتقدم که نوشته مو ده نفر بخونن بهتره تا اینکه چهارصدتا
کامنت داشته باشم یا مثلا وب برتر روز و ماه و سال بشم!!
اما چشمممممم..ازدوستان خواهش میکنم سربزنن و اگه دوست داشتن بهتون رای بدن.ولی مثل اینکه نمیدونید برای گرفتن رای باید
هزینه کنید و تبلیغ.!!..
حداقلش دوتا ساندیس *که باید بدید بعد بگید به من رای بدید!!!

پرسه ای در سکوت چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 23:07 http://sokot-11.blogfa.com

دیگه خجالت می کشم بس اومدم
به اسم پرسه ای در سکوت
لینک کنید منم لینکتون کردم

اختیار دارین..خجالت چرا؟؟!!
خب من خودم عمدا زیاد مزاحم شدم تا راحت باشید.اصولا اینجا همه راحت هرچی تو ذهنشون میگذره را مینویسن حتی حرفهای فرداشون را هم امروز میزنند!!!.
پس متقابلا و با کمال میل:
تو را من لینک خواهم کرد
سحرگاهان که در خوابی
تو را من لینک خواهم کرد
به بقال محل هم لینک خواهم داد
به وبلاگ گدایان و سپوران نیز خواهم رفت
تمام شب به روزم من
و یک وبلاگ پر کامنت خواهم زد
و با فیلتر شکن یک روز
*وبلاگ خدا را باز خواهم کرد*

SPALB چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 23:59 http://rahgozareemroz.blogfa.com/

سلام
بااجازه همین جور ول میچرخیدیم که رسیدیم اینجا
عجب وب شلوغ پاوغی داری ها
به منم سر بزن باشه
تشکر
بای نمیدم که منتظرتم....

خوش اومدید اما.منم بیام و فقط بگم عجب وبی داری راضی میشی؟!
پس منتظر باش که دارم میام..ممنون از توجهت..یاعلی مدد

فاطمه پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 10:27

سلام اقاجون شمادرست فرمایش میفرمایید قرار بود چند هفته نت نیام ولی مگه میتونم!!!!

گچ بینیمو دراوردم دیگه اذیت نمیشم فقط زیاد پای سیستم بشینم اذیت میشم!ولی خوب اگه نمیام پیشتون میگم زیادی هم خوب نیست همش مزاحم میشم!
خوب شما اپ نکنید من میام تا وقتی این کامنت دونیتون بترکه!!!

فکر کنم دیگه از فردا سروکله ابجی سمانه پیدا میشه!

فاطمه پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 10:32

اون دوست عزیز هم لطف دارند نسبت به بنده!پرسه ای درسکوت!!واقعیتشو گفتم!

استراحت کجاست بابایی ابجیم گفت دیگه ناز کردن بسه!به اندازه کافی نازتو خریدیم پاشو که کارای خونه دستتو میبوسه!

خوب اقاجون تو این ایام استراحت بایدم دنبال ابی و زرد باشیم قرمزها که کاری نکردنلااقل بذارید به دومی رضایت بدیم!مقامهای اخر مال تیم شما!!!!

فاطمه پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 10:36

الانه اومدم بازم واسه نشونی وب عمه ستاره واینکه بپرسم کامنت دونی عموسلیمون که بستست!!!دلیل خاصی داره؟!دیگه مجبورم دست به دامان شما بشیم واسه خبرداشتن ازش!!!

دیگه میرم تا چشام گیج نرفته!!!!!البت بازم برمیگردم!توبه ی گرگ مرگه!!!

سلیمون پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 11:12

سام علیک مرشد
باع باور کون من کاری نکردم نمیدونم چه مرگش شوت این وگمصب میدونی ا وقتی به این بلاگ اسکای گوفتم اجنبی همش داره اذیت می کون ولاغیر
دس شوما درد نکون کولی حال دادی میدونی که چی رو می گم کولی ذوق مرگ شوتم
میگم مرشد اصن شوما بیا ویبلاگ ما رو بچرخون هم خیال شوما راحت میشه هم من یه حالیییی می کونم
خو مشتی غرض عرض ادب بود و .... موشکلی داری
به اوس کریم میسپارمت
زت زیاد

سمانه پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 16:53

سلاااااااااااااااام..... خدمت عمو قاصدک عزیز...

وای چقدر دلم برا حال و هوای صمیمی وبلاگتون تنگ شده بود....

سمانه پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 16:59

اما در مورد پستتون عمو ....

گویا من خیلی دیر رسیدم .. اما بعد از یه قرن و اندی روز معلمو به همه معلمای گرامی تبریک میگم....

مخصوصا خانوم معلم عزیز.....


خاطره اولتون خیلی باحال بود ... عمو عجب شیطونی بودینا...

خاطره دومتونم فکرکنم یه بار تو وب خانوم معلم خونده بودمش... اما بازم کلی جریحه دار شدم

البته عمو همین چوبا باعث شده شما الان عمو قاصدکی بشید دیگه...

اصلا خیلی ببخشیدا ببخشیدا از قدیم گفتن..

چوب معلم گل است ...هر کی نخورده خل است

اولا همیشه گفتم دیر و زودش مهم نیست مهم لطف دوستانه که شامل حالم میشه ولاغیر!
در ثانی..اون خاطره دوم را مثل اینکه درجواب پست خودت گذاشتم هاااا
همون تصمیم کبری!!!! یادته؟؟!!!!.البته کوتاه نوشته بودم برات
راستی.کامنت آخرم را که نبودی گذاشتم برات خوندی؟؟؟!!!!
از آبان ماه تا الان داری میری دنبال پایان نامه ت!!!!
خب کاش چوب معلمی بود تا بری از نو بخونی و بی خیال این پایان نامه بشی!!!.زنده باشی..بعدا میام پیشت.امشب آدینه ها کار دارم.
حتما هم بیایی هاااا..سورپرایز دارم از یه دوست مشترک!!!!

فاطمه۱ پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 20:39 http://ghasedakekhial.blogfa.com


__000000___00000
_00000000_0000000
_0000000000000000
__00000000000000
____00000000000
من آپم بدوو00000
_________0
________*__000000___00000
_______*__00000000_0000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
من آپم بدوو*____00000000000
________*_______00000
_________*من آپم بدوو
_000000___00000___*
00000000_0000000___*
0000000000000000____*
_00000000000000_____*
___00000000000_____*
______00000_______*
من آپم بدوو________*
________*__000000___00000
_______*__00000000_0000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
______*______00000000000
_______*_من آپم بدوو00000
________*_________0
_نمیخوای بیای؟* _____*
_________*_______*

وای که چه حالی میشم این نوع کامنتها را میبینم!!.ازشوق البته!!!!
بعدا خدمت میرسم..یاعلی مدد

محمد پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 21:19 http://mouood-15.blogfa.com

سلام

به وبلاگ من هم سر بزنید

در ضمن من لینکتون کردم

حالا شما که لطف کردی سرزدی اقلا میخوندی یه کم بعد لینکم میکردی
بعدا میام پیشت..زنده باشی..یاعلی مدد

پرسه ای در سکوت پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 21:47

سلام خوبید ببخشید امروز دیر خدمت رسیدم من برای رای مع کردن نه کیک می دن نه ساندیس من یه دل سبز دارم تقدیم به هر کی می یاد وبلاگم از گزینشم که قبول شدیم نه ؟؟؟ خوب دیگه قرار نشد متلک بگی ها؟ وبلاگ برتر ماه و روز و سال فقط به خاطر این بود که ببینم وبلاگم در چه حدیه حالا اگه دوست ندارید رای ندید منم از مسابقه می یام بیرون ولی یه جورایی رو کم کنی بود برا بعضی وبلاگها که ادعا دارن خواستم بگم من با همین دو خط نوشته ی الکی فقط برا خاطر دوستای خوبم می تونم عنوان یه وبلاگ صمیمی رو کسب کنم دیگه زیادی حرف زدم ببخشید و یه سلام به همه ی دوستای خوبتون که حرفتونو گوش دادن و اومدن بهم رای دادن بای

لطف کردی اومدی.اما مثل اینکه نتونستم درست توضیح بدم نظرم را درمورد انتخاب وب برتر..شرمنده..من فقط روی سخنم خودم بود ولاغیر!
اما حالا که اینوگفتید میرم یک رای بدون ساندیس بهتون میدم!!
برا شماکه تازه آشنا شدید باید بگم که اگه نیومدم خدمتتون بدونید تووب دیگرم بنام قاصدک آدینه ها مشغولم..تموم جمعه ها اونجام!!.یاعلی مدد

میـنـا * اقلــیـما * یونیکورن پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 22:50

سلام قاصدک.

چه‌قدر اینجا شلوغه. خجالت می‌کشم

دنیای پیچیده‌ام به روز رسید، نه، به آفتاب رسید...

منتظرتون استم. نشستم دم در سرزمین پیچیده، برای استقبال...!

در پناه حضرت دوست. یا علی.

یونیکورن عزیز..چرا خجالت؟! شما که السابقونی!!!
خدمت میرسم اما اگر تونستم وگرنه میمونه برا شنبه!
حتما شما دیگه میدونید جمعه ها کجام؟؟؟!!!.آدینه ها.
زنده باشی و سلامت..یاعلی مدد

دوست تنهایی ها جمعه 17 اردیبهشت 1389 ساعت 01:01

تنهای بی سنگ صبور خونه ی سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست موندی و راه چاره نیست
رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیچکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دلزده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا

نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی

تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست

موندی و راه چاره نیست

اگرچه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش

دوست سبز جمعه 17 اردیبهشت 1389 ساعت 04:04

تحرکات غیرقانونی علیه نمایندگان اصلاح‌طلب با سازماندهی بعضی نهادهای رسمی صورت گرفت


در پی تحرکات و حملات سازماندهی شده علیه نمایندگان اصلاح‌طلب، دبیرکل فراکسیون خط امام(ره)مجلس در نامه‌ای خطاب به لاریجانی با تاکید بر اینکه این تحرکات غیرقانونی با سازماندهی بعضی تریبون‌ها و نهادهای رسمی صورت گرفت، هشدار داد در صورت عدم برخورد با این تحرکات به زودی شاهد حمله افراطیون به رئیس مجلس و هر نماینده منتقد دولت خواهیم بود.
به گزارش «پارلمان‌نیوز»، متن کامل این نامه بدین شرح است:

جناب آقای دکتر علی لاریجانی
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
با سلام و آرزوی توفیق
همانطور که استحضار دارید هفته گذشته تحرکات سازمان یافته ای علیه تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی صورت گرفته است که هر چند شرکت کنندگان در این تجمعات بسیار اندک بوده و در مقایسه با حمایت گسترده ای که از سوی مردم فهیم این مناطق از نمایندگان منتخب خود صورت گرفته و می گیرد قابل اعتنا نمی باشد، ولی سکوت و عدم اقدام موثر از سوی استانداری ها و فرمانداری ها که مسئولیت تامین امنیت دفاتر نمایندگان مجلس در حوزه های انتخابیه را بر عهده دارند و بعضاً همراهی معدودی از نهادهای رسمی با این اقدامات غیر قانونی، مسئله ای نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت.

دوست سبز جمعه 17 اردیبهشت 1389 ساعت 04:06

پیام های تسلیت

به مناسبت در گذشت محمد بهمن بیگی معلم عشایر ایران رهبران جنبش سبز ایران پیام های تسلیت جداگانه ای را ارسال کرده اند... در ادامه این مطلب می توانید پیامهای آقایان میرحسین موسوی...سید محمد خاتمی...و مهدی کروبی را بخوانید...

این وبلاگ هم به نوبه ی خود درگذشت این معلم دلسوز ایران را که در آستانه روز معلم به دیار باقی شتافت را به همگان تسلیت عرض می نماید...

ادامه ی مطلب را کجا بخونم دوست سبز عزیز؟؟!!
کدوم وبلاگ تسلیت داده؟؟!!

دوست سبز جمعه 17 اردیبهشت 1389 ساعت 04:09

تجمع دانشجویان بسیجی مقابل دفتر سازمان ملل در تهران




دختران بسیجی: آمریکا آمریکا فکر نکنی ما زنیم تو دهنت می زنیم!!
تجمع دانشجویان بسیج دانشجویی دانشگاه‌های سراسر کشور در اعتراض به تهدید هسته‌ای اوباما و حمایت از مواضع رئیس‌جمهور در اجلاس بازنگری در ان‌پی‌تی سازمان ملل صبح امروز با حضور اساتید و اعضای هیات‌علمی دانشگاه‌ها برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در این تجمع پلاکاردهایی به زبان انگلیسی و عربی با مضمون خلع سلاح آمریکا و اسرائیل در دست تظاهرکنندگان بود.

تجمع‌کنندگان همچنین شعارهایی ‌با مضمون «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر انگلیس» ، «دانشجو بیدار است از بیگانه بیزار است»، «علمدار ولایت دانشجویان فدایت»، «خامنه‌ای زنده‌باد احمدی پاینده‌باد»، «رئیس‌جمهور ما خدانگهدار تو»، «رهبرا از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن»، «احمدی دلاور پیرو خط رهبر»، «ای رهبر آزاده آماده‌ایم آماده» و الله‌اکبر سردادند.
همچنین دانشجویان دختر شرکت‌کننده در این تجمع فریاد می‌زدند، «آمریکا، آمریکا فکر نکنی ما زنیم تو دهنت می‌زنیم»، «اوبامای دروغگو شعار تغییرت‌کو»، «اوباما ننگت‌باد آمریکا شرمت‌باد»، «صلح نوبل دروغ است، آمریکا سرنگون است» در این تجمع پس از آنکه پرچم آمریکا به نشانه اعتراض از اظهارات اخیر اوباما به آتش کشیده شد، شکوایه‌ای از سوی اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها خطاب به دادستان تهران تنظیم و امضا شد.

در این شکوائیه از دادستان تهران درخواست شده بود که شیرین عبادی مورد پیگرد قضایی واقع شده و پروانه وکالت وی لغو شود در این شکوائیه شیرین عبادی دارای جرائم بی‌شمار ضدملی و ضددینی عنوان شده بود. این تجمع با قرائت بیانیه دانشجویان و اساتید بسیجی پایان یافت.

دوست سبز جمعه 17 اردیبهشت 1389 ساعت 04:11

فرزند حداد عادل مدیرعامل یک خبرگزاری می‌شود

در ادامه فشارها برای تغییر مدیران رسانه‌ای غیرهمسو با دولت، خبر می‌رسد که مدیرعامل خبرگزاری مهر به زودی تغییر خواهد کرد.به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام مجلس«پارلمان‌نیوز»، خبرگزاری مهر، متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی علی رغم رویکرد اصولگرایانه‌اش تلاش می‌کرده است تا با رعایت اخلاق، وارد جوسازی‌ها رسانه‌‌ای غیر اخلاقی نشود.
این خبرگزاری که در سال‌های اخیر بیشتر به محمدباقر قالیباف نزدیک بوده و در طی حوادث بعد از انتخابات نیز رویکردی معتدل اتخاذ کرده بود اخیرا برای تغییر مدیرعامل خود یعنی پرویز اسماعیلی که از ابتدای راه‌اندازی این خبرگزاری در سال 82 تاکنون، مدیرعامل این خبرگزاری بوده ، تحت فشار بوده است.خبرهای رسیده حاکی از آن است که به زودی فرید الدین حدادعادل، فرزند غلامعلی حدادعادل که از ابتدای سال نیز به عضویت هیات امنای این خبرگزاری درآمده است، جایگزین اسماعیلی خواهد شد.

دوست سبز جمعه 17 اردیبهشت 1389 ساعت 04:13

‌مصباح یزدی : شعار همت و کار مضاعف، الهام الهی است
رییس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی گفت: برای تحقق فرمایشات مقام معظم رهبری باید معرفت بیشتری کسب کنیم و خدا، خود و هستی را بهتر بشناسیم، تا همتمان بالاتر و کارمان مضاعف شود.

به گزارش مرکز خبر حوزه، مصباح یزدی در مراسم تجلیل از اساتید موسسه امام خمینی‌ با اشاره به نامگذاری امسال به عنوان "سال همت و کار مضاعف"، اظهار داشت: شاید این مسئله شعار ساده‌ای به نظر برسد، ولی تفکر در این دو کلمه و تقدم و تاخر آن به نظر می‌رسد که الهام الهی باشد و فکر ساده بشری نیست و به نظر من کلام بزرگی است. وی افزود: این مقیاسی که رهبری برای مضاعف در نظر گرفته‌اند، تنها مقیاس کمی نمی‌باشد و کار مضاعف تنها به بالا بردن ساعت کار نیست، بلکه باید سعی کرد بازدهی کارها را بالاتر برد.

عباسی جمعه 17 اردیبهشت 1389 ساعت 08:10

با سلام
آقا ببخشید یه سوال فنی تخصصی داشتم از خدمت شما
این پست را می خواهید همینجوری بمونه تا 12 اردیبهشت سال 1390

خب این همه معلمها زحمت کشیدن تا دو دو تا را فهمیدم ۵ تا نمیشه!!
۵ روز صبرکنی برادر من چیزی نمیشه که!!!!

سمانه جمعه 17 اردیبهشت 1389 ساعت 12:44

سلام عمو قاصدکییییییییییی.......

آدینتون بخیر.....
..

سلیمون جمعه 17 اردیبهشت 1389 ساعت 15:34

سام علیک بر سالار لوطی خودم
مشتی خیلی مخلصیم . خو مشتی هر وقت می خویا بری هئیت به ندا بده کاری ا دسم بر اومد برات انجام بدمخولاصه ما حال می کنیم که یه کاری ا دسمون برای مرشد خودم بر بیاد خولاصه کلوم که خیلی حال میدی مرشد شب و روزمون خوش می کنی با دس خطای قشنگت راسش همونجور که میدونی پنجشنبه ها مهمون دارم و زیاد سر کلم تو نت پیدا نمیشه ولی با این وجود سه بار اومدم چک کردم بینم پیغامی چیز گوذاشی یا نه
جات خیلی خالی بود مرشد ناهار و رفتیم جیگرکی و یه چند سیخ جیگر و دل و قلوه و خوش گوشت زدیم به بدن جاتو خیلی خالی کردم
خو اوسا اومدم یه سر کشی بکنم بینم چه خبره خو دونیا امن و امانه
غرض مرض که نبود حال پرسیدن بود ولاغیر
روزو شبت خوش مشتی
به اوس کریم میسپارمت
زت زیاد

فاطمه جمعه 17 اردیبهشت 1389 ساعت 16:47

سلام..

به اقای عباسی میگم نه بابایی قراره تا یه هفته اپ نفرمایند تا دختر ارشدشون برگردن!!!!!!!

نمیدونن دخترشون تحمل استراحت ویه جا موندنو ندارن وبعدش بابایی هیچ فکری درباره ی اپ بعدی نکردن منو بهونه قرار دادن!

حالا که منو گول زدی و خودت زود اپ کردی!! قاصدک نیستم اگه همین امروز و فردا یه آپی سکوتی!! چیزی نذارم!!!!
اینم فکر!!.کاری داشت؟؟!!

سلیمون جمعه 17 اردیبهشت 1389 ساعت 18:48

سام علیک مرشد
میگم سانسور می کونی
خو مشتی اومدم بینم میزون هسی یا نه
چار سوق و برات بسم
فعلا تا بعد
زت زیاد

سلیمون شنبه 18 اردیبهشت 1389 ساعت 01:43

سام علیک بر مرشد و سالار خودم
خوبی مشتی شبت خوش باع کولی نوچه نوازی میکونی هاخو مشتی بر و بچه تاز وارد یه نمه طول میکشه به روش ما عادت کونن البت ساغر خانوم زود را میوفته و هم پا مون میشه خو سالار تبریکات عالی عرض میکنم خودت خوب میدونی خو اومدم یه عرض ارادت کونم برم و تا باز چوب ور نداشتی بیوفتی دونبالم ولی چوب مرشد گوله هر کی نخوره خوله
زت زیاد

زنده باشی داش سلیمون گل
میبینم که سرت شلوغ شده اول کاری.
ساغرخانومم دارای برادر بامرامی بنام سلیمون شدن.شیرینی فراموش نشه هاااااااا
لطف کردی اومدی..ممنون..شب و روزت خوش با مرام..یاعلی مدد

شـــــــهریار شنبه 18 اردیبهشت 1389 ساعت 04:45 http://shar00.blogfa.com

سلام دوستم :[چشمک][گل]

وبلاگ شـــــروو با (( قسمت 2 :(( خاطــــره سرنگونی گونیهای حبوبات علیـــــــممد بقال به روایت بابائی )) اپ شد./[نیشخند]

منتظرم :[گل][رضایت]

محمد شنبه 18 اردیبهشت 1389 ساعت 12:57 http://mouood-15.blogfa.com

سلام دوست عزیز

وقتی لینکتون کردم یعنی اینکه وبلاگتونو خوندمو و خوشم اومده که لینکت کردم
اگه میگفتم وبلاگ قشنگی داری احتمالا بازم میگفتی نخونده

در ضمن من آپ کردم

دلیل قانع کننده ای مبنی بر خوندن نیاوردی!!
خب منم مثل همه دوست دارم وقتی کسی میاد نظرش را بدونم!
وگرنه خوبه منم فقط بیام سلامی و ولاغیر؟!!.
خدمت رسیدم..یاعلی مدد

محمد شنبه 18 اردیبهشت 1389 ساعت 13:01 http://mouood-15.blogfa.com

راستی میبینم که هنوز لینک نشدم
اما اشکال نداره من لینک بشم یا نشم به وبت یر میزنم

و اینکه لطفا وقت کامنت میذاری آدرستو بنویس

منکه دفعه قبل گفتم درمورد لینک!!
الانم اومدم وبت گفتم..باشه ..شب برگشتم حتما لینکتون میکنم
اونم به چشم..امردیگه ای باشه؟!!!.خوش باشی..یاعلی مدد

حاج اقا مافی ها خانم! شنبه 18 اردیبهشت 1389 ساعت 13:40

سلام اقای ...
اول چون دلم کوچیکه گله :
چطو شد فقط حاج اقای ما به چشم شما خورد ؟!
می خوای بشمریم چند نفر به شما می گن حاج اقا ؟؟
از اولین کامنت شروع کنم!!!
حالا من می گذرم از اونهایی که به شما می گن برادر و خان دادش و عمو جون و بابایی و ....
اخیش داشتم خفه می شدم!!
ولی چشم سعی می کنم دیگه نگم حاج اقا٬ حاج اقا!
گفتم سعی می کنم قول که ندادم!!
و اما بعد:
قرار نیست اپ کنید؟؟
امروز که دیگه اخر هفته نبود سرتون شلوغ باشه؟؟!!
یحتمل اگه در قرون اینده قصد اپ کردن داشتید
از شما به یه اشارت
پاینده باشید ح ا ج ا ق ا !!

اگه اون قدیم ترها میومدی میدیدی نوشتم که:
گفته ام صدبار که حاجی نیستم..چونکه تو نیستی منم پس نیستم!!
چشمممممممممم..همین امشب بشرط بقای عمر آپ میگردد همی!
ممنون از حضورتون.باید امشب چندجاهم سربزنم.ازجمله وب شما.
زنده باشی..یاعلی مدد

ساغر شنبه 18 اردیبهشت 1389 ساعت 15:28

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود
یاد باد آنکه چو چشمت به عتابم می کشت
معجز عیسویت در لب شکر خا بود

کجایین عمو؟؟؟

همین جایم!!!.شعر قشنگی بود..ممنون..امشب باید یه چیزی بعنوان آپ بذارم تا صدای همه بخوابه.!.پس منتظر نشی و بگی چرا نیومدی دلم شکسته بازززززززززززززززززز

ستایش شنبه 18 اردیبهشت 1389 ساعت 18:42

سلام بر پدر گرام.حال شما؟ اومدم حال و احوال فردا دوباره میام حتما و البته حق محیا رو هم می ذارم کف دستش

تا فردا سلامت و شاد و قبراق بمانید تا بیام از سبیلتون آویزون بشم

سارا شنبه 18 اردیبهشت 1389 ساعت 20:41 http://rooshanayee.blogfa.com

ما که در ظل عنایات خدای سرمدیم
غرق در بحر کرم هستیم و لطف بی حدیم

نور دل گیریم از انوار خاص ایزدی
سر خوشیم از آن که بر دین مبین احمدیم


سلام عمو جان.....کجایین؟......روز خوش

کاژا شنبه 18 اردیبهشت 1389 ساعت 22:31 http://www.physicsalfabet.blogfa.com

سلام قاصدک عزیز
من آپم و منتظر نظر ارزشمند شما هستم.
امیدوارم از دستم دلخور نباشین .

دلخور چرا؟؟؟؟؟.
چشم.خدمت میرسم..فقط شما دلخور نشی که امشب نمیتونم خدمت برسم..حتما بعد میام.یاعلی مدد

ستایش یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 ساعت 10:39

سلااااااااااام.حال شما؟ صبحتون بخیر! خوبین؟ شایدن؟ سلامتین؟ مدال خوش قولی رو باید به من بدن دیدین اومدم؟

چه خبرا؟ میگم شما چرا آپ نمیکنین؟ شمام احتمالا بی حرفی اومده سراغتون؟


خوب حالا بریم سراغ محیا محیا من دستم به تو برسه گیساتو میکشم ستایش هم... چی؟ نا مهربون نشدیم. هستیم همه با هم.فقط شاید کم حرفی افتاده به جونمون وگرنه حتی تو خلوت هم هممون به یاد همدیگه هستیم

خوب با اجازه من تشریفمو ببرم برم به بقیه سر بزنم آخه اینجا اولین جایی بود که اومدم :دی

خوشو سلامت و شاد و خندونو و حبه انگور باشین

شاپرک جمعه 14 خرداد 1389 ساعت 00:22 http://shaparaksb.belogfa.com

سلام قاصدک جون
خوبی فدات شم؟
دیگه بهم سر نمیزنی نکنه از دستم ناراحتی؟
منتظرتم درضمن اپم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد