-
عالم شده مسرور...
شنبه 3 مرداد 1388 06:27
*دوست عزیز" برای ثبت نوازشهایتان لطفاًبه قسمت نظرات پست قبلی بروید!!!..ممنون* فرارسیدن ماه پربرکت شعبان المعظم بر عموم مسلمین مبارک باد خجسته میلاد سیدجوانان اهل بهشت مولای آزادگان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)و زاد روز ارباب ادب و فتوت و جوانمردی مولایمان اباالفضل العباس(ع) را به عموم دوستان عزیز وبلاگی و جانبازان...
-
اتل متل یه بابا...
شنبه 3 مرداد 1388 06:24
راستش میخواستم بمناسبت این ایام فرخنده اشعار مولودی بذارم.ولی یادقراری افتادم که درواپسین روزهای سال گذشته داده بودم.قراربراین بود که گه گاه یادی از عزیزان جانباز نخاعی و شیمیایی کنیم تا مبادا که مثل خیلی از سیاسیون فراموش کنیم این رفاه و امنیتی که ازش دم میزنند حاصل زحمات چه کسانی ست..وبازهم باید یادآورشوم و خدا را...
-
قاصدک ِ دیار باقی
شنبه 27 تیر 1388 06:36
در روزهای پس از انتخابات و حوادث غمبار جاری" جمعه ای برای تدفین دوستی گذرم به قبرستان بهشت زهرا(س) افتاد.!.تا آماده شدن میّت "سری به گورهای آماده پذیرایی مان زدم و هوس کردم توی یکی از قبرها برای لحظه ای بخوابم!..خوابیدم...نمیدونم بگم چه حالی داشتم؟.خوف و رجاء را توی همین دنیا دیدم!.خوش به حال اونهایی که حقی...
-
هذیونهای شبانگاهی ِ قاصدک
جمعه 19 تیر 1388 03:57
بارالها یاری ام کن ؛ خسته ام همچو مرغی درقفس؛ پر بسته ام ای خدا من خسته ام ؛ خاکم بکن یا که اول پاک و بعد خاکم بکن یاری ام کن ای خدا سرگشته ام ازطلا گشتن پشیمان گشته ام ای خدا " ای خالق جنّ و ملک من نمیخواهم دگراین قاصدک!! چونکه هرشب یک پیام ازچپ و راست مینوازد بنده رابی کم و کاست دوستی گوید * دروغ ممنوع * ! کو؟...
-
شبانه های قاصدک
یکشنبه 14 تیر 1388 03:03
الله که دیوار حرم را بشکافت فرمودکه من خا نه خراب علی ام خجسته میلادفرخندهء مولای برحق ومظهر عدالت مطلق؛مولی الموحدّین امیرالمؤمنین؛ اسدالله الغالب؛علی ابن ابیطالب*ع* بر عموم شیفتگان ولایت و امامت مبارک باد همچنین به یُمن قدمهای مولا روز پدر را به تمام پدران دیروز و امروز وفرداهای این دیار تبریک عرض مینمایم قاصدک...
-
یادی ازاختر ِآسمان ادب پارسی
دوشنبه 8 تیر 1388 04:49
سلام بر همه.. چه این وری ها و چه اون وری هاا گرچه خودآقایون مدّعی اند که درتمام همه پرسی ها اندک تخلفی صورت میگرفته ولی الحمدلله که بنابه گفتار وزیرمحترم اطلاعات: (درگفتگوی خبری امشب ازشبکه2رسانه ملّی) امکان دارد درشمارش آرا اشتباهی صورت گرفته باشد. چون آدم وقتی یک بسته پول50هزارتومانی هم میشماره یک بار دوتا کم میاره...
-
ماشبی دست بر آریم ُدعایی بکنیم
چهارشنبه 3 تیر 1388 09:30
حلول ماه رجب.ماه خدا " ماه علی ِاَعلی و فرا رسیدن لیلةالرغائب برهمگان مبارک باد دوست عزیز"در تموم لحظات این ماه؛ هروقت دلت لرزید و نم اشک اشتیاقی بر گونه ات نشست؛ دعاکن..برای دلهای عاشق و بیقرار دعا کن..برای ایران عزیزمون دعا کن ..برای دفع شر اجانب وبرای شادکامی و موفقیت تموم اونا که دلشون برای عزت و سربلندی...
-
دوران ِسیاست ستیزی.!.
جمعه 29 خرداد 1388 08:39
درطی هفته گذشته کم نبودند دوستانی که علنی و خصوصی کامنت دادند وگفتند: خسته شدیم ازاین سیاست بازیها نمیشه تمومش کنی و پست جدید بذاری؟!. ولی یکی پیدانشدبگه:دیشب سیمای جمهوری اسلامی را دیدی که چه گزارشهای زیبا و گویایی ازسوخته شدن بیت المال توسط هواداران موسوی نشون داد؟!. دیدی چندتا کارشناس سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ردیف...
-
سالهای کشک سابی.!!
یکشنبه 24 خرداد 1388 05:17
اگرسهم ما هم از آزادی و جامعه مردمسالاری دوهفته باشه که بشه فریاد زد و به همه گفت سبز باشید..!.ما رابس...حالا دیگه اگه نتونیم کمک کنیم جامعه مون عدالت محور ! باشه لااقل مثل چهارسال قبل سکوت میکنیم.!. برلب جوی نشین و گذر عمر ببین این اشارت زجهان گذارا ما را بس از آنجا که همیشه بر این اعتقادبوده ام قانون بد بهتر از بی...
-
ایران ِمن تنها تو بمان...
پنجشنبه 21 خرداد 1388 20:08
ایران من… تنها …تو بمان دوباره می سازمت وطن اگرچه با جسم و جان خویش ستون به سقف تو میزنم اگرچه با استخوان خویش چند روز اخیر کم نبودند دوستانی که گفتن چرا قاصدک شده ستاد تبلیغات میرحسین؟! خب وقتی رسانه ملّی و سرود و پرچم کشور عزیزمان علیرغم نص صریح قانون که منع کرده از اینها به نفع کاندیدا و جناح و جریان خاصی بهره...
-
دوباره می سازمت وطن..
سهشنبه 19 خرداد 1388 18:44
با رایت سبز نبوی آمده ایم با سید پاک علوی آمده ایم یک بار دگر به یاد دوران امام با میرحسین موسوی آمده ایم جناب آقای میرحسین موسوی نامزد محترم دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران. اجازه بده مثل سالیانی دور که هنوز از یاد انسانهای قدرشناس فراموش نگشته صدایت کنم.!. آقای موسوی...نه.!!!..میرحسین عزیز!!...من به تو...
-
ادب مردبه ازدولت اوست
جمعه 15 خرداد 1388 10:33
دوباره سبز بودن آرزو شد دوباره دست بداخلاق رو شد به چشم خویش ملت دید یکشب نجابت با وقاحت روبرو شد اینم تقدیم به اون دوست عزیز ونازنینی ! که اومد و برای من اظهار تأسف کرد.!. چکارکنم دیگه؟! وقتی دوستی نوازش کنه نمیتونم بی تفاوت بمونم.!. تأسف که بهتر از تهدیده!.سبز باشی دوست من!!..همیشه... رأی ما رأی به عشق است و وفا...
-
بدون شرح و عاجز از بیان ِمناظره هتاکانه
پنجشنبه 14 خرداد 1388 07:46
قلم - میرحسین موسوی پس از مناظره تلویزیونیاش در صدا و سیما در حالیکه حاضران میگفتند عالی بود بسیار خوب بود، خسته نباشید از استودیوی صدا و سیما بیرون آمد. به گزارش خبرنگار قلمنیوز، ازدحام خبرنگاران و عکاسان در لحظه خروج مهندس موسوی و احمدینژاد از استودیو چنان بود که حرکت را دشوار کرده بود ..... خبرنگار صدا و سیما...
-
خواهش میکنم؛رأی ندهید! هرگز...
یکشنبه 10 خرداد 1388 03:36
قبل نوشت!:(۱)این قسمت هیچ ربطی به مبحث این مقال نداره.!! قبل نوشت!:(۲)فضا و آدمهای این نوشته وجودخارجی ندارند!!...هرگز...! کاملاْ براساس تخیّلات نویسنده میباشد! ازبس مدینه فاضله ندیده خب!!! زندگی گرمی دلهای بهم پیوسته ست تادر آن دوست نباشد همه درها بسته ست چندشب پیش داشتم میرفتم هیئت هفتگی مون که توخیابون صدای...
-
غروبهای بی خبری...
جمعه 1 خرداد 1388 17:36
...بازم غروب شد... غروب آدینه ای دیگر از راه رسید... دلم بد جوری گرفته... قاصدکی برام پیغام اورد... ولی ... اونم دلش پر از غم بود... اومد و رو شونه ام آروم نشست و گفت: شاید این جمعه بیاید...شاید...شاید... اینو که گفت منم در ِگوشش زمزمه ای کردم و سپردمش به دست باد... ای نامه که می روی به سویش ازجانب من ببوس رویش ***...
-
زیر سایه سار امن خدا...
دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 02:08
اِنـّـالِلّه وَ اِنـّـا اِلَـیـهِ الراجِعوُن رحلت عالم فرزانه"مرجع تقلیدشیعیان"روحانی ملکوتی حضرت آیت الله العظمی محمدتقی بهجت(ره) رابعموم شیعیان و بخصوص شاگردان و دوستداران آنمرحوم و کانونهای علمی و فرهنگی؛اعم از حوزویان و دانشگاهیان تسلیت وتعزیت عرض مینمایم... *قاصدک* عالم ؛ تابلوی نقاشی خدا ازمنظر و دریچه...
-
باز باران باترانه؛میخوردبربام خانه
چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 18:23
آی ملت !! آی جماعت " بارون ...بارون...بارون داره میاد!!! منم زیر بارون داشتم "خیس میشدم دوباره" ...کی صدا کرد منو...!!..کی صدا کرد؟!! برید لذّت ببرید...وقت برای کل کل زیاده.!! پس از بارن(1) دوستان "هرکس زیر بارون حرکات موزون انجام داد و زیر لب زمزمه کرد: کی صدا کرد منو؟کی صداکرد .!.منتظر عواقبش...
-
زیر باران باید رفت...
پنجشنبه 10 اردیبهشت 1388 05:52
از دیروز تا حالا عجب بارونی داره میاد...چه حالی میده زیر بارون رفتن و خیس شدن... قدیمآ فکر میکردم؛خدا بارون را میفرسته تا آدمها همگی باهم پاک بشن. گرچه بزرگ و بزرگتر شدیم"ولی هنوزم همون عقیده را دارم...اینهایی که میخونی"زبان حال خودمه.. میدونم که از لحاظ وزن وقافیه اصلا نمیشه بهش نمره داد.!.ولی حرف دله...
-
موج های شرمندگی..!!...
سهشنبه 8 اردیبهشت 1388 05:08
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست موج های شرمندگی !!! قراربودبنابه خواست دوستان؛خاطرات سفرکربلا"دلنوشته های آینده ام باشه"ولی هربار خبری مانعم گشت از نگاشتن آن خاطرات..اول بارخبر فوت ِبرادر و بعد از آن. رنجـنامهء یک دوست... صلاح را درآن دیدم که به جای کربلا"از کربلایی هابنویسم....
-
اگر غم لشگر انگیزد...
جمعه 4 اردیبهشت 1388 03:26
...پـلـّـه پـلـّـه تـا خـدا... ...ماه من غصه چرا؟... آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست ؛ گرم و آبی و پـُر از مهر به ما میخندد یا زمین را که دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت بلکه ازعاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید... و در آغاز بهار ؛ دشتی ازیاس سفید ؛ زیر پاهامان ریخت.. تا بگوید که...
-
ناگهان چقدر زود دیر می شود..
چهارشنبه 2 اردیبهشت 1388 05:15
سلام قبل از باران:دیشب به یاد این شعر مرحوم قیصرامین پور افتادم: حرفهای ما هنوز ناتمام... تا نگاه می کنی: وقت رفتن است بازهم همان حکایت همیشگی ! پیش از آنکه با خبر شوی لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود آی...ناگهان... چقدر زود...دیر می شود... آری" ناگهان بانگ بر آمد که خواجه بــِمـُـرد...پس چه بهترکه: ...تا هستم و هست...
-
عجب رسمیه رسم زمونه...
یکشنبه 30 فروردین 1388 03:51
جمعه وقتی بعداز نوشتن و ارسال ِ پست ِ *نامه های آدینه*خواستم این دکلمه را از قاصدک بردارم؛تلفن به صدا در اومد وفمهیدم قسمت نبود عجب رسمیه رسم زمونه قصهء برگ و باد ِخزونه میرن آدمها از اونها فقط" خاطره هاشون به جا می مونه عادت داشتم که در حد توان همه روزه میزبان دوستانم درقاصدک باشم ولی دو روزه که از این توفیق بی...
-
قاصدک مستُ غزلخوان آمده...
سهشنبه 25 فروردین 1388 04:05
سفر ِقاصدک به دیار عشق ومستی به پایان رسید و باز روز از نو و روزی از نو.. زبان قاصر و من عاجز از شرح آنچه در آن دیار دیدم و شنیدم... رفتم...چون خواست او بود...آمدم...بی آنکه میلی به بازگشتم باشد... در این مجال ، تنها ذکر این نکته را ضروری میدانم که بگویم: هرگز در هیچ منزلگاهی چیزی را از درگاه حیّ منان،برای خود طلب...
-
جمعه های نینوا....
جمعه 21 فروردین 1388 14:37
( جمعه هام نذر قدمهای مولای مهربانی ست ) باز هم جمعه و باز هم بیقرارى"و این بار بى تاب و بیقرار" آنهم در کربلا.. دیشب تو بین الحرمین و حرمین شریف"غوغایى بود غیرقابل توصیف. آخه همه اعتقاد دارند شبهاى جمعه کربلا"یک زائر مخصوص و دائمى داره" بـانوى بى نشان"فاطمه زهرا(س ) همه برسر و سینه زنان...
-
اگر نامهربان بودیم...
سهشنبه 11 فروردین 1388 04:32
شاید این نوشتار؛ اولین وآخرین پستی باشه که در سال جدید در اینجا می نویسم.! بخاطر پاره ای از مشکلات ِسایت؛ وبنا بر احترام دوستان وبلاگی؛ مجبور به ( تعویض وبلاگ ) شدم که در مجالی دیگر به آن خواهم پرداخت. * * * * * سفر"همواره خاطره انگیز است" وچه نیکوست مسافر کوی دوست باشی"آن هم در بهاران" تقارن این...
-
آخرین جرعهء این جام...
سهشنبه 27 اسفند 1387 15:38
مولای من ؛بیا...نوروزمان را عید گردان... سرخوش آن عیدی که آن بانی نور از کـنار کـعـبـه بنـمـایـد ظهـور قلب ها را مـُـهر هم عهدی زند ازحـرم بـانـگ انـاَلمَـهـدی زنـد سلام. میخواستم۳پست در آخر سال بنویسم.ولی راضی شدم به نوشتن یک پست در۳قسمت. (1)تبریک سال نو*(2)داستانی کوتاه در مذمّـت تملق و چاپلوسی*(3)آخرین جرعه جام...
-
مبارکباد،میلادرحمةللعالمین...
یکشنبه 25 اسفند 1387 05:49
در روزگارانی که در سرزمین حجاز،مردان و زنان ستم دیده، قربانی وتحت سلطهءمثلث زر و زور و تزویربودند چه بسیاردخترانی که زنده به گور گشتند تابیرق جهل، بر فراز قبایل وحشی همچنان دراهتزاز باشد... آری! در چنین هنگامه ای وعده خداوند بر رمل و اسطرلاب چیره گشت وعابدِ نصرانی گواهی داد که: احمد به عرصه آمد درآن شب تمام بتهاسرنگون...
-
بدون شرح و عاجز از بیان!!!
یکشنبه 25 اسفند 1387 02:41
مطلب زیر عینا از سایت دکتر مهدی خزعلی فرزند آیت اله خزعلی گرفته شده (نقل مطلب الزاما به معنی تایید مطلب نیست) جانبازی در آتش و جانبازی در زنجیر ! دیروز با فرزندم محمد به عیادت پالیزدار رفتیم، در اتاقی بسیار محقر سه نگهبان زندان دور تخت او را گرفته و دو نگهبان در بخش مراقب بودند، نمی دانم این جانباز بسیجی چقدر خطرناک...
-
جمعه های پایانی...
جمعه 23 اسفند 1387 05:54
اَللّهُمَّ اغفِرِالمُسلِمینَ وَالمُسلِمات *باز جمعه و باز بیقراری* واین بار جمعهء آخر سال و یاد از دست رفته گان. به ایرانی و مسلمان بودن خود افتخار میکنم چرا که دین و آیین مان حتی در شادیها هم از بزرگان ویشکسوتانی که حقی بر گردنمان داشته و اکنون روی درنقاب خاک کشیده اند غافل نبوده و نیست...در این جمعهء آخر سال برای...
-
یادی از:مهدی سهیلی(دختر ِماه)...
سهشنبه 20 اسفند 1387 15:24
رفت تنها آشنای بخت من رفت و با غم ها مرا تنها گذاشت چون نسیم تندپو از من گریخت آهوانه سر به صحراها گذاشت ماه را گفتم که:ماهِ من کجاست؟ گفت:هر شب روی در روی من است در دل شب هرکجا مهتاب هست ماهِ تو بازو به بازوی من است باغ را گفتم که : او را دیده ای؟ گفت : آری عطر این گلها از اوست لحظه ای در دامن گلها نشست نغمه ی جانبخش...